اعجاز قرآن کریم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اعجاز قرآن.
پرسش: به دلیل اینکه کسی نمیتوانند مثل قرآن بیاورد نمیتواند دلیل
معجزه بودن باشد؛ زیرا هر نوشتهای منحصر به فرد است، مثل شعر حافظ و یا خیام و امثال اینها را هم کسی نتوانسته بیاورد و همچنان اشعار و آثار آنها بدون تغییر باقی مانده است.
پاسخ:
قرآن مثل ندارد و کسی نتوانسته مانند آن را بیاورد.
قرآن تغییر نکرده و الفاظ و عباراتش به همان صورت اولیهاش باقی مانده است؛ ولی پرسش مورد نظر این دو امر را مختص به قرآن ندانسته و اظهار داشته است که هر کتابی این دو ویژگی را دارد: مثل ندارد و تغییر هم نمیکند و بعد بیان داشته است که آن دو خصوصیت دلیل بر معجزه بودن قرآن نیست. بنابراین لازم است این دو مسأله مورد بررسی قرار گیرد تا روشن شود که آیا واقعاً مثل نداشتن و تغییر ناپذیر بودن، مخصوص قرآن است، یا سایر کتب مانند دیوان
حافظ و ... هم آن دو ویژگی را دارند.
قرآن کریم خود را بیمثل معرفی میکند و همه
علما و دانشمندان تمام عصرها را تا
قیامت به صورتهای مختلف و با جدیت تمام به مبارزه و هماوردی دعوت میکند:
در آیهای تمام
جنیان و انسانها را از آوردن کتابی مثل قرآن عاجز معرفی میکند و مدعی است که حتی اگر همه آنها دست به دست هم دهند و هم فکری کنند تا کتابی مثل قرآن را بیاورند نمیتوانند چنین کاری کنند، آن آیه چنین است:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً»؛
یعنی:« (ای
پیامبر!) بگو: اگر
جن و انس اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هرچند یکدیگر را کمک کنند».
در آیهای دیگر خواسته شده فقط ده سوره مثل سورههای قرآن بیاورند:
«ام یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین»؛ یعنی: «آیا میگویند: او به
دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگی است)؟! بگو: اگر راست میگویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانی را که میتوانید غیر خدا (برای این کار) دعوت کنید»!
در آیه ۲۳ سوره بقره و آیه ۳۸ سوره یونس به آوردن یک سوره مثل سورههای قرآن تحدی (هماوردطلبی) شده است، برای اختصار به ذکر
آیه اول بسنده میشود:
«و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوم شهداء کم من دون الله ان کنتم صادقین»؛ یعنی: «اگر درباره آنچه بر بنده ما (پیامبر) نازل کردهایم، شک و تردید دارید، (دستکم) یک
سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا (برای این کار) فرا خوانید اگر راست میگویید».
با توجه به آیات فوق نهتنها مجموع قرآن بینظیر است، بلکه تکتک سورههای آن هم مثل ندارند که ظاهراً در متن شبهه فوق این مطلب دستکم درباره کل قرآن (بهصورت مجموعی) پذیرفته شده است، منتهی ادعا شده است که این ویژگی اختصاص به قرآن ندارد و سایر کتابها مانند دیوان حافظ و ... نیز مثل ندارند.
آری: اگر مقصود از «مثل» شباهت و همانندی در جمیع جهات اعم از
زبان، مکان و زمان تألیف و قرار گرفتن، نوع کاغذ، مؤلف، اندازه، الفاظ، معانی، نظم یا نثر بودن و... باشد این ادعا درست خواهد بود؛ و اصلاً هیچ چیزی که مثل (شبیه کامل از جمیع جهات) به چیز دیگری در جهان وجود نخواهد داشت:حتی نسخههای مختلف از یک کتاب، هرچند از جهت مؤلف، لفظ، محتوا، نوع خط و... یکسان باشند، باز مثل هم (به معنی ذکر شده) نخواهند بود؛ زیرا از جهات متعدد دیگری مثل مکان و وضع قرار گرفتن و ... باز هم متفاوت خواهند بود و با این حساب اصلاً هیچ چیزی که با چیز دیگر شباهت کامل و از جمیع جهات داشته باشد، در
جهان وجود نخواهد داشت، اما روشن است که چنین معنایی برای «مثل» نادرست است؛ توضیح اینکه واژه مثل یک کلمه
عربی است و قرآن نیز به زبان عربی نازل شده است بنابراین وقتی قرآن مدعی میشود که «مثل» ندارد و نخواهد داشت، باید دید مرادش چیست؟ و مثل به چه معنایی است؟
در کتاب «
التحقیق فی کلمات القرآن»، پس از
ذکر عبارات چند کتاب لغوی معتبر در
زبان عربی چنین نتیجه گرفته است که اصل این ماده به معنی برابری چیزی با چیزی در ویژگیهای اصلی و برجسته مورد نظر است.
بنابراین وقتی گفته میشود قرآن بی«مثل» است، مقصود این است که: هیچ نوشتهای و سخنی در اوصاف اصلی مانند
فصاحت و بلاغت، مضمون عالی و.. . مانند قرآن نیست؛ یعنی نمیتوان
ارزش آن را در جهات مذکور بسان قرآن دانست. حتی
نهج البلاغه امیر المؤمنین علی علیهالسلام نیز با این که بسیار فصیح و بلیغ و خارج از توان بشر عادی است و مضامین بسیار عالی دارد باز توان برابری با قرآن را ندارد. و در واقع معارف آن از قرآن اخذ شده است. و اما سایر کتابها هر چهقدر هم که زیبا و پر محتوا باشند باز با قرآن قابل مقایسه نیستند و مشابه دارند؛ بهعنوان مثال در بین کتابهای ادبی مسلماً دیوان حافظ اگر برجستهترین نباشد از جمله برجستهترینها میباشد؛ اما اصلاً با قرآن قابل مقایسه نیست و مضامین عالی آن از قرآن اقتباس شده است؛ چنانکه خود حافظ این مطلب را گوشزد میکند:
صبح خیزی و سلامتطلبی چون حافظ ••• هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
و در جای دیگر میگوید:
عشقت رسد به فریادگر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چهارده
روایت به علاوه کتابهای دیگری ممکن است وجود داشته باشند که از جهت ارزش ادبی با دیوان حافظ قابل مقایسه باشند و بلکه در بعضی جهات بالاتر از آن باشند؛ چنانکه اشعار و نثر سعدی در باب موعظه قویتر از حافظ است و مثنوی و معنوی مولوی در بعد عرفانی با دیوان حافظ قابل مقایسه است و به عقیده بعضی از
علماء اشعار عرفانی ابن فارض که به عربی سروده شده، قابل مقایسه با اشعار حافظ و بلکه قوی تر از آن است.
ممکن است کتابی در موضوعی نوشته شود و فعلاً نظیر هم نداشته باشد؛ ولی این به جهت عجز دیگران از نوشتن کتابی مثل آن یا بالاتر از آن نیست؛ بلکه به جهت بیاهمیت بودن آن موضوع، یا به جهت نبودن انگیزه برای کسی در نوشتن آن و یا... است. ولی با توجه به تحدی (مبارزهطلبی) قرآن، دشمنان انگیزههای بسیار قوی برای مقابله به مثل کردن داشته و دارند و اقداماتی نیز در این باره کردهاند و رسوا شدهاند؛ در آینده نیز اگر کل انسانها جمع شوند تا کتابی مثل قرآن، یا متنی مثل یک
سوره از قرآن بیاورند نمیتوانند چنین کاری کنند و اگر بر فرض محال چنین کاری انجام شود دیگر هیچ یک از مسلمانان قرآن را
معجزه نخواهند دانست.
همانطور که اشاره شد، در شبه، مورد بحث با اذعان به تغییرناپذیری قرآن، سایر کتب نیز تغییر ناپذیر به شمار رفتهاند؛ اما
حق این است که تغییرناپذیری قرآن مسلم است و بهترین شاهد آن هم این است که نسخههای مختلف قرآن در هر جا که باشند همه از جهت
الفاظ یکسان هستند و حتی در یک حرف نیز با هم
اختلاف ندارند. ولی تغییرناپذیری سایر کتابها به مزاح شبیهتر است تا به واقعیت و شاهد آن هم این است که بسیاری از کتابها در طول زمان دچار تغییر شده یعنی چیزی از آن کاسته شده یا چیزی به آن افزوده گردیده و یا مطالبش تغییر کرده است. بلکه گاهی چاپ دوم با چاپ اول تفاوت چشم گیری دارد که این تغییرات گاهی توسط مؤلف و گاهی توسط دیگران انجام میشود. و در واقع غیر قرآن شریف، بقیه کتابها، کتابهای ویرایشی هستند.
در مباحث قبل روشن شد که اولاً: قرآن مثل ندارد و کسی نمیتواند مثل آن را بیاورد و تغییرناپذیر است؛ چنانکه در متن شبهه نیز به این مطلب اعتراف شده است. ثانیاً: این دو ویژگی مخصوص قرآن است و هیچ کتاب دیگری که نوشته بشر است چنین خصوصیتی ندارد؛ و توجه به این دو مطلب برای تصدیق معجزه بودن قرآن کافی است؛ چراکه: «معجزه به کار ویژه و خارقالعادهای گفته میشود که تنها فرستادگان الهی توان انجام آن را دارند و بشر عادی حتی اگر تمام قوای خود را به کار گیرد، از آوردن مثل آن عاجز و ناتوان است.»
و وقتی ثابت شد که قرآن مثل ندارد و بشر عادی توان آوردن حتی مثل سورهای از آن را ندارد، معجزه بودن آن ثابت میشود. معجزه بودن قرآن در آیه ۲۳ سوره بقره که متن آن گذشت، بهصورت
قیاس استثنایی بیان شده است: «اگر شما در
حقانیت قرآن تردید دارید و آن را ساخته فکر بشر میپندارید، پس آوردن همانند آن باید برای شما ممکن باشد؛ درصورتیکه اگر همه شما توان خود را به کار گیرید، قطعاً نمیتوانید مانند آن را بیاورید و همین ناتوانی شما نشانه کلام الله بودن قرآن است».
و تغییرناپذیر بودن قرآن، معجزه بودن آن را بیشتر تأکید میکند. هرچند این وصف یکی از اوصافی است که قرآن را بیمثل میکند
لازم به ذکر است که
اعجاز قرآن، محدود به یک بعد نیست؛ بلکه در ابعاد مختلف مانند ابعاد زیر معجزه است:
۱. درس نخوانده بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله؛
۲. فصاحت و بلاغت؛
۳. آموزهها و معارف عالی؛
۴. هماهنگی و عدم وجود اختلاف در کل آیات قرآن؛
۵. وجود خبرهای غیبی در قرآن؛
۶. طرح مسائل دقیق علمی.
۷. آفرینشهای هنری و ... که تفصیل این ابعاد اعجازی قرآن در این مختصر نمیگنجد و در منابعی که معرفی خواهد شد، میتوان مطالعه کرد.
برخی اندیشمندان غیر
مسلمان نیز وقتی با دیده انصاف به قرآن نظر کردهاند، به عظمت، بلکه به اعجاز قرآن اقرار کردهاند
که برای نمونه یک مورد ذکر میشود:
بانو دکتر «لورا واکیا واگلیری» استاد دانشگاه «ناپل» در کتاب «پیشرفت سریع اسلام» مینویسد: «کتاب آسمانی
اسلام نمونهای از اعجاز است ... قرآن کتابی است که نمیتوان از آن
تقلید کرد، نمونه سبک و اسلوب قرآن در ادبیات، سابقه ندارد، تأثیری که این سبک در
روح انسان ایجاد میکند ناشی از امتیازات و برتریهای آن است ... چهطور ممکن است این
کتاب اعجازآمیز ساخته
محمد صلیاللهعلیهوآله باشد، درصورتیکه او یک
عرب درس نخواندهای بود... ما در این کتاب گنجینهها و ذخائری از علوم میبینیم که فوق استعداد و ظرفیت با هوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قویترین رجال سیاست و قانون است. به دلیل این جهات است که قرآن نمیتوان کار یک مرد تحصیلکرده و دانشمندی باشد.»
۱. آیت الله محمدهادی معرفت، التمهید، قم:مؤسسة النشر الاسلامی، ج ۴، ۵ و ۶.
۲. همان، علوم قرآنی، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التهمید و سازمان مطالعه و تدوین کتب، علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چ دوم، ۱۳۷۹، ص ۲۰۳ و ۲۷۰.
۳. آیت الله عبدالله جوادی آملی، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چ ۲، ۱۳۷۸، ص ۸۵ و ۱۷۷.
۴. همان، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چ ۱، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۴۰۹ و ۴۴۳.
۵. شهید آیت الله مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ ۴، ۱۳۷۷، ج ۴، ص ۴۲۶ و ۶۱۷.
سایت اندیشه قم.