منشاء اخلاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اخلاق،
حسن و قبح، صفات احلاقی.
پرسش: منشأ اخلاق چیست و چگونه میتوان صفات اخلاقی را در خود ایجاد کرد؟
پاسخ: هر چند بخشی از صفات اخلاقى را میتوان از راه تعقل به دست آورد؛ اما
عقل و
وجدان براى تشخیص همه ارزشها و فضایل و رذایل کافى نیست و به سبب محدودیتهاى آن به دستگیرى و راهنمایى
وحی آسمانی در قالب دین کامل نیازمند است. براساس این دیدگاه وحى الهى و عقل، دو منبع اساسى در شناخت و منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقیاند.
بحث منشأ بودن
دین یا عقل برای اخلاق، وابستگی بسیاری به بحث عقلی بودن و یا شرعی بودن حُسن و قُبح دارد. در اینباره نظریات گوناگونی مطرح شده است. نظریه درست همان است که گروهی از مسلمانان گفتهاند و آن این که حسن و قبح ذاتی اشیاء است و عقل، حسن و قبح را درک میکند و «حسن و قبح دو امر عقلی هستند». بر این اساس، عقل، حاکم بر حسن و قبح صفات اخلاقی خواهد بود و منشأ اخلاق، عقل میباشد؛ و اخلاق، اعتباری بنفسه داشته و از عقل سرچشمه میگیرد. اما ناگفته نماند؛ کسانی که اخلاق را مبتنی بر عقل دانسته و معتقد به حُسن و قُبح عقلی شدند، چنین نیست که مقام کشف افعال پسندیده و ناپسند را لزوماً تنها بر عهده عقل بگذارند. اندیشمندان اسلامی بر این نکته تأکید میکنند که برای درک برخی و حتی بسیاری از آموزههای پسندیده و ناپسند اخلاقی به آموزههای دینی نیاز است. یکى از ویژگیهاى مهم این نظریه، آن است که هم به نقش عقل و هم به نقش
وحی در منشأ و تشخیص صفات اخلاقى توجه شده است. بنابراین، هر چند بخشی از صفات اخلاقى را میتوان از راه تعقل به دست آورد؛ اما عقل و
وجدان براى تشخیص همه ارزشها و فضایل و رذایل کافى نیست و به سبب محدودیتهاى آن به دستگیرى و راهنمایى وحى آسمانى در قالب
دین کامل نیازمند است. براساس این دیدگاه وحى الهى و عقل، دو منبع اساسى در شناخت و منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقیاند.
اما هنگامی که آدمی به وسیله وحی و عقل فضایل و رذایل را شناخت، چگونه میتواند آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کند، علمای اخلاق با توجه به آیات و روایات و احکام عقلی به تبیین و توضیح آنها پرداخته و راهکارهایی نیز بیان کردهاند.
با کنار هم گذاشتن «دین» و «اخلاق»، مباحث مختلفی را در میان اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی مطرح کرده است که در اینجا به بخشی از آن مباحث؛ یعنی «منشأ اخلاق» پرداخته میشود. با توجه به پرسش، باید به دو موضوع پرداخته شود:الف. منشأ اخلاق (منشأ و سرچشمه فضیلت و رذیلت) چیست؟ ب. صفات اخلاقی چگونه در ما پدید میآید؛ به دیگر سخن؛ یک انسان چگونه متخلق به فضایل شده و خود را از رذایل دور میکند. که هر دو موضوع به رابطه میان دین و اخلاق برمیگردد. بحث پیرامون ارتباط دین و اخلاق، فروعات زیادی دارد که در این مختصر نیازی به بیان آنها نیست.
در این بخش، از موضوع اول بحث میشود؛ که بیان ساده و روشن آن چنین است: سرچشمه بایدها و نبایدهای اخلاقی چیست؟ اینکه رفتار و یا گفتاری فضیلت شمرده میشود و یا کردار و گفتاری رذیلت نام نهاده میشود، آیا سرچشمه آن تنها عقل است، یا تنها دین و وحی است و یا سرچشمه معرفی
فضایل و
رذایل اخلاقی دین و عقل با هم است؟
پیرامون سابقه زمانی این بحث اندکی اختلاف وجود دارد؛ برخی این بحث را متعلق به جهان امروز میدانند هر چند معتقدند مقدمات آن از قدیم بوده است و برخی نیز اصل بحث را دارای سابقه زمانی طولانی دانستهاند.
در هر صورت آنچه مسلم است اینکه فراگیر شدن این بحث بیشتر در جهان غرب و با تضعیف دین و
وحی الهی، بوده است؛ غربیها وقتی از دامان دین فراتر رفتند، برای اخلاق اعتباری دو چندان قائل شدند و کم کم این بحث رشد پیدا کرد که اخلاقی که جدای از دین است چه سرچشمهای دارد؟ اما پیرامون منشأ بودن دین یا عقل در اخلاق باید گفت: این بحث، وابستگی بسیاری به حُسن و قُبح عقلی و یا شرعی دارد.
بیشتر اندیشمندانی که منشأ ارزشهای اخلاق را دین و وحی میدانند، قائل به وابستگی ارزش های اخلاقیات به دین در مقام ثبوت شدهاند؛ یعنی بایدها و نبایدهای اخلاق معنایی ذاتی ندارد، و
حجیت و اعتبار خود را از دین میگیرد؛ هر چه دین آنرا خوب بداند، آن چیز خوب خواهد بود، و هر چه را بد بنگارد، باید آن را بد دانست. در میان مسلمانان، نظریه این گروه را در بحثی تحت عنوان «
حُسن و قُبح شرعی» جای میدهند. پیشتازان این نگرش فکری در اسلام،
اشاعره بودهاند، که اخلاق و خوب و بد بودن اشیاء را به
شرع نسبت میدهند. اشاعره معتقد بودند دین و وحی با حجیت بنفسه اخلاق ناسازگار است. ایشان در واقع دین را به نوعی برتر از اخلاق میدانستند. آنسلم (Anselm) قدیس هم در
مسیحیت به این قول قائل بود. کسانی مثل اشاعره و آنسلم معتقد بودند دین و
اوامر و نواهی خدا فوق اخلاق است. اشاعره به روشنی میگفتند اگر خدا
یزید را به
بهشت ببرد و
سلمان را به
جهنم، هیچ مشکلی نیست.
متکلمان اسلامی با دلایل عقلی و نقلی این نظریه را رد کرده و نپذیرفتهاند.
در مقابل؛ نظریه درست همان است که گروهی از مسلمانان گفتهاند و آن این که حُسن و قُبح، ذاتی اشیاء است و عقل،
حسن و قبح را درک میکند و «حسن و قبح دو
امر عقلی هستند».
بر این اساس، عقل، حاکم بر حسن و قبح صفات اخلاقی خواهد بود و منشأ آنها، عقل میباشد؛ و اخلاق، اعتباری بنفسه داشته و از عقل سرچشمه میگیرد. اما ناگفته نماند؛ کسانی که اخلاق را مبتنی بر عقل دانسته و معتقد به حُسن و قُبح عقلی شدند، چنین نیست که مقام کشف افعال پسندیده و ناپسند را لزوماً تنها بر عهده عقل بگذارند. اندیشمندان اسلامی بر این نکته تأکید میکنند که برای درک برخی و حتی بسیاری از آموزههای پسندیده و ناپسند اخلاقی به آموزههای دینی نیاز است. حُسن و قُبح برخی از افعال امری کاملاً واضح و بدیهی است، حسن «صدق و
راست گویی» و قبح «کذب و
دروغ گویی»، از جمله اموری هستند که در کشف آنها هیچ نیازی به شرع و دین نیست، و با توجه عقل به دست میآید، اما در کنار اینها مواردی از آموزههای اخلاقی وجود دارد (مانند بسیاری از احکام عبادی) که تنها با بهرهگیری از شریعت به دست میآیند.
یکی از ویژگیهای مهم این نظریه، آن است که هم به نقش عقل و هم به نقش
وحی در منشأ و تشخیص صفات اخلاقی توجه شده است.
با توجه به آنچه گذشت و بر اساس روش عقلگرایی اعتدالی، آنچه در اینجا پذیرفتنی است نیازمندی اخلاق به دین در کشف برخی از گزارههای اخلاقی، است. پذیرش حسن و قبح ذاتی افعال به معنای آن است که برخی از اعمال در عالم واقع مصداق
عدل هستند و برخی دیگر مصداق
ظلم. نکته در خور توجه آن است که عقل آدمی چه بسا در تعیین این مصداق به خطا میرود و چارهای جز مددجویی از وحی ندارد.
بنابراین، هر چند بخشی از
صفات اخلاقی را میتوان از راه تعقل به دست آورد؛ اما عقل و
وجدان برای تشخیص همه ارزشها و فضایل و رذایل کافی نیست و به سبب محدودیتهای آن به دستگیری و راهنمایی وحی آسمانی در قالب دین کامل نیازمند است. براساس این دیدگاه وحی الهی و عقل، دو منبع اساسی در شناخت و منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقیاند و برای تشخیص آنها باید هم به اوامر و نواهی الهی روی آورد و هم از موهبت عقل خدادادی بهرهمند شد. تا عقل و وحی در کنار یکدیگر، ثمرات عملی بسیاری را برای انسان به همراه داشته باشد.
یکی از این ثمرات به شرح زیر است:
گزارههای عقلی اخلاقی، به تنهایی شامل یک سری قواعد و دستورات خشکی است که به تنهایی نمیتواند انگیزه کافی را برای انجام فعل در شخص ایجاد کند. هر شخصی دوست دارد در پی انجام هر فعل اخلاقی، از مهر و لطف ویژهای برخوردار شود و با این کار عنایت و عطوفت ویژهای را نسبت به خود جلب کند.
دین اسلام با مطرح ساختن حقایقی مانند رضایت پروردگار،
ثواب و
عقاب، و مراقب خطوات و وسوسههای شیطانی بودن، این انگیزه قوی را در
انسان ایجاد میکند تا همواره
رضایت الهی را در افق افعال اخلاقی خود ببیند و در جهت کسب آن گام بردارد.
بهعلاوه؛ ثواب و عقاب یک ضمانت اجرایی برای برای عملی شدن قواعد عقلی اخلاقی در جامعه است. اصولاً هر قانون و مصوّبهای مادامی که از ضمانت اجرایی برخوردار نباشد در اجرا دچار مشکل شده و به صورت جوهری بر کاغذ باقی خواهد ماند. قواعد عقلی نیز به عنوان مجموعهای از قواعد و دستورات که رفتار صحیح انسان در این دنیا را تنظیم میکند از این قاعده مستثنا نبوده و برای تحقّق نیازمند نیرویی است تا اجرای آنرا تضمین کرده و با متخلّفان از این اصول برخورد کند. در این میان،
دین و وحی با نظام
پاداش و
کیفر و
مجازات خود یک ضمانت اجرای ما فوق طبیعی را فراهم میسازد. که در صورت اخلاقی زیستن، به حیاتی ابدی و سعادتی جاودان نائل میشود و از
نعمتهای اخروی بهرهمند خواهد شد و از سوی دیگر وی را از عواقب سوء بداخلاقی و عدم پایبندی به اصول اخلاقی بر حذر داشته و دچار شدن به عذابهای دردناک اخروی را پیامد تخلّف از این اصول معرّفی کردهاند.
اینک به بخش دوم بحث میپردازیم که هنگامی که آدمی به وسیله وحی و عقل فضایل و رذایل را شناخت، چگونه میتواند آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کند و به اصطلاح متخلّق به
اخلاق الهی و انسانی شود. از این موضوع در کتابهای اخلاقی تحت عنوان «
اخلاق عملی» بحث شده است که علمای اخلاق با توجه به آیات و روایات و احکام عقلی به تبیین و توضیح آنها پرداخته و راهکارهایی نیز بیان کردهاند که می توان به کتب اخلاقی رجوع کرد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «منشاء اخلاق»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۴.