منجی در ادیان چینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: کنفوسیوس،
آیین بودا،
ایثار،
حکومت،
صلح،
دین،
سعادت.
پرسش: منجی در ادیان چینی چه جایگاهی دارد؟
پاسخ:
ادیان چینی به طور سنّتی بر پایه آیینهای عبور از مراحل زندگی -یعنی تولد،
بلوغ،
ازدواج و دفن- و گردش سالیانه جشنوارههای مبتنی بر تقویم دینی قرار دارد. عضویت توده اجتماعی مردم چین در این ادیان نیز از راه مشارکت آنها در این قبیل آیینهای گذار از مراحل زندگی و جشنهای سالیانه به نمایش در میآید و نه از راه تن دادن عقلانی (روشنفکرانه) به مجموعهای از آداب الهام شده. بنابراین دین چینی ماهیتی فرهنگی دارد تا کلامی. تمام سنن و نظامهای دینی که از بیرون وارد مجموعه پیچیده فرهنگ چینی شدند، برای ادامه بقا و فعالیت خویش ضروری دیدند تا خود را با ارزشهای دینی و فرهنگی سرزمین چین سازگار کنند.
در فرهنگ چین سه آیین
کنفوسیوس،
تائو و
بودا وجود داشته و دارد. این سه آیین چنان به هم آمیختهاند که در میان توده مردم دین واحدی به نام «سونگ جیائو» پدید آمده است. هر یک از این سه، یکی از ابعاد این دین را پوشش میدهد. آیین کنفوسیوس بعد اخلاقی و شعائرگذار، آیین تائو نظام شناخت و برنامههای جشنهای سالیانه، و آیین بودا تقلیل رنج، نجات اخروی و مراسم مردگان را پوشش میدهند.
آنچه در حوزه موعودباوری در اعماق جامعه چین نفوذ دارد، دو آیین تائو و کنفوسیوس است؛ چه از نظر متون دینی، و چه از نظر تاثیری که متون و تعلیمات این دو آیین در مردم چین داشتهاند.
مباحث منجی موعود، هم در آیین کنفوسیوس و هم در متون آن آمده است. برای مثال مردی که از طرف آسمان مامور است، در دلهای آدمیان نفوذ میکند و از آنرو در زمین
صلح برقرار میشود. کسی که از طرف آسمان مامور است در پیروی مقصد خود استوار میماند و از آنرو کره زمین رو به کمال میرود.
همچنین در آیین دائو و متون دینی آن هم بحث منجی موعود آمده است. مثلاً گفته شده: صلح بزرگ که شهریاران عصر طلایی باستانی به وسیله حکومت تائویی ایجاد کرده بودند، توسط رسولی الهی که رهبر آسمانی خوانده میشود، ایجاد میگردد.
از ویژگیهای این دوره شایسته سالاری،
ایثار و گذشت است. مردم دلسوز و غمخوار یکدیگرند و صلح و
امنیت، بر همهجا حکمفرماست؛ زیرا هواهای نفسانی سرکوب شده است و به آنها میدان داده نمیشود. امّا برترین ویژگی آن
حکومت، روح واحدی است که تمام مردم جهان را در برگرفته است. این عصر دوران یکپارچگی
شریعت و تحقّق امت واحد است؛ عصری که بشر هیچگونه دستهبندی نژادی، قومی و اقتصادی را تجربه نمیکند و مال و ثروت جهان در اختیار همه قرار دارد.
یکی از ویژگیهای منجی آن است که بر خلاف پادشاهان معمولی، از نیروی معنوی خاصی برخوردار است که میتواند
خیر و خوبی را در سراسر عالم گسترش دهد و همه عالم به صورت خودجوش به اطاعت او تن میدهند. ویژگی بسیار مهم او تصرف قلبهاست. پادشاه منجی به غلبه ظاهری بر مردم اکتفا نمیکند و فضایل اخلاقی را در میان انسانها گسترش میدهد. البته این کار او با تواناییهایش و با اطاعت خودجوش مردم از او ارتباط وثیقی دارد.
از مجموعه مباحث موجود درباره منجی موعود در آیینهای چینی میتوان این نکات را استنباط کرد:
آموزه موعود چینی فردی خاص را با ویژگیهای والا نوید میدهد که برای نجات جهان
قیام میکند. هر چند جهانبینی چینی، این اندیشه را در خود دارد که به هر حال جهان به کمال مقصود خویش میرسد و اصولاً ادوار جهان بهگونهای است که یک عصر طلایی هم در آن وجود دارد، ولی این کار صرفاً با تکامل پدیدهها به صورت طبیعی حاصل نمیشود و نیل به این مقصود، نیازمند شخصی مقتدر با نیروی خاص فوق بشری است. از اینرو گرچه این شخص بر خلاف روند طبیعی عالم قدم بر نمیدارد و تکامل پدیدهها برای رسیدن به کمال کل جهان امری ضروری است، هیچ پدیدهای جایگاه این شخص را پر نمیکند و او در جایگاه کاملکننده تمام این تکاملهای جزئی موقعیتی ویژه دارد.
درست است که منجی موعود در فرهنگ چینی شخصی است، ولی به نظر میرسد فردی خاص برای این منظور مشخص نشده و صرفاً صفات آن منجی بیان شده است. در تاریخ فرهنگ چین به اشخاص متعدّدی بر میخوریم که منجی معرّفی شدهاند؛ امّا این افراد را نباید از جهت خصوصیت فردی نگریست؛ بلکه آن افراد از این جهت که دارای صفات و ویژگیهای منجی بودهاند، صاحب این مقام شناخته شدهاند. در کلمات کنفوسیوس میبینیم که او منتظر بود تا منجی شود و همین انتظار را در منسیوس نیز مشاهده میکنیم. قیامهای متعدّد نجاتبخش با نام و لقب منجی افسانهای چینی، و نیز استفاده شاهان از این نام و لقب، حکایت از آن دارد که شخص منجی با این لقب نامیده میشود؛ ولی این نامگذاری بیانگر این نیست که منجی شخص خاصی است؛ بلکه برعکس، این امر نشانه آن است که هر کسی با استفاده از لقب مذکور میخواست منجی موعود باشد و فرد خاصی برای این منظور در نظر گرفته نشده بود.
یکی از نکتههای جالب درباره منجی موعود در فرهنگ چینی، صفات و ویژگیهای اوست. در فرهنگ چینی به هیچ وجه منجی یک بشر عادی نیست. با وجود اختلاف کنفوسیوسیان و دائوییان در این زمینه، داشتن نیروی فوقالعادهای که امپراطوران افسانهای چین هم از آنها برخوردار بودهاند، امری است که در هر دو
دین برای موعود چینی ضروری شمرده شده است. از اینرو موعود چینی فردی الهی است. الهی بودن این موعود صرفاً در داشتن صفات خاص و نیروی فوق العادهای نیست که با تبدیل شدن به ذات بیمرگ حاصل میشود؛ بلکه او باید مجوز آسمانی ظهور را نیز داشته باشد. چه بسا افرادی چون کنفوسیوس که در تاریخ چین از چنین نیرویی برخوردار بودند؛ ولی چون مجوزی برای ظهور نداشتند، به این امر قیام نکردند. البته پوشیده نیست که در بعضی تقریرها، منجی موعود در فرهنگ چینی اصولاً انسانی است که خداگونه شده باشد.
منجی موعود در فرهنگ چینی در پی برقراری حکومتی گسترده و جهانی است که تمام انسانها را در بر میگیرد. این یکی از جنبههای صلح بزرگ است که در بحثهای گذشته مطرح شد و در آن تمام انسانها و جوامع متعدّد به یک هماهنگی بزرگ، حکومت فراگیر، و
سعادت و رفاه لازم دست مییابند. در سایه این حکومت فراگیر،
فقر و بدبختی،
جنگ و خونریزی و
ظلم و بیعدالتی از عالم انسانی به طور کلی رخت بر میبندد.
یکی دیگر از جنبههای صلح بزرگ، به کیهان و کل عالم بر میگردد. تکامل عالم در آموزه منجی موعود چینی، نه تنها انسانها، بلکه تکتک ذرات عالم را نیز شامل میشود. عدالت مطرح در این آموزه، نه تنها در میان انسانها برقرار میشود، بلکه روابط میان انسانها و عالم طبیعت (حیوانات، گیاهان و جمادات) را نیز اصلاح میکند؛ زیرا صلح بزرگ در فرهنگ چینی، کل گیتی را به هماهنگی و اعتدال میرساند و موجب میشود که ذرهای ظلم و اجحاف در کل عالم وجود نداشته باشد.
از طرف دیگر، آموزه صلح بزرگ تنها روابط مادی انسانها را در سایه عدالت اصلاح نمیکند؛ بلکه فضایل اخلاقی را گسترش میدهد؛ بهگونهای که انسانها از خودخواهی دور میشوند و با شکوفایی عدالت، از آن پس ایثار، گذشت،
رحمت و شفقت نیز در میان آنها برقرار میشود. در فرهنگ چینی بیشتر بر ابعاد اخلاقی صلح بزرگ تاکید شده است، نه جنبه مادی آن. یکی از خصوصیات مهم منجی موعود در فرهنگ چینی، برخورداری از نیرویی اخلاقی است که تمام انسانها را مقهور خود میکند، نه این که با نیروی نظامی بر مردم غلبه کند.
هر چند منجی موعود در فرهنگ چینی دارای صفات الهی است، باید به امور دنیوی نیز آگاه باشد. این امر، نه تنها از جامعیت این آموزه استنباط میشود، بلکه در بعضی نظریهپردازیها هم آشکارا مطرح شده است که منجی موعود باید شعائر و حتّی علم موسیقی را بداند.
از ویژگیهای قبل مشخص شد که آموزه منجی موعود در فرهنگ چینی ناظر به نجات جمعی است و به افرادی خاص یا به جامعه چینی محدود نمیشود؛ بلکه تمام انسانها را دربرمیگیرد؛ امّا اشاره به این مطلب مفید است که در برخی جوامع چینی یا در دورههایی از تاریخ چنین، به نجات فردگرایانه برمیخوریم که انسانها یا تنها به نجات خویش توسط منجی میاندیشیدند و یا این که تنها گروه خاصی را اهل نجات میدانستند.
این تقلیلگرایی ناشی از آن است که در تمام ادیانی که به نجات جمعی میاندیشند، گاه به سبب موانعی که بر سر این آرمان به وجود میآید، مردم به حداقل اکتفا میکنند و تنها به نجات فردی میاندیشند.
یکی دیگر از ویژگیهای منجی موعود چینی، که به جنبه انسانی و نجات جمعی آن باز میگردد، حکومتی بودن آن است.
نجات جمعی را میتوان سهگونه تصور کرد:
۱. اساساً امری اخروی باشد که در سایه آن، تمام افراد انسانی به نجات دست مییابند. شاید بتوان پدیده نجات مسیحایی در
مسیحیت را اینگونه دانست.
۲. گونهای نجات دنیوی که در سایه تشکیل یک حکومت متمرکز نیست و زمینههای
سعادت، رفاه و
عدالت را بدون تشکیل حکومت برقرار میکند.
۳. گونهای نجات دنیوی و فردی که در سایه یک حکومت جهانی محقّق میشود.
در فرهنگ چینی
حکومت جایگاه ویژهای دارد و امری ملکوتی محسوب میشود. بنابر تصریحهایی که درباره نجات مطرح شده است، میتوان گفت: نجات در فرهنگ چینی در سایه حکومتی فراگیر برقرار میشود.
از ویژگیهای آموزه منجی موعود در فرهنگ چینی، گذشتهگرا بودن آن است. در فرهنگ چین چیزی به نام «بازآفرینی» وجود دارد که در روزگار باستان به دست امپراطوران افسانهای محقّق شده بود. این دوران تحت عنوان «عصر طلایی» مطرح میشود و مردم امیدوارند که با آمدن منجی موعود، آن گذشته طلایی احیا گردد.
این مسئله مقتضای جهانبینی چینی نیز هست؛ زیرا نگرش آنها به جهان ادواری است؛ بهگونهای که طبق یک چرخه منظم تکرار میشود. بنابراین دیدگاه عصر طلایی نه یکبار، بلکه بارها قبل از این محقّق شده بوده و ما باز هم در راه تحقّق دوباره آن قرار داریم.
آخرین ویژگی آموزه منجی موعود در فرهنگ چینی آن است که مردم چین نگرش خاصی به ادیان مطرح در فرهنگ چینی، و از جمله سه دین: کنفوسیوس، تائو و بودا دارند و نجات به وسیله هر یک از اینها را ممکن میدانند. به نظر میرسد هر چند منجی موعود در هر یک از این ادیان با دیگری متفاوت است و در دورههای مختلف افراد متعدّدی در هر یک از اینها ادعای منجی بودن کردهاند، امّا تودههای مردم به دنبال منجی واحدی هستند که تمام عالم را به سوی هماهنگی و صلح بزرگ هدایت کند، و برایشان مهم نیست که او متعلّق به چه گرایشی باشد و یا حتّی به چه نامی خوانده شود. تعدّد منجی در هر یک از این ادیان نیز، شاهد دیگری است که نشان میدهد آنها به دنبال شخص خاصی نیستند؛ بلکه تنها منتظر فردی با اوصافی کلّی به عنوان منجی هستند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «منجی در ادیان چینی» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۱۲.