• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه شقشقیّه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: خطبه شقشقیه.
پرسش: آیا خطبه شقشقیه دارای سند صحیح بوده و آیا این خطبه دلالت بر غصب مقام خلافت امام علی ـ علیه‌السلام ـ دارد؟
پاسخ: تمام شیعیان و برخی اهل سنت معتقدند که خطبه شقشقیه کلام امام علی علیه‌السلام است. این خطبه در کتاب‌های مختلفی ـ گاه با ذکر سند و گاه بدون آن ـ نقل‌ شده و برخی منابع پیش از سید رضی نیز آن‌ را نقل کرده‌اند، در نتیجه می‌توان اطمینان یافت که سید رضی پدیدآورنده این گفتار نبوده و قبل از او نیز این روایت ـ شاید با تفاوت‌های جزئی ـ وجود داشته است. سلسله سندهای مختلفی نیز برای این خطبه ذکر شده است. چه کسانی که قبل از سید رضی می‌زیستند، و چه بعد از او.



سید رضی از علمای شیعه در کتاب معروف خود «نهج البلاغه»، خطبه‌ای به نام «شقشقیه» را از امام علی ـ علیه‌السلام ـ نقل می‌کند که مطالب بسیار کلیدی و مهم در آن وجود دارد.


در مورد سند این روایت اختلافاتی وجود دارد.

۲.۱ - دیدگاه شیعه

شیعیان بر این عقیده هستند که امام علی ـ علیه‌السلام ـ این خطبه را بیان فرموده است. بسیاری از محققان در تألیفاتشان این خطبه را نقل کرده‌اند، بدون این‌که خلافی را بیان کرده باشند.

۲.۲ - دیدگاه اهل سنت

اما بسیاری از اهل سنت به این سمت رفته‌اند که انتساب این خطبه به علی ـ علیه‌السلام ـ دروغ است و این انکار بدان جهت بوده که این خطبه را مشتمل بر تظلم و شکایت علی ـ علیه‌السلام ـ در امر خلافت دانسته که به وضوح بیانگر غصب این مقام توسط خلیفه اول است.
[۱] هاشمی خویی، میرزا حبیب الله‌، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح:میانجی، ابراهیم، ج ۲، ص ۳۴۵، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ق‌.

حال به اختصار به بررسی این دو دیدگاه می‌پردازیم:


برخی از غیر شیعیان اصل انتساب این خطبه را به امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ انکار کرده و برخی پا را فراتر گذاشته و اساساً انتساب کتاب نهج البلاغه به علی ـ علیه‌السلام ـ را نادرست می‌دانند!: «... کتاب نهج‌البلاغه و آنچه در آن است از خطبه‌ها و گفتارها منسوب به علی علیه‌السلام است. این کتاب به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند به علی ـ علیه‌السلام ـ منتسب شود؛ زیرا با واقعیت علی ـ علیه‌السلام ـ هم‌خوانی ندارد و هم‌چنین به جهت این‌که ضوابط علمی که باید در انتساب گفتارها به دیگران رعایت شود، در آن وجود ندارد و آن این‌که سلسله سند متصلی که این کلمات را به ایشان وصل نماید، موجود نیست؛ زیرا شریف رضی خطبه‌ها را در قرن چهارم هجری جمع کرده است؛ درحالی‌که بین او و علی ـ علیه‌السلام ـ چند قرن فاصله می‌باشد...‌».
[۲] رشید رضا، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، رسائل السنة و الشیعة، حواشی و تعلیقات: العباد، محمد أحمد، ج ۲، ص ۱۴۴ (پاورقی)، دارالمنار، قاهرة، چاپ دوم، ۱۳۶۶ق.

نقد این گفتارها که کلیت نهج البلاغه را زیر سؤال می‌برند، در کتب و مقالات فراوانی وجود دارد؛ اما در این نوشتار، در مورد خطبه شقشقیه به‌ویژه بیان خواهیم نمود که ادعای منتسب نبودن این خطبه به امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ ادعای درستی نیست.


تقریباً تمام شیعیان و برخی از اهل سنت معتقدند که این خطبه از کلام علی ـ علیه‌السلام ـ بوده و نمی‌توان اشکالی را در آن ایجاد کرد. این خطبه دارای نقل‌های متفاوتی است. برخی منابع قبل از سید رضی، نیز این حدیث را نقل کرده‌اند که در نتیجه می‌توان گفت: سید رضی گوینده این گفتار نبوده و قبل از او نیز این روایت وجود داشته است.

۴.۱ - سخنی از ابن ابی‌الحدید

علاوه بر این، مطلبی را ابن ابی‌الحدید از اهل سنت از اساتید اهل سنت خود نقل می‌کند که بسیار جالب است:
«استادم أبوالخیر مصدق بن شبیب الواسطی‌ در سال ۶۰۳ هجری قمری برایم نقل می‌کرد که من این خطبه را نزد استادم شیخ أبی‌محمد عبدالله معروف به ابن الخشاب خواندم،... به او گفتم که بسیاری از مردم می‌گویند این خطبه، کلام سید رضی است. ابن خشاب گفت: سید رضی و غیر سید رضی کجا و این نوع سخن‌وری و جملات کجا!؟... به خدا قسم! این خطبه را در کتاب‌هایی دیدم که دویست سال قبل از به دنیا آمدن رضی، نگارش یافته بودند. اینها را با نگارش علمایی دیدم که خط آنها را می‌شناختم و از علمایی بودند که قبل از تولد پدر سید رضی می‌زیستند.... بسیاری از این خطبه را در کتاب‌های أبو‌القاسم بلخی‌ دیده‌ام و هم‌چنین بسیاری از آن‌ را نیز در کتاب إنصاف أبوجعفر بن قبة نیز یافته‌ام...».


هم‌چنین کتاب‌های حدیثی، سلسله سندی را نیز برای این خطبه آورده‌اند و دقیقاً گفته‌اند که این احادیث از چه کسانی نقل شده تا این‌که این سلسله سند را به ابن عباس از امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ رسانده‌اند. این بیان سلسله سند، در منابع مختلفی آمده است؛ چه کسانی که قبل از سید رضی می‌زیستند، و چه پس از ایشان که سلسله سندهای مختلفی را ذکر کرده‌اند.
[۱۰] شیخ طوسی، الأمالی، ص ۳۷۲، دارالثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.


۵.۱ - دیدگاه علمای قدیم

این رویه به حدی بود که برخی علمای قدیم درباره سند این خطبه گفته‌اند: «جمعی از ناقلان حدیث با سلسله سندهای مختلف این خطبه را از ابن عباس نقل کرده‌اند».


البته در اینجا بحثی وجود دارد که این خطبه تواتر لفظی نیز دارد یا تنها تواتر معنایی؟! و هم‌چنین آیا تظلم و شکایت آن امام از خلفا وجود داشته است یا نه؟!
برخی محققان در این مورد گفته‌اند: «حق این است که کشمکش خلافت میان علی ـ علیه‌السلام ـ و کسانی که امر خلافت را در زمان وی در دست داشتند ثابت است و شکایت و تظلم به تواتر معنوی از آن حضرت صدور یافته است. ما به ضرورت می‌دانیم که گفتار متضمن بر تظلم و شکایت در امر خلافت در فراوانی و شهرت به حدی است که ممکن نیست همه آنها را تکذیب کرد،؛ بلکه ناگزیر باید بخشی از آن‌ را تصدیق کرد. همین‌قدر که صدق شکایت ثابت شد مطلب ثابت است. اما این‌که خصوصاً با الفاظ معینی شکایت صورت گرفته است، متواتر نیست، هرچند بعضی از الفاظ از بعضی دیگر مشهورترند. بنابراین جایی برای انکار صدور این خطبه از امام علی ـ علیه‌السلام ـ و نسبت دادن آن به سید رضی باقی نمی‌ماند؛ زیرا دلیل مخالفان در رد این خطبه، این است که کلام امام علیه‌السلام به صراحت شامل تظلم و شکایت است و اگر تصریح به تظلم و شکایت را دلیل بر انکار صدور این خطبه از امام ـ علیه‌السلام ـ بدانیم معنایش این است که معتقد شویم میان امام ـ علیه‌السلام ـ و خلفا اختلاف نبوده است، با این‌که می‌دانیم این عقیده باطلی است، به خصوص که این خطبه پیش از سید رضی در میان علما مشهور بوده است».
[۱۲] ابن میثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، ترجمه: عطایی، محمدرضا، روحانی، حبیب، ج ۱، ص ۴۹۹، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، ۱۳۸۵ش.‌



پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که بر فرض پذیرش سند، این خطبه چگونه دلالت خواهد داشت که علی ـ علیه‌السلام ـ خلافت را حق خود می‌دانست و معتقد بود که حق او غصب شده است؟
به نظر می‌رسد دلالت این خطبه بر این مطلب بسیار واضح است و همین دلالت سبب شد، مخالفان، اصل صحت این نقل را زیر سؤال ببرند. برای بیان این مطلب قسمت‌هایی از این گفتار قابل استناد است؛ مانند این بخش از خطبه شقشقیه:

۷.۱ - بخشی از خطبه

«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ (ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ) وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی‌ یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ‌ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی‌ فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً...».
«هان! به خدا قسم که فلان (ابو بکر پسر ابو قحافه) جامه خلافت را پوشید؛ درحالی‌که می‌دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیاب به آسیاب است، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر می‌شود، و مرغ اندیشه به قله منزلتم نمی‌رسد. اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایی که پیران در آن فرسوده، و کم‌سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت می‌شود! دیدم خویشتن‌داری در این امر عاقلانه‌تر است، پس صبر کردم؛ درحالی‌که گویی در دیده‌ام خاشاک بود، و غصه راه گلویم را بسته بود! می‌دیدم که میراثم به غارت می‌رود...».
[۱۴] شریف الرضی، محمد بن حسین، خطبه ۳، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص ۴۸، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

از این کلام و عبارات مشابه آن کاملاً به دست می‌آید که خلافت حق امام علی ـ علیه‌السلام ـ و شایسته این مقام بود که این مقام توسط برخی دیگر، غصب شده است.


۱. هاشمی خویی، میرزا حبیب الله‌، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح:میانجی، ابراهیم، ج ۲، ص ۳۴۵، مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۰ق‌.
۲. رشید رضا، محمد رشید بن علی رضا بن محمد، رسائل السنة و الشیعة، حواشی و تعلیقات: العباد، محمد أحمد، ج ۲، ص ۱۴۴ (پاورقی)، دارالمنار، قاهرة، چاپ دوم، ۱۳۶۶ق.
۳. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح:غفاری، علی اکبر، ص ۳۶۱ – ۳۶۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.    
۴. ابن أبی‌الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح:ابراهیم، محمد ابوالفضل،‌ ج ۱، ص ۲۰۵ ۲۰۶، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.    
۵. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح:غفاری، علی اکبر، ص ۳۶۱ ۳۶۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.    
۶. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۵۱، کتاب‌فروشی داوری، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.    
۷. ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، محقق و مصحح:عاشور، علی، ج ۱، ص ۴۱۸، نشر خیام، قم، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.    
۸. بحرانی، سید هاشم، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار (ع)، ج ۲، ص ۲۸۹، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۴۷۹، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.    
۱۰. شیخ طوسی، الأمالی، ص ۳۷۲، دارالثقافة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۱۱. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۲۸۷، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.    
۱۲. ابن میثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، ترجمه: عطایی، محمدرضا، روحانی، حبیب، ج ۱، ص ۴۹۹، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، ۱۳۸۵ش.‌
۱۳. شریف الرضی، محمد بن حسین، خطبه ۳، نهج البلاغة ت الحسون، ص ۴۱.    
۱۴. شریف الرضی، محمد بن حسین، خطبه ۳، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صالح، صبحی، ص ۴۸، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.



http://islamquest.net/fa/archive/question/id۲۲۱۶۴ پایگاه اسلام کوئست.]






جعبه ابزار