• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نقشه قتل پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: کارشکنی منافقان، یهودیان، غزوه تبوک، نقشه قتل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله.
‌پرسش: آیا داستان کمین کردن ابو عبیده جراح، عمر، عثمان و ابوبکر، برای رماندن مرکب رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و کشتن آن حضرت از نظر منابع تاریخی معتبر، مورد تأیید است؟
پاسخ: برای روشن شدن موضوع ابتدا گذری کوتاه به فعالیت‌های منافقان و یهود در جلوگیری از پیشرفت و نفوذ اسلام داشته و سپس به جریان جنگ تبوک و نقشه قتل حضرت رسول ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ توسط آنان می‌پردازیم.



آنچه از گزارش منابع به دست می‌آید، این است که: هرچه از برقراری حکومت اسلام در مدینه می‌گذشت، نقش یهود در تصمیم‌گیری‌های منافقان و کارشکنی‌های آنان بیش از پیش جدی می‌شد؛ زیرا می‌دانستند آیین بی‌خدعه و نیرنگ اسلام و روش بدون حیله و خالصانه پیشوای دلسوز آن، اگر هم قصد براندازی یهود را نداشته باشد، به‌خودی‌خود، به میان ملت فریب خورده یهود که از حیله‌های پیشوایان مذهبی خود به ستوه آمده بودند، راه یافته، موجب گرایش ملت یهود به اسلام می‌شود و لذا پیوسته پیشوایان دینی یهود می‌کوشیدند به‌وسیله یهودیان به‌ظاهر مسلمان و یا مسلمانان منافق‌پیشه، فرصت‌های آرامش خیال را که آسایش زندگی را به دنبال می‌آورد از میان برداشته، ملت اسلام را به موضوعاتی تازه سرگرم سازند.


این‌بار که مرکز حکومت اسلامی به‌وسیله رومیان مورد تهدید قرار گرفته است، کارگزاران سیاست یهود، فرصت را برای لطمه زدن به اسلام مناسب دیدند. به همین منظور با طرح بهانه‌های گوناگون برای کاستن از عظمت و اُبهت سپاه اسلام تصمیم به عدم شرکت در این نبرد گرفتند و نیز در نیمه‌های شب و به دور از چشم مردمان مدینه در خانه «سُوَیلم» یهودی گرد هم آمده، برای جلوگیری از شرکت مسلمین در جنگ با رومیان نقشه‌های مؤثری را طرح کردند؛ ولی دیری نپایید و رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ از موضوع مطلع شده و دستور آتش زدن خانه نفاق و فساد را دادند.
[۲] ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، داراحیاء التراث لعربی، ج ۴، ص ۱۶۰.



یهود و نیز منافقان باز از حیله‌های خود دست برنداشته و ابتدا تصمیم داشتند بعد از خروج لشکر مدینه، در شهر اقداماتی را صورت دهند؛ ولی چون پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ از موضوع آنان مطلع شد و حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ را در مدینه به جانشینی خود برای مقابله با اقدامات آنان قرار داد، در پی طرح نقشه‌ای دیگر برآمدند و آن نبود مگر قتل حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله. دشمنان هم قسم شده با یهود که عده آنان را مورخان به اختلاف دوازده، سیزده، چهارده، پانزده، هفده
[۳] بدرالدین، حسین، محمد تصویر جمال خدا، تهران، نشر علم، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۱۳۳۸.
و نیز بیست و چهار نفر ذکر کرده‌اند، نقشه قتل رسول خدا را کشیدند. و جریان مفصل این نقشه و اجرای آن را علامه مجلسی در بحارالانوار ذکر کرده است.


و خلاصه ماجرا از این قرار است که: گروه ترور پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ نخبگان ریاست‌طلب عرب از تبار مهاجران، که برخی فامیل رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ هم بودند، در یکی از گردنه‌های بین راه تبوک با صورت‌های پوشیده و در مسیر گذرگاه رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ کمین کردند تا به هنگام عبور آن حضرت در تاریکی شب شترشان را برمانند و حضرت از بالای کوه به دره پرت شوند و به شهادت برسند؛ لکن خدای تعالی پیامبرش را از توطئه طراحی شده آگاه ساخت. حضرت برای پیگیری حادثه، مهار ناقه را به «عمار» دادند و به حذیفه هم دستور دادند از پشت سر، مراقب شتر بوده تا مرکب کاملاً در کنترل باشد؛ به سپاهیان هم دستور دادند، پائین عقبه بروند تا منافقان نتوانند در میان آنها پنهان شوند و نقشه خود را عملی سازند؛ هنگامی که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ از آن راه می‌گذشتند، در تاریکی شب صدای آمدن گروهی را از پشت سر خود شنیدند، آنها را یک‌به‌یک به نام صدا زدند و پرده از راز آنها برداشتند؛ آنها درحالی‌که صورت خود را پوشانده بودند، دچار سرگردانی شدند. پیامبر با خشم به آنها نهیب زدند و به حذیفه فرمودند تا آنها را دور کند. منافقان چون فهمیدند پیامبر از نقشه آنان آگاه شده است، با شتاب خود را در میان سپاه انداختند؛ ولی حذیفه آنها را از نشانه‌های شتران شناخت


و رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ آنجا که درباره فضایل صحابه اشاراتی دارند، نسبت به حذیفه فرموده‌اند:«أعْلَمُهُمْ بشأن المنافقین حذیفةُ»؛ یعنی حذیفه به حال منافقان آگاه است
[۶] سپهر، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ، انتشارات کتابفروشی اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۲۲۲.



و در اسدالغابه آمده که حذیفه صاحب سر رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ نسبت به منافقان بوده است.
[۷] ابن اثیر جزری، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۷ هـ، ج ۱، ص ۵۷۳.
به همین اعتبار بود که او را منافق‌شناس می‌گفتند.


حذیفه به رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ عرض کرد: «آنها را به شما معرفی کنم تا آنان را به سزای اعمالشان برسانی». رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ که به‌خوبی آنان را می‌شناخت حتی موقع کمین گرفتن و قبل از اینکه عمار و حذیفه به مسئولیت حفاظت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ مأمور شوند، اسم آنان را بردند و به حذیفه فرمودند: «دوست ندارم بگویند که محمد اصحاب و یاران خود را کشت.»

۷.۱ - قول ابن اسحاق

ابن اسحاق درباره این ماجرا از زبان رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ خطاب به حذیفه نقل می‌کند که فرمود: خداوند مرا به نام آن افراد و نام پدرانشان آگاه ساخته و اگر خداوند بخواهد، در روشنایی صبح نام آنان را بر همگان اعلام خواهم کرد.
هرچند که برخی معتقدند پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، اسامی این منافقان را به حذیفه گفته‌اند و از او خواسته که نام آنان را فاش نکند.
[۹] ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول ۱۳۷۳ ش، ج ۳، ص ۴۳۶.


۷.۲ - روایتی از شیخ صدوق

ولی روایتی که شیخ صدوق آن را در خصال خویش در همین رابطه آورده، این است که جماعتی از بزرگان در آن روایت از حذیفة بن یمان اسامی منافقان را این‌گونه ذکر می‌کنند: افرادی که در جریان جنگ تبوک تصمیم به رماندن شتر حضرت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ را داشتند، چهارده نفر بودند که عبارتند از:
ابوالشرور و ابوالدواهی و ابوالمعازف، و پدر ابوالمعازف و طلحه و سعد بن ابی‌وقاص و أبوعبیده و ابوالاعور و المغیره و سالم غلام ابوحذیفه و خالد بن ولید و عمرو بن العاص و ابوموسی الأشعری و عبدالرحمن بن عوف.و اینان کسانی هستند که خداوند درباره آنها می‌فرمایند:«..... و همُّوا بما لَم ینالوا......»

۷.۳ - دیدگاه علامه مجلسی

علامه مجلسی پس از نقل این روایت از «الخصال» شیخ صدوق بیان می‌کند که منظور از: ابوالشرور و ابوالدواهی و ابوالمعازف همان، ابوبکر و عمر و عثمان می‌باشند و مراد از پدر ابوالمعازف، پدر مجازی است و یا اینکه مراد از ابوالمعازف، معاویه است و پدرش ابوسفیان.

۷.۴ - دیدگاه زمخشری

زمخشری (متوفی ۵۲۸ هجری) پس از نقل جریان عقبه ذیل آیه ۷۴ سوره توبه تعداد منافقان را پانزده نفر ذکر کرده است.
[۱۳] زمحشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، بیروت، دارالکتب العربی، ج ۲، ص ۲۹۱.


۷.۵ - اسامی منافقان در برخی منابع

برخی از منابع نیز اسامی چند تنی از منافقانی که در غزوه تبوک همراه رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ بوده‌اند، ذکر کرده‌اند و از جمله منافقانی چون: ودیعة بن ثابت، جلاس بن سویه (هر دو از قبیله بنی‌عمرو بن عوف)، مخشی بن حمیرا شجعی و ثعلبة بن حاطب که احیاناً سخنان کفرآمیز نیز می‌گفتند.
[۱۴] آیتی، محمدابراهیم،‌ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۴ ش، ص ۶۲۸.
ولی اینکه آیا اینها در جریان عقبه همراه سایر منافقان بودند یا خیر مطلبی ذکر نشده است.
و نیز گفته شده که رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ اسامی این منافقان را به حذیفه گفته است؛ ولی از او خواسته که نام این منافقان را فاش نکند.
[۱۵] ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس روضی، چاپ اول، ۱۳۷۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۴۳۶.



از مطالب ذکر شده می‌توان نتیجه گرفت که اسامی منافقان شرکت کننده در جریان عقبه را کمین منافقان برای قتل حضرت رسول ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ در منابع معتبر تاریخی به هیچ عنوان ذکر نشده و حضرت رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ خود نیز به بردن اسامی آنان راضی نبوده است و در منابع متأخر از جمله کتاب فروغ ابدیت و سایر کتب متأخر دیگر همان بیان منابع متقدم آورده شده است و البته برخی از منابع اسامی چند تن از منافقانی که در غزوه تبوک همراه رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ بوده‌اند را ذکر کرده‌اند؛ از جمله اسامی منافقانی چون: ودیعة بن ثابت (از قبیله بنی‌عمرو بن عوف)، جلاس بن سوید(از بنی‌عمرو بنی‌عوف) مخشی بن حمید اشجعی و ثعلبه بنی‌حاطب که احیاناً سخنان کفر آمیز می‌گفته
[۱۶] آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ هـ.ش، ص ۶۲۸.
ولی اينكه آيا اين منافقان نيز در جريان عقبه دست داشتند يا خير مطالبی ذكر نشده است.


۱. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ ه. ج ۵، ص ۷.    
۲. ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، داراحیاء التراث لعربی، ج ۴، ص ۱۶۰.
۳. بدرالدین، حسین، محمد تصویر جمال خدا، تهران، نشر علم، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۱۳۳۸.
۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاءِ، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ه، ج ۲۱، ص ۲۲۲ ۲۲۹.    
۵. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج ۵، ص ۲۴ و ۲۵.    
۶. سپهر، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ، انتشارات کتابفروشی اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۲۲۲.
۷. ابن اثیر جزری، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۷ هـ، ج ۱، ص ۵۷۳.
۸. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج ۵، ص ۲۵.    
۹. ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول ۱۳۷۳ ش، ج ۳، ص ۴۳۶.
۱۰. صدوق، الخصال، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۰ ه، ج ۱، ص ۴۹۹.    
۱۱. توبه(۹)، آیه ۷۴.    
۱۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاءِ، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ه، ج ۲۱، ص ۲۲۲ و ۲۲۳.    
۱۳. زمحشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، بیروت، دارالکتب العربی، ج ۲، ص ۲۹۱.
۱۴. آیتی، محمدابراهیم،‌ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۴ ش، ص ۶۲۸.
۱۵. ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس روضی، چاپ اول، ۱۳۷۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۴۳۶.
۱۶. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ هـ.ش، ص ۶۲۸.



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار