• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلافت عمر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ابوبکر، عمر، امام علی علیه‌السلام.
پرسش: آیا ابوبکر عمر را پس از خود به خلافت تعیین نمود (برخلاف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله)؟ نظر حضرت علی در مورد عمر چه بود؟
پاسخ: ابتدا باید این مسئله را متذکر شویم که نبی مکرم اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هنگام بازگشت از حجة‌الوداع حجاج را در محل «غدیر خم» جمع کردند و ضمن ایراد خطبه مفصلی از مردم سؤال کردند: «آیا من از طرف خداوند بر شما ولایت ندارم؟» همگی یک‌صدا جواب مثبت دادند، آنگاه زیر بغل علی را گرفته، او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بدین ترتیب، ولایت الهی را برای آن حضرت اعلام فرمودند. سپس همه حضار با آن حضرت بیعت کردند.
[۴] به کتاب گران‌سنگ‌ الغدیر، اثر علامه امینی مراجعه کنید.




ولیکن آنان پس از رحلت حضرت رسول ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بی‌توجه به بیعتی که با علی ـ علیه‌السلام ـ در غدیر خم کرده بودند، در سقیفه شورا تشکیل دادند و بیعت با امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ را کنار گذشتند و ابوبکر را به‌عنوان خلیفه برگزیدند.


پس از خاتمه بیعت با ابوبکر در سقیفه، آنان از آن محل خارج شدند بنا به روایت براء بن‌ عازب، آنان در کوچه‌ها به راه افتاده و به هرکس که می‌رسیدند دست او را گرفته، به دست ابوبکر می‌مالیدند، چه آن شخص به این کار تمایلی می‌داشت یا نه؛ براء می‌افزاید: در آن زمان بود که من به در خانه بنی‌هاشم رفتم و خبر را به آنان دادم.
[۵] جوهری، ابوبکر احمدابن‌عبدالعزیز، السقیفه و فدک جمع و تحقیق دکتر محمدهادی امینی، ص ۴۶، تهران، مکتبه نینوی، بی‌تا.
توجه آنها به امر بیعت با ابوبکر تا اندازه‌ای بود که بنا به نقل ابن‌ ابی‌شیبه آنها در مراسم تدفین رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ حضور نداشتند و تنها بعد از دفن بازگشتند.
[۶] الصنعانی، عبدالرزق بن‌ همام، المصنف، تحقیق حبیب‌الرحمن‌ الاعظمی، ج ۷، ص ۴۳۲، بیروت، ۱۳۹۲ ه.ق.



زمانی که کار بیعت تمام شد، عمر برخاست و درباره آنچه روز قبل درباره زنده ماندن رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ تا مردن آخرین اصحابش گفته عذرخواهی کرد او گفت: وی بر این گمان بود که آن حضرت باقی می‌ماند و کارها را سامان می‌دهد، اما اکنون شاهد است که قرآن در میان آنهاست و با بهترین صحابی آن حضرت بیعت شده است!
[۷] المقدسی، مطهر بن‌ طاهر، البدءو‌التاریخ، ج ۴، ص ۶۵ و ۶۶، مکتبة الثقافةالدینیة، بی‌تا.
این حکایت روشنگر آن بود که عمر در انتظار انتخاب خلیفه مورد نظر بود و پس از انجام آن دیگر مشکلی نداشت.




۴.۱ - سخنان امام به ابوبکر

ابن‌قتیبه دینوری که از مورخین اهل سنت است، می‌نویسد: «علی ـ علیه‌السلام ـ را نزد ابوبکر آوردند و علی می‌فرمود: من بنده خدایم و برادر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، به علی ـ علیه‌السلام ـ گفتند: با ابوبکر بیعت کن. علی ـ علیه‌السلام ـ گفت: من از شما بدین‌ کار سزاورارترم و شما باید با من بیعت کنید.... در غیر این صورت شما در ستم افتاده‌اید و خود به‌خوبی می‌دانید. عمر به علی ـ علیه‌السلام ـ گفت: تا بیعت نکنی، رهایت نمی‌کنیم.

۴.۲ - سخنان امام در پاسخ عمر

علی ـ علیه‌السلام ـ در پاسخ عمر گفت:شیر را بدوش، که بخش از آن سهم تو خواهد بود. کار را برای ابوبکر محکم‌گیر که فردا آن را به تو برمی‌گرداند.... علی ـ علیه‌السلام ـ گفت: ای گروه مهاجران! خدا را در نظر آورید، خلافت و زمامداری محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را از خانه او خارج نکنید و در خانه‌های خود جای ندهید، اهل و خاندان او را از مقامش باز ندارید. ای مهاجران! سوگند به خدا، ما سزاوارترین مردم نسبت به کار خلافتیم، ما اهل بیت هستیم، خواننده کتاب خدا که آن را از روی فهم و بینش می‌خواند از خاندان ماست. ما آگاه به سنت رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ آشنا به کار مردم، بازدارنده مردم از بدی، قسمت‌کننده بیت‌المال به‌طور مساوی در میان مردم هستیم. پس پیروی هوی نفس نکنید تا گمراه نشوید که در این صورت از حق فاصله بیشتری می‌گیرید.

۴.۳ - سخن انصاری در پاسخ امام

بشیرابن‌ سعید انصاری در پاسخ علی ـ علیه‌السلام ـ گفت: اگر این سخنان را که اکنون می‌شنویم قبلاً از تو شنیده بودیم، حتی دو نفر نیز با تو به مخالفت برنمی‌خواستند.

۴.۴ - یاری طلبیدن از انصار

علی ـ علیه‌السلام ـ شبانه فاطمه دختر پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را بر چارپایی سوار می‌کرد و به مجالس انصار می‌رفت و از آنان کمک و یاری می‌خواست....

۴.۵ - سخنان فاطمه به انصار

فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ به انصار گفت: ابوالحسن آنچه سزاوار بود انجام داد، و شما نیز کاری کردید که خداوند آن را حساب خواهد کرد.


امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ و فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ تلاش زیادی برای بازگرداندن امر خلافت از ابوبکر و احقاق حق کردند؛ اما تلاش آنان ثمری نبخشید که گزارش این تلاش‌ها را عده زیادی از نویسندگان اهل سنت در کتب خود آورده‌اند.


ابوبکر قبل از اینکه بمیرد، عهد خلافت عمر را به دست سپرد تا بر مردم بخواند. شخصی در راه از او پرسید: در این نامه چیست؟ عمر گفت: نمی‌دانم، اما من اولین کسی هستم که از آن اطاعت می‌کنم! آن شخص گفت: اما من می‌دانم در آن چیست؟ سال نخست تو او را به خلافت برگزیدی و گماردی و اکنون او تو را به خلافت می‌گمارد.



این مسئله نشان می‌دهد که مردم از هم‌فکری و پیوند سیاسی این دو باخبر بوده‌اند. و در انتصاب عمر نقل شده که عثمان در تمام دوره بیماری ابوبکر ملازم او بود، از طرف وی مکلف به نوشتن عهدنامه جانشینی عمر شد، ابوبکر به حالت اغما رفت و عثمان که تکلیف خود را می‌دانست تا به آخر عهدنامه را نوشت و نام عمر را در آن درج کرد. ابوبکر پس از به هوش آمدن از وی خواست تا آنچه را نوشته بخواند و او چنین کرد و ابوبکر نوشته او را تأیید نمود...


به روایت ابن‌ عبدالبر، ابوبکر از معیقب الرومی پرسید: نظر مردم درباره تعیین عمر توسط او چیست؟ او گفت: برخی راضی و کسانی ناراضی‌اند. ابوبکر گفت: آیا راضی‌ها بیشترند یا ناراضی‌ها او گفت: ناراضی‌ها بیشترند. ابوبکر پاسخ داد: چهره حق ابتدا کریه است؛ اما عاقبت با آن است.....


با تعیین عمر توسط ابوبکر، اصل «استخلاف» به‌صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی سنی درآمده؛ در‌حالی‌که به تصریح منابع سنی، چنین اقدامی هیچ‌گونه پیشینه‌ای در سیره رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نداشته است....


پس از نوشتن عهد خلافت عمر توسط ابوبکر عملاً عمر به خلافت منصوب شده بود. در این صورت بیعت مردم نمی‌توانست عامل خلیفه‌ شدن عمر باشد...
شگفت آنکه عمر خود بر این باور بود که انتخاب ابوبکر «فلة» و ناگهانی بوده و معتقد بود که حکومت باید با مشورت مؤمنین باشد. اما اکنون تنها با یک عهدنامه بر سر کار آمد.
[۱۰] جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، الهادی، ۱۳۸۰، ۲۹ چاپ اول، صفحات ۶۳، ۶۴ و ۶۵.



در اخبار سیره چیزی که شاهد رفاقت شیخین (ابوبکر و عمر) با حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ باشد، دیده نشده و میان امام و شیخین از همان اول مناسبات خوبی نبوده است. دشمن‌های عایشه با علی ـ علیه‌السلام ـ که به اعتراف خود عایشه از همان زمان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ وجود داشته، می‌تواند شاهدی بر اختلاف آل‌ابی‌بکر با آل‌علی ـ علیه‌السلام ـ تلقی شود. گفته‌اند زمانی که زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ به شهادت رسیدند، همه زنان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در عزای بنی‌هاشم شرکت کردند؛ اما عایشه خود را به مریضی زده و نیامده و حتی برای علی ـ علیه‌السلام ـ چیزی نقل کردند که گویا عایشه اظهار سرور کرده بود.


هرچه بود بلافاصله پس از خلافت ابوبکر، و اصرار امام در اثبات حقانیت خود نسبت به خلافت، سبب بروز مشکلاتی در روابط آنان شد. حمله به خانه امام و حالت قهر حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ و عدم اجازه برای حضور شیخین بر جنازه آن حضرت اختلاف را عمیق‌تر کرد. از آن پس امام گوشه‌گیر شده و به سراغ زندگی شخصی رفت.
[۱۲] جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، چاپ اول، قم، چاپ الهادی، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۲۰۳.





۱۳.۱ - شِکوه امام علی از خلافت عمر

امام امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ از عمر و ماجرای خلافت شِکوه می‌کند و می‌فرمایند: «سرانجام اولی حکومت را به راهی درآورد، و به دست کسی (عمر)، سپرد که مجموعه‌ای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش‌طلبی بود. زمامدار مانند کسی که بر شتری سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پرده‌های بینی حیوان پاره می‌شود، و اگر آزادش گذارند، در پرتگاه سقوط می‌کند. سوگند به خدا! مردم در حکومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمی گرفتار آمده بودند، و دچار دورویی‌ها و اعتراض‌ها شدند و من در این مدت طولانی محنت‌زا، و عذاب‌آور، چاره‌ای جز شکیبایی نداشتم، تا آنکه روزگار عمر هم سپری شد.»

۱۳.۲ - شکوه امام علی از شورای عمر

سپس امام از شورای عمر شکوه می‌نماید و می‌فرمایند: «سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من هم‌سنگ آنان می‌باشم!! پناه بر خدا از این شورا! در کدام زمان در برابر شخص اولشان در خلافت مورد تردید بودم، تا امروز با اعضای شورا برابر شوم؟ که هم‌اکنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صف آنها قرارم دهند؟ ناچار باز هم کوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گردیدم. یکی از آنها با کینه‌ای که از من داشت روی برتافت،
[۱۳] سعدابن‌ابی‌وقاص که یکی از شورای شش نفره بود.
و دیگری دامادش را بر حقیقت برتری داد و آن دو نفر دیگر که زشت است آوردن نامشان.
[۱۵] طلحه و زبیر، که از رذالت و پستی بر امام شوریدند و جنگ جمل را به وجود آوردند. نهج‌البلاغه علی ـ علیه‌السلام ـ محمد دشتی‌، خطبه ۳‌، ص ۴۷‌، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۷۹.




امام هیچ‌گاه آزاد نبود که ارزیابی خود را از شیخین ارائه دهد و در رابطه با عثمان هر‌چه به آن معتقد بود بیان فرمودند. چون سپاه امام در کوفه به جز عده معدودی از آنها شیخین را پذیرفته بودند و امام نمی‌توانست در جمع آنها در سخن گفتن آزاد باشد.
[۱۶] جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، ج ۲، ص ۲۰۸، قم الهادی، چاپ اول، ۱۳۸۰.



با همه احتیاطی که امام علی ـ علیه‌السلام ـ داشت، در زمان شورای خلافت، حاضر به پذیرفتن شرط عبدالرحمن‌ ابن‌ عوف برای قبول خلافت نشد. ابن‌ عوف شرط کرد: اگر امام بپذیرد تا به سیره شیخین عمل کند، حاضر است خلافت را به او واگذار کند؛ اما امام فرمود: تنها به اجتهاد خود عمل خواهد کرد. این رد آشکاری از امام نسبت به روش و سیره شیخین بود، که به اعتقاد امام در قسمت‌های زیادی برخلاف سیره رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و بر پایه اجتهادی نادرست صورت گرفته بود.
[۱۷] جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، ج ۲، ص ۲۰۹، قم الهادی، چاپ اول، ۱۳۸۰.
و با این حال اگر خلفا از امام راهنمایی و مشورت می‌خواستند، امام اجتناب نمی‌نمودند و عمر بارها اعتراف کرد «اگر علی ـ علیه‌السلام ـ نبود، عمر هلاک می‌شد.»


آقای سیدحسین هاشمی‌نژاد از کتاب فصائل احمد حنبل این حدیث را نقل می‌فرمایند: از برای جماعتی از اصحاب رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ درهایی بود که از منازلشان به مسجد باز می‌شد، آن حضرت روزی فرمود: سَدُّو کلِّ بابٍ فی‌المسجِدِ الّا بابَ عَلیٍ؛ تمام درهایی که به مسجد باز می‌شود، ببندید، مگر در خانه علی ـ علیه‌السلام ـ را ! و همه درها را بستند، در این‌باره جماعتی به‌نحو اعتراض سخن گفتند، تا به گوش مبارک آن حضرت رسید، و در میان آن جماعت برخاست و فرمود: اِنَّ قوماً قالوا فی سَدَّ الابوابِ وَ تَرِکی بابَ علیٍ انی ما سددتُ وَ لا فَتَحْتُ ولکِنّی اُمِرتُ بِأَمرٍ فاَتَّبَعتُهُ.
[۱۸] هاشمی‌نژاد، سیدحسین، نمک سفره ایجاد علی علیه‌السلام، چاپ اول. تهران انتشارات آتیه هنر، ۱۳۷۴، ص ۱۳۴.
جماعتی راجع به بستن درها و بازگذاشتن من در خانه علی ـ عليه‌السلام ـ را گفت‌وگو كردند. من نه دری بستم و نه گشودم؛ لكن من امروز شدم به اين امر (از ناحيه خدا) و پيروی كردم.


امام درباره دوران ۲۵ ساله خانه‌نشينی چنين می‌فرمايد: عاقبت ديدم بردباری و صبر به عقل و فرد نزديکتر است، لذا شكيبایی ورزيدم؛ ولی به كسی می‌ماندم كه خاشاک چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته، با چشم خود ديدم ميراثم را به غارت می‌برند.
[۱۹] نهج‌البلاغه، خطبه شقشقيه.



۱. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۶، ص ۵۹. (سوره مائده، آیه ۶۷).    
۲. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۴، ص ۶۱۷. (سوره نساء، آیه ۵۹).    
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۵، ص ۴۶۶. (سوره شعراء، آیه ۲۱۴).    
۴. به کتاب گران‌سنگ‌ الغدیر، اثر علامه امینی مراجعه کنید.
۵. جوهری، ابوبکر احمدابن‌عبدالعزیز، السقیفه و فدک جمع و تحقیق دکتر محمدهادی امینی، ص ۴۶، تهران، مکتبه نینوی، بی‌تا.
۶. الصنعانی، عبدالرزق بن‌ همام، المصنف، تحقیق حبیب‌الرحمن‌ الاعظمی، ج ۷، ص ۴۳۲، بیروت، ۱۳۹۲ ه.ق.
۷. المقدسی، مطهر بن‌ طاهر، البدءو‌التاریخ، ج ۴، ص ۶۵ و ۶۶، مکتبة الثقافةالدینیة، بی‌تا.
۸. دینوری، ابومحمدعبدالله ابن‌ مسلم (معروف به ابن‌قنیبه)، الامامة و السیاسة (معروف به تاریخ خلفا)، ترجمه سیدناصر طباطبایی، چاپ اول، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۲۷، ۲۸ و ۲۹.    
۹. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالاحیاء الکتب‌العربیه، ۱۳۸۷ ق، ج ۱، ص ۱۷۴.    
۱۰. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، الهادی، ۱۳۸۰، ۲۹ چاپ اول، صفحات ۶۳، ۶۴ و ۶۵.
۱۱. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالاحیاء الکتب‌ العربیه، ۱۳۷۸ ق، ج ۹، ص ۱۹۸.    
۱۲. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، چاپ اول، قم، چاپ الهادی، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۲۰۳.
۱۳. سعدابن‌ابی‌وقاص که یکی از شورای شش نفره بود.
۱۴. علامه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۹۷. عبدالرحمن‌ بن‌ عوف، شوهرخواهر عثمان، که حق «وتو در شورا داشت؛ زیرا عمر دستور داد اگر اختلافی در شورا پدید آمد، ملاک، رأی داماد عثمان است، با اینکه طبق اعتراف دانشمندان اهل بیت عمر در دوران حکومت خود بارها اعتراف کرد که! «لولا علی لهلک عمر» (اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.    
۱۵. طلحه و زبیر، که از رذالت و پستی بر امام شوریدند و جنگ جمل را به وجود آوردند. نهج‌البلاغه علی ـ علیه‌السلام ـ محمد دشتی‌، خطبه ۳‌، ص ۴۷‌، قم، انتشارات مشهور، ۱۳۷۹.
۱۶. جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، ج ۲، ص ۲۰۸، قم الهادی، چاپ اول، ۱۳۸۰.
۱۷. جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، ج ۲، ص ۲۰۹، قم الهادی، چاپ اول، ۱۳۸۰.
۱۸. هاشمی‌نژاد، سیدحسین، نمک سفره ایجاد علی علیه‌السلام، چاپ اول. تهران انتشارات آتیه هنر، ۱۳۷۴، ص ۱۳۴.
۱۹. نهج‌البلاغه، خطبه شقشقيه.



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار