• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منظور از طریقت، حقیقت و شریعت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:عرفان،طریقت،حقیقت،شریعت.
پرسش:در مطالعه ی کتاب های اخلاقى - عرفانى، به اصطلاحات "شریعت"، "طریقت" و "حقیقت" برخورد کردم. لطفاً این اصطلاحات را توضیح دهید.
پاسخ :



از نظر عرفان و عرفای اسلام ، انسان سالک موجودى است که با قدم سیر و سلوک به اصل و جایگاهى که از آن جا آمده است، باز مى‌ گردد و با از بین رفتن دورى و فاصله‌ با ذات حق، در بساط قرب الهی از خود فانى شده و به او باقى مى‌ گردد "یا ایها الانسان انّک کادح الى ربّک کدحاً فملاقیه": اى انسان، حقّاً که تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد.
رسیدن به "حقیقت" کمال انسان و مقام قرب الهی با دست یابى به باطن "شریعت" که همان "طریقت" است، ممکن خواهد شد. از این رو، در کلمات اهل عرفان، با تعبیرات "شریعت" و "طریقت" و "حقیقت" مواجه مى‌ شویم.


عزیزالدین نسفى که از عرفاى نیمه ی دوم قرن هفتم مى‌ باشد، در کتاب "الانسان الکامل" خود مى‌ نویسد: "شریعت، گفتِ انبیاست و طریقت، کردِ انبیاست و حقیقت دیدِ انبیاست. سالک باید که اوّل از "علم شریعت" آن چه ما لابدّ است بیاموزد و یاد گیرد و آن گاه از "عمل طریقت"، آن چه ما لابدّ است، به جاى آورد تا از " انوار حقیقت " به قدر سعى و کوشش وى روى نماید.
هر که قبول مى‌ کند آن چه پیغمبر وى گفته است، از "اهل شریعت" است و هر که به جاى مى‌ آورد آن چه پیغمبر وى کرده است، از "اهل طریقت" است و هر که مى‌ بیند آن چه پیغمبر وى دیده است از "اهل حقیقت" است. آن طایفه که هر سه دارند، کاملانند و ایشانند که پیشواى خلایقند و آن طایفه که هیچ ندارند از این سه، ناقصانند و ایشانند که از بهایمند،« و در حقیقت بسیارى از جنیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده‌ ایم (چراکه) دل‌هایى دارند که با آن (حقایق را) دریافت نمى‌ کنند و چشمانى دارند که با آن‌ها نمى‌ بینند و گوش‌هایى دارند که با آن‌ها نمى‌ شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‌ ترند».
[۲] نسفى، عزیزالدین بن محمد، انسان کامل، ص ۳.



البته، در بخش شریعت، عرفاى اسلام سخنانى دارند که ممکن است بر ضد مقررات فقهى تلقى شود.


عارف نامدار جهان تشیّع ، مرحوم سید حیدر آملی براى رفع توهم مغایرت و ضدیّت مراتب سه گانه ی شریعت و طریقت و حقیقت، به بیان این مراتب مى‌ پردازد و آنان را اسم‌ هاى مترادفى مى‌ داند که بر یک واقعیت، صادقند، ولى به اعتبارهاى مختلف و در واقع و نفس الامر آنان را بدون اختلاف مى‌ داند. در بخشى از سخنان خود چنین مى‌ گوید: "... و زمانى که محقق شد این مطلب، پس بدان که "شریعت"، اسم است که از براى راه‌هاى الاهى وضع شده است که مشتمل بر اصول و فروع آن راه‌ها و رخصت‌ها و عزیمت‌هاى آن و نیکو و نیکوترین آنها است و "طریقت" عبارت است از اخذ و گرفتن نیکوترین و با قوام‌ترین آنها، و هر مسلک و روشى که انسان به بهترین و نیکوترین و با قوام‌ترین و محتاط ترین آن را بپیماید، "طریقت" نامیده مى‌ شود، چه از جهت گفتار و چه از جهت افعال و چه از جهت صفت و حال. و اما "حقیقت" پس آن، اثبات چیزى است کشفاً یا عیاناً یا حالاً و وجداناً... و شهادت مى‌ دهد به همگى آن، قول نبى اکرم (صلی الله علیه وآله)، به حارثه و آن این که فرمود: اى حارثه چگونه صبح کردى؟ حارثه گفت: صبح کردم در حالى که به حقیقت مؤمن مى‌ باشم...".
[۵] سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ترجمه سید جواد هاشمى علیا، ص ۲۶۶ - ۲۶۷.

وی در ادامه ی کلمات خود مى‌ گوید: "... پس ایمان او به غیب، حق است و "شریعت" و کشف و دریافت او بهشت و دوزخ و عرش را، "حقیقت" است و زهد او در دنیا و بیدارى او در شب‌ها و تشنگى او "طریقت" است...، و از این کشف، در مراتب ذکر شده، خبر داد خداى تعالى در کتاب خود به "کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترون الحجیم ثم لترونها عین الیقین": یعنى نه چنان است، اگر بدانید به یقین هر آینه ببینید دوزخ را، پس هر آینه خواهید دید آن را به چشم یقین و در آیه ی دیگر مى‌فرماید: "و اِنّ هذا لهو حق الیقین": و به درستى که این همان حق الیقین است. چون مرتبه‌ى اول که " علم الیقین " باشد، به منزله‌ "شریعت" است و مرتبه‌ دوم که " عین الیقین " باشد به منزله‌ "طریقت" است و مرتبه‌ سوم که " حق الیقین " باشد به منزله‌ "حقیقت" است... ."
[۸] سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ترجمه سید جواد هاشمى علیا، ص ۲۶۸ - ۲۶۷.



شهید عالیقدر و فیلسوف بزرگ مرتضی مطهری در مورد این سه واژه چنین بیان مى‌دارد:
"یکى از موارد اختلاف مهم میان عرفا و غیر عرفا، خصوصاً فقها، نظریه ی خاص عرفا در باره ی شریعت و طریقت و حقیقت است.... فقها همین قدر مى‌ گویند: در زیر پرده ی شریعت (احکام و مقررات) یک سلسله مصالح نهفته است و آن مصالح به منزله ی علل و روح شریعت... است، اما عرفا معتقدند که مصالح و حقایقى که در تشریع احکام نفهته است، از نوع منازل و مراحلى است که انسان را به مقام قرب الاهى و وصول به حقیقت سوق مى‌ دهد. عرفا معتقدند که باطن شریعت "راه" است و آن را "طریقت" مى‌ خوانند و پایان این راه حقیقت است....؛ یعنى یکى ظاهر است و دیگرى باطن و سومى باطن باطن."

۵.۱ - توضیح بیشتر

به بیان دیگر، انسان چه بخواهد و چه نخواهد، در حال سیر و تحول است، حال اگر این سیر و تحول را با شرع منطبق نماید، با هر قدمى به سوى انسانیت و دست یابى به حقیقت نزدیک تر مى‌ شود، بلکه به همان اندازه انسان‌تر و کاشف حقیقت مى‌گردد تا آن جا که به مقام "قرب الاهى" رسیده و خداگونه مى‌ شود و تمامى شک‌ها و شبهه‌ ها از دلش پاک و تمامى نقایص و رذایل از صفحه‌ وجودش محو گشته و خود آیینه ی خدا نما مى‌ گردد و مى‌ تواند در این مسیر دستگیر سایرین شود. پس عمل به شریعت، طریقت است و ثمره و نتیجه‌ طریقت، حقیقت است.
لکن چون کم و کیف اعمال انسان‌ها و نیت‌ها و ایمانشان متفاوت است، ثمربخشى این طریقت و دست یابى به حقیقت در افراد متفاوت است به گونه‌ اى که در برخى افراد چنان که باید و شاید نمودى ندارد و در انسان‌هاى کامل چون نبى‌ اکرم (صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم (‌علیهم السلام) اوج آن متبلور مى‌ گردد.
از آن جا که خداوند متعال، حکیم است هیچ موجودى، از جمله انسان‌ها را بیهوده و بى‌ هدف نیافریده است. هدف موجودات طبیعى با سیر جبرى آنها و کمال موجودات مجرد (فرشتگان و...) به طور دفعى با افاضه‌ الاهى حاصل مى‌ شود، لکن چون انسان‌ها مختارند، تصمیم و اراده آنها نیز در وصول به هدف دخیل است. و هر قصد و تصمیمى براى انجام کار، نیازمند تشخیص اهداف و فواید و سرانجام و لوازم آن کار است و بدون شناخت، تصمیم و اراده و انجام کار میسّر نخواهد بود. لکن انسان نمى‌ تواند بدون دستگیرى وحی ، کمال خود و راه وصول به آن را شناسایى کند و شاهد این امر، اختلافات فاحشى است که در میان انسان‌هاى اندیشمند در این زمینه موجود است. این جا است که نیاز به دستگیرى خداوند از او، از طریق وحى و ارسال رسل و انزال کتب روشن مى‌ گردد. خداوند نیز چون حکیم است انسان را رها نکرده و با ارسال رسل و انزال کتب، راه هدایت به مقصد را به او نمایانده است. که اگر تابع عقل و فطرت سلیم خود باشد و مرعوب یا فریفته ی تبلیغات و رزق و برق‌هاى متاع دنیا نشود، به راحتى تسلیم اوامر و نواهى الاهى در تمامى ابعاد زندگیش مى‌ شود. این مجموعه‌ى تعالیم الهى و تبیین نبوى (‌صلی الله علیه وآله) و تفاسیر اولیاى دین‌ (علیهم السلام) با عنوان "شریعت" شناخته مى‌ شوند. انسان عامل به شریعت بسان مسافرى به سوى خدا مى‌ ماند که محرک او از یکسو، و زاد و توشه ی او از سوى دیگر، همان تعالیم الاهى؛ یعنى شریعت است. هر چه انسان در این راستا پیش برود و بر عمل و ایمان به شریعت پایدار بماند، لحظه به لحظه به مقصد نزدیک و نزدیک تر مى‌ شود. ایمان و عمل کامل به شریعت، سیر در جاده ی انسانیت است، و این سیر خاص به "طریقت" موسوم است. این سفر، بر خلاف اغلب سیر و سفرها، خود هدف و مقصد نیز هست؛ یعنى با هر گامى که در این راه پیش مى‌رود، با منظره‌اى جدید و جذاب روبرو مى‌شود و تأثیر آن بر نفس او، سبب تحول و تکامل تدریجى او مى‌ گردد، به سخن دیگر با هر گامى، با توجه به کیفیت و کمیت و سوابق آن، انسان به هدف خود رسیده است و با گام‌هاى بعدى این هدف؛ یعنى کشف حقایق و قرب الى الله را تعمیق بخشیده و توسعه مى‌ دهد، و این گونه به "حقیقت" مى‌ رسد.


علامه ی فرزانه استاد حسن زاده آملى در این زمینه مى‌ فرماید: "... انسان موجودى است ابدى و بر اساس قرآن و عرفان و برهان، "علم" و "عمل" انسان سازند... غذاى جان مى‌ گردند، آن چنان که آب و نان غذاى بدن مى‌ شوند،... یعنى غذاى جسمانى سبب بقاى بدن و غذاى روحانى، سبب بقاى نفس ناطقه انسان است.... غذایى که طعمه ی جان مى‌ شود، اتحاد وجودى با نفس ناطقه که فراتر از طبیعت است پیدا مى‌ کند و براى همیشه باقى و برقرار مى‌ ماند. پس انسان روز و شب در "طریق" ساختن خویش براى "ابد" است.... انسان باید مراقب خود باشد. باید بفهمد و بداند تا راه رشد و صلاح را بپیماید.... خداى سبحان این صنعت شگفت؛ یعنى وجود آدمى را که بزرگ ترین صنعت در نظام هستى است آفرید. در کنار آن "کتابى" براى به کارگیرى و بهره‌ ورى صحیح و نیز نگه دارى از آن قرار داده است.... ما در عرفان عملی دستور العملى جز "قرآن نداریم و روایات و ادعیه‌ اى که از -پیامبر (صلی الله علیه وآله) و- اهل بیت عصمت (‌علیهم السلام) صادر شده همه رشته‌ هایى هستند که از دریاى بى‌کران الاهى "قرآن کریم" منشعب مى‌ شوند."... در عرفان نظری و عرفان عملى، گفتارى بالاتر و ارزش مندتر از گفتار پیغمبر خاتم (‌صلی الله علیه وآله) و آل او (علیهم السلام) پیدا نمى‌ کنیم؛ آنچه را که یک فرد انسان در خوراک جان و روان خود براى "قرب الى الله" نیاز دارد، در قرآن و کلام معصومان (‌علیهم السلام) نهفته است. "قرب" یعنى اتصاف به صفات ربوبى و تخلق به اخلاق ملکوتى؛ یعنى انسان در مسیر تکاملى خود، علماً و عملاً رشد پیدا کند و به جایى برسد که متصف به صفات ربوبی بشود. البته مراتب محفوظ است "والذین اوتوا العلم درجات". عالى‌ ترین مرتبه این است که یک انسان به فعلیت تامه‌ اش برسد و انسان کامل شود -لکن- هر انسان به اندازه سعه وجودى خود و به مقدار قرار گرفتنش در مسیر کمال انسانى، اهل نجات خواهد بود.... انسان در عرفان عملى به جایى مى‌ رسد که چشم برزخیش باز مى‌ شود؛ یعنى انسان‌ها را مطابق سریره و ملکات آنها مشاهده مى‌ کند،... براى مردان بزرگ و اولیای حق قیامت در این دنیا قیام کرده است. همین طور پله پله بالا بروید تا مى‌ رسید به امام عارفان و متقین، امام موحدین، حضرت وصى، جناب امیرالمؤمنین على (علیه السلام) که مى‌فرماید: "لو کشف الغطاء لما ازددت یقینا". دنیا و آخرت به آن صورتى که بر ما حجاب است، براى آن حضرت حجاب نیست."
[۱۱] حسن زاده، حسن، در آسمان معرفت، ص ۴۶ - ۵۲.



در پایان به بخشى از فرمایشات عارف حقیقى و امام راحل، خمینى (رحمة الله علیه) که بعد از بیان مقامات و نشئات انسان که همان نشأه‌ی آخرت و برزخ و دنیا مى‌ باشد، به علوم مناسب هر نشأه براى انسان اشاره نموده، مى‌ فرمایند: "کلیه علوم نافعه منقسم مى‌ شود به این سه علم؛ یعنى علمى که راجع به کمالات عقلیه و وظایف روحیه، و علمى که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است و علمى که راجع به اعمال قالبیه و نشئه ی ظاهره نفس است.... هر یک از این مراتب... به طورى به هم مرتبط است که آثار هر یک به دیگرى سرایت مى‌ کند، چه در جانب کمال یا طرف نقص. مثلاً اگر کسى قیام به وظایف عبادیه و مناسک ظاهریه، چنان چه باید و مطابق دستورات انبیا است، عمل نمود، از این قیام به وظایف عبودیت، تأثیراتى در قلب و روحش واقع مى‌ شود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال مى‌ گذارد و همین طور اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه ی دیگر مؤثر شود، چنان که کمال ایمان و احکام عقاید تأثیر در دو مقام دیگر مى‌ نماید. بلکه تعبیر به "ارتباط" نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است، باید گفت: یک حقیقت داراى مظاهر و مجالى است."
[۱۲] موسوى خمینى، روح الله، شرح چهل حدیث، ص ۳۸۶ - ۳۸۷.
و "در هر صورت، اى عزیز!... در هر درجه که هستى بکوش و اخلاص خود را زیادت کن و اوهام نفس و وساوس شیطان را از دل بیرون نما، البته نتیجه برایت حاصل مى‌ شود و راهى به "حقیقت" پیدا مى‌ کنى و "طریق هدایت" براى تو باز مى‌ شود و خداوند تبارک و تعالى از تو دستگیرى مى‌ فرماید."
[۱۳] موسوى خمینى، روح الله، شرح چهل حدیث، ص ۳۹۴.



۱. آملى، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، ترجمه‌ى سید جواد هاشمى علیا.
۲ محدث ارموى، میر جلال الدین، ره توشه ی رهروان، ص ۱۵۹-۱۷۲.
۳. بهارى همدانى، محمد، تذکرة المتقین .
۴ حسن زاده آملى، حسن، در آسمان معرفت، ص ۴۶ - ۵۲.
۵. حسینى تهرانى، محمد حسین، توحید علمى و عینى.
۶. حسینى تهرانى، محمد حسین، رساله ی لب اللباب، ص ۱۵۹ - ۱۷۲.
۷. مطهرى، مرتضى، آشنایى با علوم اسلامى (عرفان)، ص ۸۰ - ۸۲.
۸. موسوى خمینى، روح الله، شرح چهل حدیث، ص ۳۸۷ - ۳۸۸ ، ۳۹۴.
۹. نسفى، عزیزالدین، الانسان الکامل.


۱. سوره انشقاق/۸۴، آیه۶، ترجمه قرآن کریم، محمد مهدی فولادوند.    
۲. نسفى، عزیزالدین بن محمد، انسان کامل، ص ۳.
۳. سوره اعراف/۷، آیه۱۷۹، ترجمه قرآن کریم، محمد مهدی فولادوند.    
۴. آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۹۴.    
۵. سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ترجمه سید جواد هاشمى علیا، ص ۲۶۶ - ۲۶۷.
۶. سوره تکاثر/۱۰۲،آیات ۵ - ۷.    
۷. سوره واقعه/۵۶، آیه۹۵.    
۸. سید حیدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ترجمه سید جواد هاشمى علیا، ص ۲۶۸ - ۲۶۷.
۹. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، بخش عرفان، ص ۹۴.    
۱۰. سوره مجادله/۵۸، آیه۱۱.    
۱۱. حسن زاده، حسن، در آسمان معرفت، ص ۴۶ - ۵۲.
۱۲. موسوى خمینى، روح الله، شرح چهل حدیث، ص ۳۸۶ - ۳۸۷.
۱۳. موسوى خمینى، روح الله، شرح چهل حدیث، ص ۳۹۴.



پایگاه اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات عرفانی | عرفان اسلامی




جعبه ابزار