• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یقظه در قرآن و روایات و متون عرفانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ذکر، غفلت، بیداری، یقظه، ایقاظ قومه آیه ۴۶ سبا.

پرسش: واژه «یقظه» که در متون عرفانی کاربرد بسیاری دارد، به چه معنا است؟ آیا منشا قرآنی و روایی دارد؟

پاسخ: واژه «یقظه» در لغت از ریشه «یقظ» و به معنای بیداری و توجّه است. مشتقات این ریشه در قرآن و روایات نیز وجود دارد. در متون عرفانی؛ «یقظه» به معنای بیداری از خواب غفلت بوده و موجب آن معرفت و تجلّی انوار الهی در قلوب است.
اگرچه آیات فراوانی در قرآن به بیداری از غفلت پرداخته، اما در این کتاب مقدس، از ریشه «یقظ»، تنها یک مورد - آن هم به معنای لغوی - در قرآن وجود دارد. البته این ریشه با همان معنای کاربردی آن در عرفان، در روایات اسلامی‌فراوان مشاهده می‌شود.




«یقظه» در لغت؛ از ریشه «یقظ» به معنای بیداری و توجّه بوده
[۳] بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص۱۰۰۳، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
و نقیض خواب است. در همین راستا «ایقاظ» مصدرِ «ایقظ» به معنای بیدارکردن فردی از خواب است.
[۵] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه «ایقاظ».
[۶] بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص۱۶۹.
یک آیه از قرآن کریم و روایات فراوانی این ریشه را مورد استفاده قرار داده‌اند. متون عرفانی نیز بسیار از این ریشه بهره برده‌اند.


در متون عرفانی؛ «یقظه» به معنای بیداری از خواب غفلت است که به دنبال معرفت و تجلی انوار الهی در قلوب حاصل خواهد شد
[۷] شهاب الدین سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، ص۲۷۹، ترجمه، اصفهانی، ابومنصور بن عبد المؤمن، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵.
[۸] انصاری‌، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۳۵ – ۳۶، تهران، دار العلم‌، چاپ اول‌، ۱۴۱۷ق.
و به تعبیر خواجه عبدالله انصاری (متوفای ۴۸۱ق): «یقظه‌» اول ظهور نور حیات حقیقی در دل بنده نیازمند است، به جهت مشاهده پرتو نور تنبّه الهی (که‌ مبدا و منشا کشش است.)
[۹] انصاری‌، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۳۵ – ۳۶.

در کتاب‌های عرفانی؛ با استفاده از آیه شریفه «قُلْ اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوا للهِ» موضوع «یقظه» مورد بررسی قرار گرفته است و در همین ارتباط گفته‌ شده است: یعنی‌ای محمّد! بگو: به شما پند می‌دهم که از خواب غفلت برای بندگی و عبادت خدای تعالی بیدار شوید. «قَوْمَة» - مصدر فعل‌ «تَقُومُوا» (در کتاب‌های لغت مصدر فعل «قام یقوم» چنین آمده است: «قام یقومُ قَوْماً، و قِیاماً، و قَوْمة، و قامة»)، به معنای تیقّظ و بیداری از خواب غفلت و نهضت و برجستن از تیرگی فترت است.
[۱۳] تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص۹۱، تهران، کتابخانه موزه و اسناد مجلس شورای اسلامی‌ایران، چاپ اول، ۱۳۸۲.
[۱۴] انصاری‌، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۳۵.
[۱۵] سکندری‌، احمد بن عطاء الله، اللطائف الالهیة فی شرح مختارات من الحکم العطائیة، ص۱۹۹، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول‌، ۱۴۲۴ق.

آدمی‌ در ابتدای نشات و دوران کودکی، به جهت تکمیل بنای‌ بدن، مدّتی در تمتّعات و لذات طبیعی سپری کرده و حیوانیّت وی قوّت گرفته است و وقتی قوای وی کامل گشت، نور عقل، چراغ هدایت او می‌گردد و خود را در پرتو آن نور، غرق در ظلمات و تاریکی‌های طبیعی می‌بیند؛ از این‌رو نهضت سعادت ازلی وی را برمی‌انگیزاند و صدای‌ ندای‌ «اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوا للهِ‌» به گوش هوش وی رسانده می‌شود. این بپاخاستن از خواب غفلت، «یقظه» نامیده می‌شود.
[۱۶] تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص۹۱ - ۹۲.



در آیات قرآن تنها یک کلمه از ریشه «یقظ» می‌یابیم که آن نیز به معنای لغوی است:
«وَ تَحْسَبُهُمْ اَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُود؛ و با آن‌که آنان (اصحاب کهف) خفته بودند، گمان می‌کردی که آنان بیدارند.»
ولی آیات بسیاری وجود دارند که بدون استفاده از ریشه «یقظ» اما ناظر به همان معنای عرفانی «یقظه» می‌باشند؛ مانند «قیام لله» (که توضیحش بیان شد)، «ذکر» و...
کلمه «ذکر» گاهی در مقابل نسیان واقع می‌شود که در این صورت به معنای فراموش نکردن و ادامه توجّه است، و گاهی نیز به معنای یادآوری است؛ یعنی، توجّهی که پس از نسیان و فراموشی بر انسان عارض می‌شود.
آیات فراوانی از ریشه «ذکر» در قرآن وجود دارد که نشان از اهمیّت یادآوری و توجّه و تنبّه دارد:
«فَاذْکُرُونی‌ اَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی‌ وَ لا تَکْفُرُون؛‌ پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم؛ و شکرانه‌ام را به جای آرید؛ و با من ناسپاسی نکنید»؛ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا الله ذِکْراً کَثیراً؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار»؛ و...
به یک معنا می‌توان گفت که تمام آیات انذار و تبشیر، برای زدودن آثار غفلت، بیداری مردم از خواب غفلت و تنبّه و تذکّر نازل شده است؛ پس یکی از مهم‌ترین رسالت‌های پیامبران، بیداری و تنبّه مردم و یا همان «یقظه» بوده است؛ چنان‌که امام علی (علیه‌السّلام) فرمود: «ای مردم! خداوند پیامبری به سوی شما فرستاد تا به‌وسیله آن بیماری‌های (روحی و اخلاقی) شما را برطرف سازد و شما را از غفلت، بیدار نماید (و یوقظ به غفلتکم)».


در روایات اسلامی‌ به صورت وسیع به مسئله «یقظه» و بیداری - به همان معنای مصطلح عرفانی آن - پرداخته شده است که در ذیل به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

۴.۱ - روایات امام علی

امام علی (علیه‌السّلام): «اَ مَا مِنْ دَائِکَ بُلُولٌ اَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَة؛ آیا دردت را درمان، و خوابت را بیداری نیست؟ »
امام علی (علیه‌السّلام): «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْاَبْصَارِ وَ الْاَسْمَاعِ وَ الْاَفْئِدَة؛ با نور یقظه و بیداری، چشم‌ها و گوش‌ها و قلب‌ها را روشن ساختند.»

۴.۲ - مناجات شعبانیه

مناجات شعبانیه: «اِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلَّا فِی وَقْتٍ اَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا(کلما) اَرَدْتُ اَنْ اَکُونَ کُنْتَ فَشَکَرْتُکَ بِاِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ اَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْک‌؛ خدایا! من آن نیروئی که بتوانم به وسیله آن خود را از نافرمانیت منتقل سازم ندارم، مگر در آن وقت که تو برای دوستیت بیدارم کنی، و آن طور که خواهی باشم، پس تو را سپاس گویم که مرا در کرم خویش داخل کرده‌ای، و دلم را از چرکی‌های بی‌خبری و غفلت خویش پاکیزه ساختی.»


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۷، ص۴۶۷، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۲. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۴، ص۴۹ – ۵۰، بیروت، قاهره، لندن‌، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی‌، چاپ سوم‌، ۱۴۳۰ق.    
۳. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص۱۰۰۳، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
۴. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج‌۵، ص۲۰۱، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.    
۵. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه «ایقاظ».
۶. بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، ص۱۶۹.
۷. شهاب الدین سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، ص۲۷۹، ترجمه، اصفهانی، ابومنصور بن عبد المؤمن، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵.
۸. انصاری‌، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۳۵ – ۳۶، تهران، دار العلم‌، چاپ اول‌، ۱۴۱۷ق.
۹. انصاری‌، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۳۵ – ۳۶.
۱۰. سبا/سوره۳۴، آیه۴۶.    
۱۱. ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، ج۶، ص۵۸۸، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.    
۱۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۲، ص۴۹۶. ‌    
۱۳. تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص۹۱، تهران، کتابخانه موزه و اسناد مجلس شورای اسلامی‌ایران، چاپ اول، ۱۳۸۲.
۱۴. انصاری‌، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۳۵.
۱۵. سکندری‌، احمد بن عطاء الله، اللطائف الالهیة فی شرح مختارات من الحکم العطائیة، ص۱۹۹، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول‌، ۱۴۲۴ق.
۱۶. تبادکانی، شمس الدین محمد، تسنیم المقربین، ص۹۱ - ۹۲.
۱۷. کهف/سوره۱۸، آیه۱۸.    
۱۸. ابن درید، محمد بن حسن‌، جمهرة اللغة، ج۲، ص۶۹۴، بیروت، دار العلم للملایین‌، چاپ اول‌، ۱۹۸۸م.    
۱۹. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج‌۵، ص‌ ۳۴۶.    
۲۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‌، ص۳۲۸، بیروت، دار القلم‌، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۲۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۱.    
۲۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج‌۷۴، ص۲۹۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.    
۲۴. امام علی، نهج البلاغة، ص۵۴۹.    
۲۵. امام علی، نهج البلاغة، ص۵۴۶.    
۲۶. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج‌۲، ص۶۸۶، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «یقظه در قرآن و روایات و متون عرفانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۸.    



جعبه ابزار