حسن و قبح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش: از دیدگاه
اسلام معیار حسن و قبح چیست؟
پاسخ:
مسألهی حُسن و قبح در
فلسفه یونان مطرح بوده است فیلسوفان بزرگ یونانی
فلسفه را به نظری و عملی تقسیم کردهاند و در بخش عملی دربارهی آیین کشور
داری، اداره
خانواده و ارزشهای
انسانی گفتگو نمودهاند و هدف از طرح مسایل اخلاقی تفکیک کارهای پسندیده و ارزشمند از غیر آن بوده است و در داوریها نیز تنها از
عقل و
خرد بهره گرفتهاند.
پس از ظهور اسلام، مسألهی حسن و قبح به عنوان یکی از مسایل در حوزههای
کلامی مطرح گردید و طرح این مسأله به انگیزه شناخت افعال الهی بوده است و طرفداران حسن و قبح از آن به عنوان یک اصل ثابت در زمینه شناخت افعال
خدا و صفات فعل او بهره گرفتند که این گروه از
متکلمان به عنوان
عدلیه شناخته شدهاند.
آراء و نظریات مختلف در مورد ملاک حسن و قبح وجود دارد که به آنها بطور گذرا اشاره میشود و نظر صحیح مورد بررسی قرار میگیرد: "۱- سازگاری و ناسازگاری با
طبع ۲- موافقت با اغراض و مصالح ۳-
کمال و نقص نفسانی ۴-
آداب و
رسوم ۵-
عواطف و
احساسات ۶- کششهای فطری"
از این آرای ششگانه تنها نظریهی اول شایسته انتخاب است و ملاک حسن و قبح میباشد.
صاحبان این نظریه طبع را بر دو نوع تفسیر کردهاند:
طبع حیوانی که قدر مشترک میان تمام جانداران از جمله انسان است، و طبع ذاتی انسان به شمار میرود. اگر ملاک حسن و قبح، سازگاری و ناسازگاری با
طبیعت جاندار باشد، خوبی و بدی اختصاص به انسان پیدا نمیکند بلکه تمام جانداران را در بر میگیرد و در نتیجه مسأله سر و سامان نمییابد زیرا هر چیزی که جان دارد آن را با طبع خود ملایم و سازگار و یا مخالف و ناسازگار بیابد از نظر او مایه اتصاف به حسن و قبح میگردد. که در این صورت حسن و قبح یک امر کلی و ثابت نخواهد بود و این تفسیر، حسن و قبح را دچار نوسان میکند.
طبع والا و
روح و درون ملکوتی انسان، که واقعیت او به آن بستگی دارد و بعد روحانی او از صمیم دل به یک رشته امور کشش و تمایل دارد و از یک رشته امور نیز گریزان است و این کششها و گریزها در تمام افراد انسان یکسان است.
این طبیعت والا و بعد روحانی که قسمت بالائی از واقعیت انسان را تشکیل میدهد، تمام انسانها با همه تضادی که در قلمرو تمایلات حیوانی دارند، در قلمرو تمایلات روحانی کاملاً مشترکاند در تمایلات و کشششها و یا انزجارها هیچگونه اختلافی با هم ندارند لذا همه افراد بشر
عدل و
احسان و
وفا به پیمان را ستوده و در مقابل آن،
ظلم و
خیانت را نکوهش میکند"
ملاک حسن و قبح از نظر اسلام، سازگاری و ناسازگاری با طبع ملکوتی و روحانی انسان است
علامه طباطبایی (ره) معیار حسن و قبح را ملایمت و ناملایمت با طبع فاعل معرّفی نموده و میفرماید: "ماهیت حسن، چیزی جز انجذاب
نفس و میل طبع و قوای احساسی و ادراکی به انسان و پدیدههای دیگر نیست وقتی میگوئیم صورت فلان انسان زیبا است یا این منظره طبیعت زیباست منظور این است که با طبع انسان ملایمت دارد و در نتیجه معنای قبح که مقابل حسن است عدم ملایمت آن موجود و صورت آن، با طبع انسان میباشد."
در این نظریه در صورتی درست است که مقصود از طبع فاعل همان طبع علوی و روحانی انسان باشد در طبع حیوانی ملاک حُسن و قبح گردد نتیجهای جز هرج و مرج ندارد."
پس از نظر اسلام "ملاک حسن و قبح
قضاوت عقل است که بعض افعال را موافق با طبع و جانب اعلای انسان مییابد و بعض دیگر را مخالف با طبع روحانی میبیند که بعض این افعال کمال موجود
وحی و مختار است. و بعضی دیگر نقص برای اوست عقل حکم میکند به حسن اول و قبح دوم."
در حقیقت
اراده، نوعی
جبر نهفته است که منشأ اراده آدمی میگردد، حقیقت این جبر چیست؟
متکلّمان و فلاسفه درباره اراده انسان، تفسیرهای گوناگونی کردهاند که مجال طرح آنها نیست البته در تمام این تفسیرها یک نکته ملحوظ است که اراده در انسان به صورت تدریج تحقق مییابد و از ویژگی
حدوث برخوردار است، زیرا "اراده برای فاعل بعد از تصوّر و فعل و تصدیق به فایده و مصلحت و حصول شوق حاصل میشودیعنی هرگاه شوق مواکد شد، اراده حاصل میگردد".
همانگونه که ملاحظه میشود پیدایش اراده مبتنی بر چند مقدمه است و همه مقدمات منتهی به نفس و روح انسان میگردد یعنی حرکات یا حالات و احکامیاست که از نفس بروز مینماید. البته با توجه به اینکه، فاعلیت نفس مثال و نمونهی خوب و جالب از فاعلیت
خداوند است و به همین اعتبار از
پیامبر صلی الله علیه وآله
روایت شده که "من عرف نفسه فقد عرف ربه" آن کس که نفس خویش را بشناسد خدا را شناخته است و همانگونه که
اختیار عین ذات خدا است در نفس انسانی نیز چنین است و اگر چه هستی خدا مستقل و بی نیاز است ولی هستی نفس انسانی وابسته و نیازمند به آفریدگار یکتا است ولی
آفرینش آن، به گونهای است که ویژگی اختیار و انتخاب از آن انفکاکناپذیر است البته نفس مختار این ویژگی را از طریق خاص و بر اساس
قانون علیت بکار میگیرد.
بنابراین اراده انسان از طریق نفس که مختار بالذات است به اراده الهی منتهی میگردد و به هیچ وجه مستلزم جبر نخواهد بود زیرا اراده خدا بر این تعلق گرفته است که انسان یک موجود مختار بالذات باشد و هر چه انجام میدهد، با انتخاب و
آزادی انجام دهد.
چگونه نفس انسان، در مقام ذات واجد اختیار است؟ گواه بر این دو امر زیر است:
۱-ادارک وجدانی: هر انسانی در تصور خود به صورت موجود مختار جلوه میکند و این نوع دریافت با دیگر دریافتهای درونی مانند ادراک فکر، توانایی،
خشم،
ترس و... فرق نمیکند
وجدانیات قضایای بدیهی و بی نیاز از دلیل میباشد.
۲- هر امر عرضی باید به یک امر ذاتی باز گردد:
علم، اختیار و
قدرت که در حرکات و کارهای فیزیکی و جوانحی نفس مشاهده میگردد بایستی یک مبدأ ذاتی داشته باشد، به هر صورت نفس انسانی بالذات واحد این کمالات میباشد، آنگاه این کمالات ذاتی در مرحله فعل تجلّی مینماید.
بنابراین اراده و فعل انسان منتهی به اراده و فعل خداوند است در حقیقت ارادهی انسان هیچ گونه اجباری در کار نیست. منتها اراده و فعل انسان در طول اراده و فعل خداونداست نه اینکه در عرض اراده خدا باشد. علامه طباطبائی نیز میفرماید: "اراده الهی به فعلی که مثلاً از زید صادر میشود باین نحو تعلق گرفته، که فعل نامبرده با اختیار خود از او صادر شود نه بطور مطلق و نیز در فلان
زمان، و فلان مکان صادر شود، نه هر وقت و هر کجا که باشد. وقتی اراده تعلق گرفته باشد، پس اگر زید همان عملی را بی اختیار انجام دهد مراد از اراده تخلف کرده و این تخلف محال است.
پس اراده فاعل نامبرده در طول اراده خدا است نه در عرض آن تا با هم جمع نشوند و آن وقت بگوئی: اگر اراده الهی تأثیر کند اراده انسانی بی اثر و باطل میشود و به همین بهانه جبری مذهبی شوی."
۱- طلب و اراده، تألیف حضرت امام خمینی، ترجمه و شرح سید احمد...، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص۱۰۶-۱۱۳.
۲- عدل الهی از دیدگاه امام خمینی، استخراج و تنظیم معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص۵۶.
۳- بحثهای استاد جعفر سبحانی، جبر و اختیار، از فصل ۱۰، ص۲۰۳-۱۷.
اندیشه قم.