حمایت از امام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسین علیهالسلام، دوران
جاهلیت،
دنیاطلبی، بیتکلیفی،
غفلت.
پرسش: چرا مردم از
امام حسین ـ علیهالسلام ـ حمایت نکرده و حتی در مقابل حضرت صفآرایی کردند؟
پاسخ: در ریشهیابی عقبنشینی امت از حمایت امام
حسین ـ علیهالسلام ـ به نکاتی برمیخوریم که بسیار قابل تأمل است.
مال و منال و
تعصبات قومی و عشیرهای که معیار ارزش در عصر جاهلی شمرده میشد، در این عصر بار دیگر ملاک ارزشگذاری و سوگیری اجتماعی قرار گرفت؛ لذا افرادی پیدا شدند که با چند درهم و دینار بهترین
بندگان خدا را سر میبریدند.
پایههای
مفاسد اخلاق عرب روزبهروز در جامعه محکمتر شد. شرابخواری، بادهگساری، رقاصی، آوازهخوانی و... رونقی دوباره یافت و قبح خویش را از دست داد. حقه و حسد
دوران جاهلی عرب جانی دوباره گرفت و غارتگری بهگونه رسمی گسترش یافت و فجایع وحشتناکی به بار نشست.
امراض نظام
اقتصادی عرب پیش از اسلام بار دیگر عود کرد و در اثر
تبعیض و
بیعدالتی جامعه به دو قشر اغنیای دنیاپرست و فقرای تهیدست مبدل گردید.
عصبیت قومی و اشرافیت
میراث نظام سیاسی جاهلی دوباره در متن جامعه قرار گرفت و
حاکمیت سیاسی در دست
معاویه و
یزید و فرزندان سرکرده سیاسی مخالفان اسلام در قبل از اسلام یعنی ابوسفیان قرار گرفت.
آری حاکم شدن این ظلمتهای جاهلیت بر فضای جامعه اسلامی و ظهور عوامزدگی و خفتگی وجدان در بین امت اسلامی بستر مناسبی برای تغییر و تخریب دین پدید آورد و روزبهروز احکام و
عقاید شریعت دستخوش تأویل و تغییر گردید. جامعهای که
جاهلیت، تمام ارکان آن را قبضه کرده بود و اصل دین در آن دچار تغییر و دگرگونی شده بود، معلوم بود که با پیشوایان و رهروان راستین
اسلام ناب چه معاملهای میکنند.
جهل و نادانی و
تعصبات جاهلی عصر
امام حسین ـ علیهالسلام ـ از میان امواج سهمگینی از مقاومتها گذشت و به مراتب نیرومندتر و آبدیدهتر و باصلابتتر از جاهلیت کهن ظاهر گردید که در آن جامعه مردم به اصل
دین پایبند نبودند؛ لذا امام ـ علیهالسلام ـ مجبور شد برای شکستن این
بت بزرگ بهتنهایی دست به قیام بزند؛ چون با سلاح کتاب خدا و سنت پیامبر و موعظه نمیشد به جنگ جهل رفت؛ چون مبارزه با جاهلیت نو، سلاحی نو و کارآمدتری میطلبید.
دلبستگی به
دنیا و خو گرفتن به رفاه و لذایذ زندگی، سبب میشود که افراد در هنگام نیاز به فداکاری و
جانبازی، حضور لازم را در صحنه
دفاع از
حق و مبارزه با
باطل نداشته باشند.
تأکیدهای فراوان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و پیشوایان دین در مورد دلبسته نشدن به زندگی مادی برای درمان همین درد است. خود سیدالشهدا نیز مردم را «بندگان دنیا» میشمارد که تا وقتی زندگیشان بر مدار دین بچرخد، دم از دین میزنند؛ اما هرگاه که با بلاها و رنجها و سختیها آزموده شوند، دینداران واقعی اندک میشوند«الناس عبید الدنیا... فاذا مُحِصّوا بالبلاء قَلَّ الدّیانون»
بهویژه اگر این دنیاطلبی از راه
حرام باشد و شکمها را از حرام پر کرده باشد، هم دلها از درک و دریافت
هدایت و حق محروم میشود و هم دینداری و تعهد را کاهش میدهد.
امام حسین ـ علیهالسلام ـ در
روز عاشورا خطاب به سپاه
کوفه و نکوهش از اینکه آنان به سخن حق حضرت گوش نمیدهند و دعوتش را نمیپذیرند، رمز این حالت را همین گرایش به دنیای حرام میداند و میفرماید: «همه شما فرمان مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرانمیدهید (حق دارید)؛ چراکه تحفهها و هدیههایتان از حرام است و شکمهایتان از حرام پر شده است؛ پس بر دلهای شما مهر خورده، وای بر شما چرا ساکت نمیشوید و چرا گوش نمیدهید و نمیشنوید.»
علاه بر اینکه گرایشهای دنیاخواهانه و ریاستطلبانه، گاهی انسان را از نصرت حق و
مبارزه با باطل بازمیدارد، گاهی هم از سوی ظالمان و
اهل باطل، با بذل
مال و وعدههای دنیوی، دام بر سر افراد میگسترند و دلها را بهسوی خودشان جذب میکنند. در زیارت اربعین از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است:
«کسانی برای کشتن امام حسین همدست شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بیارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر در هواپرستی خود غوطه خوردند و پیروی از اهل دشمن و نفاق کردند.»
آنچه از سوی خدا بهعنوان «تکلیف» بر عهده
مسلمانان گذاشته شده، همواره برای رسیدن به «مصالح» و جلوگیری از
مفاسد است. اگر افراد به
تکلیف خویش عمل کنند، در ابعاد مختلف، جامعه رو به پاکی و تکامل معنوی خواهد رفت. مخصوصاً افرادی که در جامعه بهعنوان شاخص یا خواص از آنها یاد میشود.
امام درباره کوتاهیها و سستیها و بیتکلیفی
عالمان وابسته به دربار در عصر خویش میفرماید: «شما با دیدن عهد الهی که شکسته میشود، فریاد برنمیآورید و با
ستمگران با مداهنه و سازشکاری رفتار میکنید و جایگاه خود را از دست میدهید... آنچه به آنان این
قدرت را بخشیده، فرار شما از مرگ و دل بستن به این زندگی ناپایدار بود. در نتیجه
مستضعفان را در دست ستمگران سپردید که به
بردگی کشیده شوند و
ظالمان به رأی خویش رفتار کنند.»
حضرت آیتالله خامنهای، در این مورد میفرمایند: وضع زمان امام
حسین ـ علیهالسلام ـ این بوده است، خواص
تسلیم بودند، حاضر نبودند حرکتی بکنند؛ لذا وقتی امام حسین ـ علیهالسلام ـ
قیام کرد، با آن عظمتی که امام در جامعه اسلامی داشت، همین خواص خیلیها پیش امام نیامدند تا به او کمک کنند. اینان که بهخاطر دنیایشان، راحتیشان، مقامشان، به تکلیف عمل نکردند، عوام هم از اینها
تبعیت کرده و به آنسو رفتند. آری تصمیمگیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، و اقدام آنها برای خدا در لحظه لازم، اینهاست که تاریخ را نجات میدهد.
در این دوران در واقع تکلیفگریزی و بیطرفی بعضیها سبب دوام سلطه ظالمان گشت و امام حسین ـ علیهالسلام ـ در این مورد میفرماید: «این نیز درسی است بزرگ که هواداران حق، اگر از نصرت حق و پیشوای
صالح و
جبهه دین کوتاهی کنند، نتیجهاش تقویت ظالمان و موفقیت طاغوتها و ریشهکن کردن حق و نابود ساختن پیروان آن خواهد بود.»
انسان پیوسته نیازمند تذکر و یادآوری است.
غفلت از اهداف و آرمانها سبب در افتادن
انسان به ورطه شوم بیتفاوتی میشود. مردم زمان امام حسین ـ علیهالسلام ـ چنان در زندگی روزمره خود غرق شده بودند که اهداف والای دین و ارزشهای متعالی مکتب و رسالتی را که در قبال
دین خدا داشتند، از یاد برده بودند. دشمنان نیز از همین غفلت سوءاستفاده کرده، بر آنان غلبه پیدا کردند و به کار گرفتن نیروی مردم در زدودن حق و مقابله با
امام معصوم به میدان آمدند، امام نیز پیوسته میکوشید تا پردههای غفلت را از برابر دیده و فهم و درک آنان کنار بزند.
سایت اندیشه قم