برهان اثبات خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: وجود خدا، برهان، نظم
پرسش: دو دليل بر اثبات
وجود خدا ذكر نمایید؟
پاسخ: همه
جهان هستی که ما می شناسیم و مرزهای بی کران
کائنات دارای عمر معینی بوده و در زمان خاصی و بر اساس داستان معینی (بیگ بنگ یا نظریه رسیمان یا هر فرضیه دیگری) به وجود آمده است؛ در واقع اختلافی که در نظر دانشمندان در خصوص
عمر کائنات وجود دارد،به مقدار این امر بر می گردد، نه به اصل ایجاد آن، در نتیجه آنچه به عنوان
موجودات عالم می شناسیم، همه در زمره پدیده ها هستند و نیازمند به علت. علت ها هم در نهایت باید به علتی بر گردند که خود معلول علت دیگری نیست؛ این موجود همان چیزی است که نام او را «
خدا » می گذاریم.
برای
اثبات عقلی وجود خداوند متعال براهین متعددی مطرح است که شما را برای مطالعه بیش تر در باره این ادله به کتاب هائی که ذیلاً معرفی می شود، ارجاع می دهیم و تنها به ذکر دو برهان ساده اکتفا می کنیم.
برای
برهان نظم تقریرهایی گوناگون ارائه شده است:
جهان طبیعت دارای نظم معینی است و هر نظمی به حکم عقل نیازمند ناظمی آگاه و تواناست که آن را پدید آورده است، پس
جهان طبیعت ناظمی آگاه و توانا دارد، و آن خداوند متعالی است.
در این تقریر از شکل اول قیاس منطقی بهره گرفته شده است.
بین اندازهها و مقدارهای موجودات مختلف
طبیعت توازن و نظم وجود دارد. اختلالی اندک در این توازن باعث اختلال در اندازههای دیگر در بخش های گستردهای از جهان، بلکه در تمام جهان میشود؛ مانند توازنی که بین مقدار
اکسیژن و
دی اکسید کربن در طبیعت وجود دارد که اگر مقدار هر یک کاسته شود، باعث به خطر افتادن زندگی
گیاهان (که
دی اکسید کربن را جذب و اکسیژن را دفع میکنند) و
حیوانات (که عکس عمل
گیاهان را انجام میدهند) میشود و به
حکم عقل ، این توازن و نظم بدون
خالق حکیم و دانا نمیتواند پدید آید.
در هر صورت برهان نظم دارای دو مقدمه است که مقدمه نخست آن (صغرا) وجود افعال هماهنگ در
عالم طبیعت است، اعم از اینکه نظم در بخشی از طبیعت یا در تمام آن باشد. این مقدمه، حسّی و تجربی است. مقدمه دوم برهان (کبرا) نیز عبارت است از این که هر نظمی نیازمند به ناظمی
حکیم و داناست.
برهان علیت برهانی کاملا معقول و عام است که با اندکی تامل در اجزای آن می توان دریافت که امکان انکار و تردید در آن وجود ندارد؛ این برهان از یک اصل کاملا بدیهی و ضروری تشکیل شده است که می گوید:« هر پدیده ای نیاز به پدید آورنده دارد ».
این اصل می گوید هر چیز که پدیده است، یعنی هر چیزی که نبود و بود شد یا هر چیز که ایجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفی هر چیز که «
ممکن الوجود » است - یعنی الان هست، اما بودنش ضرورتی ندارد و می توانست نباشد - نیاز به علت دارد. دلیل آن هم کاملا واضح است، زیرا هر یک از ما به راحتی با مراجعه به عقل مان در می یابیم که هر پدیده ای پدید آورنده ای می خواهد، زیرا نمی تواند خودش، خودش را به وجود آورد،چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا این کار را بکند. بدون هیچ علتی هم معقول نیست که از نیستی به هستی تبدیل شود. پس حتما علتی غیر از خودش برای به وجود آمدن داشته است.
بر این اساس هر چه در
جهان هستی یافت می شود که دارای عمر معینی بوده، در زمان خاصی پدید آمده، یقینا پدید آورنده ای داشته است. پدید آورنده در نهایت باید به موجودی ختم شود که خود پدیده نباشد. اگر همه
موجودات عالم از قسم پدیده باشند و هر یک دیگری را به وجود آورده باشد، اولین پدیده بی علت خواهد ماند، زیرا همه پدیده های دیگر معلول او محسوب می شوند. بعد از او به وجود آمده اند، ولی خود او دارای علتی نیست که این امر محال و خلاف فرض است.
همه
جهان هستی که ما می شناسیم و مرزهای بی کران کائنات دارای عمر معینی بوده و در زمان خاصی و بر اساس داستان معینی (بیگ بنگ یا نظریه رسیمان یا هر فرضیه دیگری) به وجود آمده است؛ در واقع اختلافی که در نظر دانشمندان در خصوص عمر کائنات وجود دارد،به مقدار این امر بر می گردد، نه به اصل ایجاد آن، در نتیجه آنچه به عنوان
موجودات عالم می شناسیم، همه در زمره پدیده ها هستند و نیازمند به علت. علت ها هم در نهایت باید به علتی بر گردند که خود معلول علت دیگری نیست؛ این موجود همان چیزی است که نام او را «
خدا » می گذاریم.
البته بحث دقیق تر در این زمینه که چرا موجودات نمی توانند علت یک دیگر باشند به بحث دقیق استحاله دور و
تسلسل مربوط می شود که دلایل گوناگونی بر آن اقامه شده است، اما به طور مختصر باید گفت که:
اگر بنا باشد
موجودات (پدیدها) علت ایجاد هم باشند،در نهایت لازم می آید یک موجود هم علت باشد و هم
معلول که این امر دور محال نامیده می شود، یعنی لازم است الف علت ب و ب علت ج و ج علت دال باشد؛ اما در نهایت دال علت الف باشد که این ضرورتا محال است چرا که لازمه آن این است که دال هم علت الف باشد هم معلول آن.
یا این که علت موجود ۱ موجود ۲ و علت موجود ۲ موجود ۳ و... باشد که همه به عنوان یک سلسله و زنجیر تا بی نهایت به علت قبلی منتهی شوند؛ بطلان این ادعا نیز روشن است. زیرا اگر همه این سلسله بی نهایت
علت و معلول ها را در ذهن خود در یک مجموعه در نظر بگیریم و بپرسیم آیا همه این مجموعه پدیده است یا خیر؟ ناچاریم بگوییم:بله؛ در نتیجه وقتی همه این ها پدیده شدند، نیازمند علتی بیرون از خود هستند که پدیده نباشد و در این مجموعه قرار نگیرد.
البته ممکن است گفته شود چطور ممکن است یک موجود وجودش ذاتی باشد و این وجود را از چیز دیگر نگرفته باشد، یعنی علت نداشته باشد؟ در پاسخ می توان گفت: این امر هر چند برای ما که همواره با موجودات ممکن و پدیده سروکار داریم، نامانوس است؛ اما از نظر عقل وجود چنین موجودی محال نیست، بلکه با دقت و تامل می توان دریافت که لازم و ضروری است.
این امر در امور متداول و عادی زندگی ما هم نمونه هایی دارد، مثلا می توان گفت:روشنایی هر چیزی که روشن شده، به وسیله نور است، ولی نمی توان گفت:پس روشنی خود نور از چیست ؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است، معنی ندارد دنبال علت دیگر برای آن بر آییم. چیزی که نور نبود و نور شد، باید دنبال علت نورش بود، نه چیزی که ذاتش فقط همان نور است.
۱. کتاب «
توحید » از
شهید مطهری (مجموعه آثار، ج۴، ص ۴۱ - ۲۲۱)
اصول فلسفه و روش رئالیسم (مجموعه آثار، ج۶).
۲.
آموزش کلام اسلامی ، جلد اول؛
خداشناسی ، محمد سعیدی مهر، انتشارات طه، نوبت سوم، ۱۳۸۳.
۳.
منشور جاوید ،
جعفر سبحانی ، ج دوم، ص ۱۱۱- ۱۷۸.
۴. سیری در
ادله اثبات وجود خدا ،
محسن غرویان .
۵. تبیین
براهین اثبات وجود خدا ، آیت الله عبدالله
جوادی آملی . نشر اسراء.
۶. خدا و علم نوشته
ژان گیتون ؛ دفتر نشر تبلیغات اسلامی.
سایت:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی