معنای دوستی خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: دوستی،
خدا.
پرسش: معنای دوستی خدا چیست؟
عقاید،
اخلاق و اعمال شایسته، موجب محبّت آفریدگار به آفریده خود میگردد و از آنجا که تغییر و تحوّل در ذات مقدّس خداوند متعال راه ندارد، این سؤال مطرح میشود که: معنای محبّت خدا نسبت به انسان چیست؟
در پاسخ به این سؤال، برخی گفتهاند:
«مَحَبَّةُ اللّه لِلعِبادِ انعامُهُ عَلَیهِم و ان یُوَفِّقَهُم لِطاعَتِهِ و یَهدِیَهُم لِدینِهِ الَّذِی ارتَضاهُ، و حُبُّ العِبادِ للّه ان یُطیعوهُ وَ لا یَعصوهُ؛
محبّت خدا نسبت به بندگان، آن است که به آنان
نعمت میبخشد و به فرمانبری از خود، توفیقشان میدهد و به دینی که پسندیده اوست، هدایتشان میکند. دوستیبندگان نسبت به خداوند نیز آن است که از او فرمانبری کنند و نافرمانیاش نکنند.»
نیز گفتهاند:
«مَحَبَّةُ اللّه صِفَةٌ مِن صِفاتِ فِعلِهِ، فَهِیَ احسَانٌ مَخصوصٌ یَلیقُ بِالعَبدِ، و امّا مَحَبَّةُ العَبدِ للّه تَعالی فَحَالَةٌ یَجِدُها فِی قَلبِهِ، یَحصُلُ مِنهَا التَّعظِیمُ لَهُ و ایثَارُ رِضاهُ وَ الاستِئناسُ بِذِکرِهِ؛
محبّت خدا، صفتی از
صفات فعل اوست و احسانِ ویژهای است که شایسته
بنده است. امّا محبّت بنده نسبت به خدا، حالتی است که در قلب بنده پدیدار میشود و بر اثر آن، بزرگداشتِ خداوند و مقدّم شمردن رضای او و انس گرفتن به یادش، حاصل میگردد.
انصاف، این است که برای تبیین معنای محبّت آفریدگار به آفریده، باید دید که: مقصود از محبّت آفریده به آفریدگار چیست؟
«فَاِنَّ اللّه سُبحَانَه یُنزِلُ العَبدَ مِنهُ حَیثُ انزَلَهُ مِن نَفسِهِ؛
خداوند بنده را نسبت به خود، در جایگاهی قرار میدهد که وی، خدا را بدانگونه در جان خویش قرار دهد.»
محبّتِ دستهای از اهل ایمان نسبت به خداوند متعال، به معنای اطاعت از او و ترک نافرمانی اوست. اینان، در واقع از نعمت محبّت او برخوردار نیستند. عبادات آنها بر مبنای محبّت نیست؛ بلکه بر اساس
خوف و خشیت است.
محبّت خداوند متعال نسبت به این طایفه نیز به معنای توفیق کارهای نیک در دنیا و پاداش بهشت در
آخرت است.
امّا در میان بندگان خدا کسانی هستند که هر چند اندک شمارند، حقیقتاً خدا را دوست دارند. اطاعت آنها از خدا از ترس دوزخ و یا به طمع بهشت نیست؛ بلکه به دلیل
عشق و علاقه آنها به خداست.
آنان در مقام نیایش میگویند:
«سَیِّدی... انَا مِن حُبِّکَ ظَمآنُ لا اروی؛
سرورم! من در دوست داشتن تو، تشنهای هستم که سیراب نمیشوم.»
« و... مَا اطیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ!؛
طعم محبّتت، چه شیرین است!. .. »
« یا نِعَمی وَ جَنَّتی!؛
ای نعمت و
بهشت من!. .. »
«فَهَبنی (یا الهی و سَیِّدی و مَولایَ و رَبّی) صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیفَ اصبِرُ عَلی فِراقِکَ؛
خدایا! گیرم که بر عذابت صبر کردم، بر فراقت چگونه صبر کنم؟ و... »
محبّت خدا نسبت به این طایفه، مفهومی دیگر دارد. معنا و مفهوم واقعی این دو نوع محبّت را تنها کسانی میتوانند درک کنند که به آن رسیده باشند. هر سخنی در تبیین و تفسیر محبّت حقیقی آفریده به آفریدگار و بالعکس، ناقص و نارساست. بهترین بیان در توضیح آثار این محبّت، همان است که در
حدیث «
قرب نوافل»، آمده است.
فقیه و محقّق بزرگوار،
شیخ بهایی، درباره این حدیث میفرماید:
سند این حدیث صحیح است و از احادیث مشهور میان
شیعه و
اهلسنت به شمار میرود که آن را با تغییریاندک در
کتب صحاح خود روایت کردهاند.
و در تبیین جمله «و انَّهُ لَیَتَقَرَّبُ الَیَّ بِالنَّوافِلِ حَتّی اُحِبَّهُ؛ او با انجام دادن
نوافل به من نزدیک و نزدیکتر میشود تا آنجا که او را دوست میدارم» میگوید:
نوافل، همه اعمال غیر واجبی است که برای خدا سبحان به جای آورده میشود؛ لیکن تخصیص آن به
نمازهای مستحبی، عارضی و حاصل استعمال
عرف است. معنای محبّت خدای سبحان نسبت به بنده، توفیق دادن او برای دوری جستن از سرای فریب و ترقّی به سوی
عالم نور، و انس گرفتن به
خدا و وحشت از ماسوای او و یکی شدن همه اندیشهها و هموم است. یکی از عارفان میگوید: «اگر میخواهی مقام خود را بشناسی، بنگر تو را در کجا جای داده است».
و نیز در توضیح گفتار خداوند متعال در
حدیث قدسی که «فَاِذا اَحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ...؛
پس چون او را دوست بدارم، گوش شنوایش خواهم بود ...» میگوید:
صاحبدلان را در این مقام، کلماتی ارجمند، اشاراتی رمزی و تلویحاتی ذوقی است که مشام جانها را مینوازد و معطّر میکند و استخوانهای پوسیده را زنده میسازد که تنها آنان که تن خود را با
ریاضت، خسته کرده و جانشان را با مجاهدت، رنجه ساختهاند و مشرب آنان را دریافته و مقصود و مطلبشان را فهمیدهاند، به معانی و ژرفایش دست مییابند.
لیکن کسی که به سبب دلبستن به بهرههای دنیوی و فرو رفتن در لذّات جسمانی، این رمزها را درنیافته و به این گنجینهها راه نبرده است، به هنگام شنیدن این سخنان، در آستانه خطر بزرگی، همچون فرو رفتن در تاریکیهای
الحاد و در افتادن در پرتگاههای
حلول و
اتحاد است؛ تعالی اللّه عن ذلک عُلُوّا کبیرا.
ما در این مقام، به گونهای که دریافت آن بر اذهان آسان باشد، میگوییم که در این تعبیرات، مبالغه در قرب و بیان چیرگی سلطان محبّت بر ظاهر و باطن و پیدا و پنهان بنده است. بنابراین، مقصود (واللّه اعلم) آن است که چون بندهام را دوست بدارم، او را به جایگاه انس خود فرا میکشم و به
عالم قدس برمیآورم و اندیشهاش را در اسرار
ملکوت، غرقه و حواسش را منحصر به برگرفتن انوار آن میکنم. در نتیجه، قدمش در مقام قرب استوار میگردد و گوشت و خونش با
محبّت درمیآمیزد، تا آنکه خود را فراموش کند و از حسّ خود غافل گردد و اغیار در برابرش از میان بروند تا آنجا که به منزله چشم و گوش او گردم.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «معنای دوستی خدا» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۴.