• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکومت خلفا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حکومت خلفا، حکومت امام علی علیه‌السلام.
پرسش: شیعیان می‌گویند با این‌که خلفای راشدین کافر بوده‌اند،اما حکومتشان موفق بوده، پس چگونه خداوند آنها را یاری کرد و کشورها را به دست آنها فتح نمود، و اسلام در زمان آنها با قدرت بود؟! و در مقابل حکومت حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ دچار تفرقه گردید و با هم‌دیگر به کارزار پرداخت، تا آن‌که دشمنان به اسلام و مسلمین چشم طمع دوختند؛ پس ولایت و حکومت معصوم کدام رحمت را برای امت به ارمغان آورد؟!
پاسخ: یاری خداوند به کشور‌گشایی و قدرت ظاهری نیست و دادن قدرت به یک شخص به‌هیچ‌وجه دلیل بر حقانیت او نمی‌شود؛ چرا‌که در طول تاریخ تمام حکام جور و ستمگر دارای امپراطوری‌های گسترده در اقصی نقاط جهان بودند؛ اگر این قدرت‌ها نشان یاری خداوند بود، چرا چنین چیزی در سال‌های مدیدی از گذشت بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به ایشان عطا نشده بود؛ چنان‌که شکست در مورد کافران به این معنی نیست که در دنیا از نعمت‌هایی همچون ثروت و قدرت بی‌بهره بوده‌اند؛ بلکه بسیاری از از کفار از نعمت‌های دنیوی همچون قدرت و ثروت بهرمند بوده‌اند؛ ولی چیزی که قطعی است این است که این نعمت‌ها در آخرت به کار آنان نمی‌آید.

فهرست مندرجات

۱ - بررسی چند نکته
       ۱.۱ - ارتداد و کفر و نفاق برخی صحابه
       ۱.۲ - ملاک یاری خداوند
              ۱.۲.۱ - سخن خداوند متعال
              ۱.۲.۲ - سنت استدراج
       ۱.۳ - حسن تدبیر امام علی
              ۱.۳.۱ - بیان یک نمونه
              ۱.۳.۲ - یاری خداوند در جنگ‌ها
              ۱.۳.۳ - نتیجه تدابیر امام
              ۱.۳.۴ - اتخاذ مواضع درست امام و ناامیدی دشمنان
       ۱.۴ - وجود انحراف‌ها و مفاسد در حکومت خلفا
              ۱.۴.۱ - أ. پیدایش طبقه‌ای انحرافی در اجتماع
              ۱.۴.۲ - ب. فاصله گرفتن از عدالت اسلامی
              ۱.۴.۳ - سخن ابن جریح
              ۱.۴.۴ - رفتار نادرست با عجم‌ها
              ۱.۴.۵ - هدف امام علی
       ۱.۵ - سنت الهی و شکست منافقان
       ۱.۶ - ایجاد فتنه و تفرقه به‌وسیله مخالفان
       ۱.۷ - رحمت در حکومت معصومان
              ۱.۷.۱ - ظهور عدالت در حکومت علوی
۲ - پانویس
۳ - منبع


در این پرسش مسائلی ادعا و مطرح شده که قابل پذیرش نیست؛ در ذیل به آنها اشاره می‌شود:

۱.۱ - ارتداد و کفر و نفاق برخی صحابه

در بعضی از روایات اهل سنت، ارتداد به تعدادی از صحابه استناد داده شده است و شیعه این ارتداد را به معنای کفر و الحاد و بازگشت به جاهلیت معنا نمی‌کند و کفر و نفاق را در همان روایاتی که به کفر و نفاق تعدادی از صحابه حکم می‌راند (بر فرض پذیرش این روایات)، به معنای بت‌پرستی و شرک به خداوند، نمی‌داند. تحلیل ما این است که برخی صحابه، با وجود این‌که بعد از رحلت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هم‌چنان بر دین اسلام باقی بوده و خیلی از مقررات شرعی را رعایت می‌نمودند، اما به دلیل وجود رگه‌هایی از زمان جاهلیت در میان آنها نتوانستند این پی‌روی از پیامبر را به‌صورت کامل و صددرصد اجرا نمایند و به همین دلیل در موضوع مهم خلافت دچار اختلافی گردیدند که دامنه آن تاکنون ادامه دارد.

۱.۲ - ملاک یاری خداوند

یاری خداوند به کشورگشایی و قدرت ظاهری نیست و دادن قدرت به یک شخص به‌هیچ‌وجه دلیل بر حقانیت او نمی‌شود؛ چرا‌که در طول تاریخ تمام حکام جور و ستمگر دارای امپراطوری‌های گسترده در اقصی نقاط جهان بودند؛ اگر این قدرت‌ها نشان یاری خداوند بود، چرا چنین چیزی را در سال‌های مدیدی از بعثت پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ شاهد نیستیم؛ آیا این دلیل است که خداوند ایشان را یاری نفرمود یا این‌که هر چیز مقدمات خود را دارد و باید بستر آن آماده شود. بله حکومت گسترده امام حق که همراه با گسترش حق و تبیین احکام الهی باشد، این لطفی ویژه است که خداوند به ولی خود می‌کند؛ والا اگر بر حق نباشد، حکومت گسترده چیزی نیست الا سنت استدراج.

۱.۲.۱ - سخن خداوند متعال

خداوند در آیات شریفه می‌فرماید:
«وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ •وَ أُمْلیِ لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ»؛
«فَذَرْنی‌ وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ»؛
«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‌ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‌ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ ۷۳ مُهینٌ».

۱.۲.۲ - سنت استدراج

پس همه این آیات دلالت بر آن دارد که قدرتمند شدن و نشدن دلیل بر حقانیت نیست؛ بلکه اگر همراه با حقانیت بود، لطفی است از طرف خداوند متعال و اگر همراه با حقانیت نبود، تهدیدی است از خداوند متعال. به عبارت دیگر، از آیات شریفه ذکر شده به دست می‌آید که دادن نعمت‌های گوناگون به افرادی که بر سبیل حق نیستند، یاری خداوند نیست؛ بلکه سنت استدراج است و برای فرو رفتن در گناه است و این مکر الهی است
[۴] نهج‌البلاغة، ص ۴۷۲؛ کما این‌که امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ در نهج‌البلاغه می‌فرماید: یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ.
و به هیچ وجه یاری به حساب نمی‌آید پس در صورتی این‌ها یاری خواهد بود که حقانیت خلفا از راه‌های دیگر اثبات شود و الا این تفوق ظاهری دلیل بر یاری خداوند نیست.

۱.۳ - حسن تدبیر امام علی

علاوه این‌که بسیاری از فتوحات که در آن زمان صورت گرفته است، به جهت حسن تدبیر امیرالمومنین ـ علیه‌السلام ـ بوده است؛ مثلاً آورده‌اند:

۱.۳.۱ - بیان یک نمونه

وقتی عمر بن خطاب فهمید که نیروهای ایرانی آماده حمله بزرگی می‌شوند به مسجد آمد و همه را دعوت کرد و از آنان نظر خواست. طلحه گفت: تو خودت به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با دیدن تو قوی‌تر شوند و خوب بجنگند. عثمان گفت: همه مردم شام، همه مردم یمن، مردم مدینه و مردم مکه را حرکت بده و به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با دیدن تو و این‌همه نیرو خوب بجنگند، عثمان نشست و دیگر کسی بلند نشد. عمر بن خطاب دوباره گفت: ای مسلمانان نظر بدهید. حضرت علی علیه‌السلام فرمود: این درست نیست که مردم شام را روانه جبهه جنگ بکنی چون در این صورت رومیان حمله می‌کنند و زن و بچه آنان را می‌کشند. مردم یمن را هم حرکت نده چون حبشه حمله می‌کند و یمن را قتل و غارت می‌کند. اگر مردم مدینه و مکه را بیرون ببری اعراب اطراف حمله می‌کنند و این دو شهر را غارت می‌کنند. تو خودت هم نرو؛ بلکه به بصره نامه بنویس و تعدادی از آنان را به کمک مسلمانان بفرست. این نظر را عمر بن خطاب پسندید و گفت: نظر درست همین است و باید مطابق آن عمل کنم
[۷] نهج‌البلاغه عبده، خطبه ۱۴۴.
[۹] ابن اثیر، تاریخ کامل، ج ‌۳، ص ‌۳.
[۱۰] تاریخ ابن کثیر، ج ‌۷، ص ‌۱۰۷.
[۱۱] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ‌۹، ص ۵۰۱، ط کمپانی.


۱.۳.۲ - یاری خداوند در جنگ‌ها

حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ در همین سخنان خود به این نکته هم اشاره کردند که ما در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، با عدد و کثرت نیرو نمی‌جنگیدیم؛ بلکه به یاری خدا می‌جنگیدیم و تو از کمیِ نیروهای مسلمان هراس نداشته باش.

۱.۳.۳ - نتیجه تدابیر امام

آن حضرت با این تدبیر، هم مسلمانان شام، یمن، مکه و مدینه را از خطر، و هم مردم ایران را از کشته شدن نجات دادند؛ زیرا اگر روم حمله می‌کرد، زن و بچه مسلمانان کشته می‌شدند. اگر حبشه حمله می‌کرد، زن و بچه یمنی‌ها کشته می‌شدند و اگر اعراب اطراف مدینه و مکه به این دو شهر حمله می‌کردند، باقی‌مانده مردم آنجا هم کشته می‌شدند. از سوی دیگر اگر این همه نیروی جنگی به طرف ایران حمله‌ور می‌شدند، خدا می‌داند چه بلایی بر سر مردم ایران می‌آمد؛ به جهت این‌که در آن زمان (زمان یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی) حکومت ایران بسیار ضعیف و در حال فروپاشی بود
[۱۲] «تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان» ترجمه دکتر عباس زریاب و نوشته تئودور نولد (ص ۴۱۸). دکتر عبدالحسین زرین کوب در این باره می‌گوید: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد؛ ولی نه به خاطر قدرت عرب بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلاً مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان علیه السلام بود که بر عصایی تکیه داشت و موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود.‌
[۱۳] تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص ۵۷.
[۱۴] خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، مرتضی، چاپ هشتم، بهمن ۵۹، ص ۷۷ به بعد؛ متفکر و فیلسوف بزرگ مرحوم مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به تحلیل موشکافانه‌ای از شکست و هزیمت ایرانیان می‌پردازد. وی می‌نویسد:«ایران آن روز با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگیهایی که داشت از نظر نظامی، بسیار نیرومند بود. در آن روز دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت می‌کرد، ایران و روم. جمعیت آن روز ایران در حدود یکصد و چهل میلیون نفر تخمین زده شده که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و سربازان مسلمان در جنگ با ایرانیان به شصت هزار نفر نمی‌رسیدند و اگر ایرانیان عقب نشینی می‌کردند، این جمعیت در میان مردم ایران گم می‌شدند. ولی با این همه، حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد». شهید مطهری در ادامه می‌افزاید:«حقیقت این است که مهم‌ترین عامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف‌آمیز آن زمان دانست. این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز به قدری فاسد بود که تقریباً همه مردم از آن ناراضی بودند. دین زردتشت در ایران به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی‌توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و اگر اسلام هم در آن روز به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجاً ایران را مسخر می‌کرد و زرتشتی‌گری را از میان می‌برد». بنابراین اوضاع نابهنجار اجتماعی و دینی در ایران باعث نارضایتی مردم شده و ایرانیان را به سمتی که باعث نجات ایشان شود سوق می‌داد.    
و تعداد کمی از نیروهای مسلمان می‌توانستند آن را از بین ببرند و اگر به‌جای نیروهای مستقر در جبهه ایران، ده برابر آن نیرو می‌آمد، تلفات ایرانیان چند برابر می‌شد.
بنابراین حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ به‌عنوان امام معصوم که ولی، دلسوز و خیرخواه همه مردم جهان (حتی غیر مسلمانان و کافران) است، کاری کرد که این جنگ با کم‌ترین خطر و کم‌ترین تلفات به پایان برسد و چنین هم شد.

۱.۳.۴ - اتخاذ مواضع درست امام و ناامیدی دشمنان

در موارد زیادی هم حضرت فرزندان خود را به میدان‌های جنگ تحت فرمان‌دهی خلفا گسیل داشتند؛ چراکه آن حضرت چیزی را برای خود نمی‌خواستند، هرچه می‌خواست برای اسلام بود و از آن‌جا که ابوبکر و عمر به‌هر‌حال در رأس جامعه اسلامی قرار داشتند و مخالفت با آنان آن‌هم در آن زمان حساس که اسلام در حال گسترش و فتوحات و کشورگشایی بود و دشمنان زیادی داشت، باعث سوء استفاده دشمنان اسلام مخصوصاً دو امپراطوری بزرگ ایران و روم می‌شد، امام علی علیه‌السلام با این تیزبینی فوق‌العاده با اتخاذ مواضع درست، همه دشمنان را مأیوس می‌کردند.

۱.۴ - وجود انحراف‌ها و مفاسد در حکومت خلفا

مورخان از مفاسدی گزارش می‌دهند که در حکومت گسترده خلفا انجام می‌شده است که اگر به‌طور کامل این حکومت به دست امیر‌المومنین علی علیه‌السلام اداره می‌شد، از این مفاسد مصون می‌ماند. در این‌جا به نمونه‌ای از این انحرافات اشاره می‌کنیم و بحث مفصل آن را به وقت دیگر موکول می‌کنیم:

۱.۴.۱ - أ. پیدایش طبقه‌ای انحرافی در اجتماع

طبقه‌ای در اجتماع اسلامی پیدا شده که به اسلام علاقه‌مند بود، به اسلام مؤمن و معتقد بود؛ اما فقط ظاهر اسلام را می‌شناخت، با روح اسلام آشنا نبود؛ طبقه‌ای که هر چه فشار می‌آورد، فقط روی مثلاً نماز خواندن بود نه روی معرفت، نه روی شناسایی اهداف اسلامی.

۱.۴.۲ - ب. فاصله گرفتن از عدالت اسلامی

فاصله گرفتن از عدالت اسلامی و رواج تبعیض، انحراف بعدی است؛ مثلاً، موالی ـ غیر عرب‌ها ـ در عراق به‌عنوان شهروند درجه دوم شناخته می‌شدند و به همین دلیل از همان آغاز، به کارهای پر مشقتی همچون اقامة السوق و عمارة الطریق یعنی چرخاندن و بر پای داشتن بازار و راه‌سازی به آن‌ها واگذاری می‌شد».
« در زمان خلیفه دوم عجمان را به مدینة الرسول راه نمی‌دادند و این در ظاهر به دلیل عدم آمیختگی آنها با عرب‌ها و نفوذ ایرانیان در مرکز اسلام صورت می‌گرفت. خلیفه وقتی دید که مردم در داشتن بردگان عجم دستشان باز است سزاوار نمی‌دید که با وجود آنها برده عرب وجود داشته باشد».

۱.۴.۳ - سخن ابن جریح

ابن جریح می‌نویسد: «... وقتی خلیفه ثانی در طواف مشاهده کرد که دو نفر به زبان فارسی تکلم می‌کنند. بدان‌ها گفت: به عربی سخن بگویند که اگر کسی به دنبال زبان فارسی رفته و آن را فرا بگیرد، مروت او از میان خواهد رفت؛ و بنا به سنتی که خلیفه دوم نهاده بود، عربان اجازه داشتند تا از عجمان زن بگیرند؛ اما بدان‌ها زن عرب نمی‌دادند.

۱.۴.۴ - رفتار نادرست با عجم‌ها

به دنبال آن رویه، در زمان امویان فرزندان زنان عجم خلفا، استحقاق خلافت نداشتند. حجاج خلیفه وقت در عراق گفته بود: هیچ عجمی در کوفه نباید امام جماعت باشد. او حتی موالی را به زور به میدان جنگ می‌برد؛ و یا این‌که موالی معمولاً در جنگ‌ها مشارکت می‌کردند، هنگام تقسیم غنایم از اعراب سهم کمتری می‌گرفتند. ناگوارتر این‌که از آنچه به نام عطاء از بیت‌المال به مردم داده می‌شد، به موالی سهمی داده نمی‌شد.
و البته این امر موجب شد که مسلمانان از اسلام حقیقی، فاصله گرفته و گمان ‌کنند که اسلام، همان است که آنها دیده و شنیده‌اند.
و همین هم باعث شده بود که پس از فتوحات، شورش‌هایی در سرزمین‌های فتح شده پدید آید و از این جهت حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ ناگزیر شد سپاهی را به قزوین و دو سپاه به خراسان اعزام کند و شهرهای خراسان از جمله نیشابور را دوباره فتح کند.

۱.۴.۵ - هدف امام علی

نکته پایانی اینکه هدف حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ در حکومت کوتاه خودش، همانا تصحیح انحرافاتی بود که بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در امت محمدی پدید آمده بود. کما این‌که اگر مشورت‌های حضرت نبود، معلوم نبود چه بلایی بر سر مسلمانان می‌آمد.

۱.۵ - سنت الهی و شکست منافقان

اینکه سنت الهی بر شکست منافقان و کافران است، شکی نیست؛ اما آن‌چه مسلم است، این است که یاری نکردن خداوند و شکست آنان به این معنی نیست که در دنیا از نعمت‌هایی همچون ثروت و قدرت بی‌بهره بوده‌اند؛ بلکه بسیاری از این کفار از نعمت‌های دنیوی همچون قدرت و ثروت بهره می‌بردند؛ ولی چیزی که قطعی است این است که این نعمت‌ها در آخرت به کار آنان نمی‌آید و در آخرت تمام وعده‌های الهی در مورد آنان تحقق می‌یابد و شکست آنها به این معنی است که اعمال رفتار آنها ثمره واقعی برای آنها ندارد چراکه ثمره حقیقی در آخرت است و این اعمال آنها در آخرت بهره‌ای جز عذاب برایشان ندارد لذا در قرآن کریم آیات عذاب بصورت مسلم وارد شده و دلالتی بر اینکه در دنیا به کافرین نعمتی داده نمی‌شود وجود ندارد بلکه دلالت برعکس مطلب هم وجود دارد و فقط در موارد نادری به دعای پیامبران عذاب الهی اقوام کافر را فرا گرفته است که این موارد از نفرین نادر هم در أمت پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ منتفی است؛ چراکه به یمن ظهور نبی خاتم عذاب از امتش برداشته شد.

۱.۶ - ایجاد فتنه و تفرقه به‌وسیله مخالفان

در هر حکومتی این طبیعی است که یک عده مخالف وجود داشته باشند و با فتنه در کار حکومت اختلاف ایجاد کنند و موجبات اختلال و تفرقه را در حکومت فراهم نمایند. همه مخالفان مانند حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ نیستند که در عین اعتراض و نارضایتی، سالیان متمادی برای حفظ اسلام و وحدت جامعه اسلامی لب فرو بندند و نه‌تنها اعتراضی نکنند، بلکه بارها و بارها برای حفظ جامعه اسلام و مردم دست حکام را گرفته و به آنها مشورت داده یا آنها را در امر حکومت یاری کنند؛ بلکه اکثر مخالفان درصدد ایجاد بی‌نظمی و اختلال در حکومت برمی‌آیند تا این‌که حکومت را ناکارآمد جلوه دهند یا کلا حکومت را از بین ببرند و اگر در زمان حکومت خلفا سه‌گانه اختلالی در نظم و حکومت ایجاد نشد، این از نجابت و صبر مخالفانی همچون علی ابن ابی‌طالب بود، نه فقط هنر حکومت داری حاکمان وقت، ولی هنگامی که امرخلافت به مخالفین حکومت قبلی رسید و حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ روی کار آمد و در این بین با پیاده شدن عدالت علوی منافع بسیاری از بزرگان دوره قبل و جیره‌بگیران به خطر افتاد، دیگر مخالفان از جمله کسانی نبودند که اهل صبر باشند و سختی‌ها را بر خود گوارا کنند تا جامعه به سروسامان برسد و وحدت جامعه حفض شود؛ ازاین‌رو تمام سعی خود را کردند تا حکومت را از کار بیاندازند و منافعی را که از حکومت انتظار داشتند کسب کنند یا حکومت را از بین ببرند و دیگری را جایگزین کنند ولی امیرمومنان علی ابن ابی‌طالب ـ علیه‌السلام ـ اهل ضعف و زدوبند و باج‌دهی به کسی نبود؛ لذا با آنها درگیر شده و به قلع قمع آنان پررداخت و این ادامه داشت تا وقتی که در محراب عبادت به دست همان فتنه‌گران جان‌به‌جان آفرین تسلیم کرد. اگر ایشان اندکی اهل مماشات و زیر پا نهادن قوانین اسلام و عدول از حق و رشوه‌دهی بود، خیلی از این جنگ‌ها و اختلالات که در حکومت ایشان ایجاد شده بود، پدیدار نمی‌شد؛ ازاین‌رو بسیار باید دقت شود هر آرامشی به هر قیمتی مطلوب نیست؛ بلکه باید آرامش در سایه عدالت و دیانت به دست آید و به دست آوردن چنین آرامشی مشکلات و جنگ و جدال‌های فراوان دارد که حضرت امیر ـ علیه‌السلام ـ با تمام این مشکلات روبه‌رو شد و سر بلند بیرون آمد؛ ولی با ناجوان مردی مورد سوء قصد واقع شد و به شهادُت رسید و کارش نیمه تمام ماند.

۱.۷ - رحمت در حکومت معصومان

اما این‌که حکومت معصوم چه رحمتی دارد، باید گفت کسانی حکومت بر حق معصوم را خالی از رحمت می‌دانند که انتظارشان از حکومت رفاه و راحتی به هر قیمت ممکن است. این افراد برای مشروعیت حکومت که حقی الهی است ارزشی قائل نیستند و خدا‌شناسی آنها ضعیف است؛ چرا‌که فقط دید خود را در ظاهر متمرکز کرده و اخلاقیاتی را که اسلام بسیار به آن اهمیت می‌دهد را وقعی نمی‌گذارند. از دید آنها اگر حکومتی بدون اجازه صاحب حکومت که خداوند است بر سر کار آمد و موجبات رفاه آنان را فراهم کرد حکومتی کار آمد است ولی اگر حکومتی به اذن الهی و مشروع بر سر کار آمد و برای تحقق معانیی همچون عدالت، تقوا، مشروع شدن اموال و .... تلاش کرد و در این راه از هیچ خدمت جانی و مالی و عِرضی فرو گذار نکرد، چنین حکومتی ناکارآمد است؛ چون رفاه و راحتی آنان را تأمین نکرده؛ اما باید بدانیم که چنین منطقی با منطق اسلام تناسبی نداشته و سازگار نیست؛ چراکه اسلام هیچ‌گاه امر آخرت عباد را به دنیا نفروخته و اگر جمع آن دو ممکن نبوده، دنیا را فدای آخرت کرده است؛ البته بدیهی است که اجرای چنین تفکری، تحمل سختی‌های خاص خودش را به دنبال دارد؛ ولی در عوض در صورت موفقیت دنیایی را با آرامش و عدالت پاینده به دنبال خداهد داشت و اگر موفق نشود، ابدیتی را با آرامش خاطر در جوار رحمت حق تعالی تأمین خواهد کرد و هیچ عقل سلیمی ابدیت را به امور زود‌گذر نمی‌فروشد.

۱.۷.۱ - ظهور عدالت در حکومت علوی

مهم‌ترین چیزی که در حکومت علوی در حد امکان حاصل شد، ظهور عدالتی بود که جهان تاکنون به خود ندیده است و گسترش تقوا و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه و...، اگر این‌ها رحمت نیست، پس چیست؟؛ آیا وسعت مملکت اسلامی رحمت است؟ با کدام ملاک اسلامی وسعت مطلوبیت دارد؛ درصورتی‌که عدالت حاکم نباشد. بدین‌سان روشن شد که در منطق اسلام و حکومت اسلامی بالاترین جایگاه از آنِ تقوای الهی است و هر حکومت اسلامی در درجه اول باید از متولی‌ای برخوردار باشد که سرآمد روزگار در تقوا و ورع باشد و در درجه دوم مأمور به پیاده کردن احکام اسلامی در میان مردم و رعیت است و چه کسی از علی ابن ابی‌طالب به این امر سزاوارتر است؟! این نهج‌البلاغه در مقابل شماست، اگر اندکی درآن غور کنید، به مشکلات و سختی‌هایی که حکومت علوی با آن دست‌و‌پنجه نرم کرده و بر آن فائق آمده، پی خواهید برد.


۱. اعراف (۷)، آیه ۱۸۲ و ۱۸۳.    
۲. قلم (۶۸)، آیه ۴۴.    
۳. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۷۸.    
۴. نهج‌البلاغة، ص ۴۷۲؛ کما این‌که امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ در نهج‌البلاغه می‌فرماید: یَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ.
۵. ارشاد مفید، ج ۱، ص ۲۰۷ و ۲۰۸ عربی، چاپ مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۳.    
۶. شریف رضی، نهج البلاغة ت الحسون، ص ۳۰۹، خ ۱۴۴.    
۷. نهج‌البلاغه عبده، خطبه ۱۴۴.
۸. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ‌۴، ص ۲۳۸ ۲۳۷.    
۹. ابن اثیر، تاریخ کامل، ج ‌۳، ص ‌۳.
۱۰. تاریخ ابن کثیر، ج ‌۷، ص ‌۱۰۷.
۱۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ‌۹، ص ۵۰۱، ط کمپانی.
۱۲. «تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان» ترجمه دکتر عباس زریاب و نوشته تئودور نولد (ص ۴۱۸). دکتر عبدالحسین زرین کوب در این باره می‌گوید: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد؛ ولی نه به خاطر قدرت عرب بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلاً مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان علیه السلام بود که بر عصایی تکیه داشت و موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود.‌
۱۳. تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص ۵۷.
۱۴. خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، مرتضی، چاپ هشتم، بهمن ۵۹، ص ۷۷ به بعد؛ متفکر و فیلسوف بزرگ مرحوم مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به تحلیل موشکافانه‌ای از شکست و هزیمت ایرانیان می‌پردازد. وی می‌نویسد:«ایران آن روز با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگیهایی که داشت از نظر نظامی، بسیار نیرومند بود. در آن روز دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت می‌کرد، ایران و روم. جمعیت آن روز ایران در حدود یکصد و چهل میلیون نفر تخمین زده شده که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و سربازان مسلمان در جنگ با ایرانیان به شصت هزار نفر نمی‌رسیدند و اگر ایرانیان عقب نشینی می‌کردند، این جمعیت در میان مردم ایران گم می‌شدند. ولی با این همه، حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد». شهید مطهری در ادامه می‌افزاید:«حقیقت این است که مهم‌ترین عامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف‌آمیز آن زمان دانست. این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز به قدری فاسد بود که تقریباً همه مردم از آن ناراضی بودند. دین زردتشت در ایران به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی‌توانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و اگر اسلام هم در آن روز به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجاً ایران را مسخر می‌کرد و زرتشتی‌گری را از میان می‌برد». بنابراین اوضاع نابهنجار اجتماعی و دینی در ایران باعث نارضایتی مردم شده و ایرانیان را به سمتی که باعث نجات ایشان شود سوق می‌داد.    
۱۵. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۴۱.    
۱۶. انفال (۸)، آیه ۱۸.    
۱۷. توبه (۹)، آیه ۲.    
۱۸. فاطر (۳۵)، آیه ۳۹.    
۱۹. قصص (۲۸)، آیه ۷۹.    
۲۰. شعراء (۲۶)، آیه ۸۸.    
۲۱. رعد (۱۳)، آیه ۳۵.    
۲۲. فرقان (۲۵)، آیه ۲۶.    
۲۳. احزاب (۳۳)، آیه ۶۴.    
۲۴. زمر (۳۹)، آیه ۷۱.    
۲۵. طارق (۸۶)، آیه ۱۷.    
۲۶. مؤمنون (۲۲)، آیه ۵۵.    
۲۷. نوح (۷۱)، آیه ۲۶.    



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار