مراتب یقین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:یقین، مراتب یقین.
پرسش :مراتب و مراحل
یقین چیست و ملاک و معیار یقین برای انسان چه میباشد؟
مراد از حقیقت یقین چیست؟ مراحل آن و ملاکی که باید باشد تا به او گفته شود «انسان دارای یقین» چیست؟
«یقین» در لغت، به معنای شک نداشتن در یک امر و محقّق بودن آن است.
در
منطق و
فلسفه ؛ یقین دارای دو اصطلاح است:یکی یقین به معنای اعم که عبارت است از:قطع به چیزی و دیگری به معنای اخص که عبارت است از:«علم قطعی مطابق با واقع»
و یا «علم به چیزی همراه با قطع به اینکه خلاف آن هرگز صحیح نخواهد بود».
در مقابل یقین به معنای اعم، ظنّ(گمان)، شک و وهم قرار دارند که در هر کدام به نحوی امکان خلاف وجود دارد.
در ظنّ و گمان، احتمال خلاف ضعیفتر از علم به آن چیز است و در وهم به عکس و در شک هر دو مساویاند. یقین به معنای اخص دارای دو ویژگی است که هر علمی که این دو ویژگی را داشته باشد، به آن یقین گفته میشود؛ یکی قطع به آن چیز و دیگری قطع به اینکه صحیح است و خلاف آن محال است. پس، یقین به معنای اخص در حقیقت مرکب از دو علم است؛ یکی علم به چیزی و دیگری علم به خلافپذیر نبودن آن.
راه به دست آوردن یقین در منطق استفاده از
برهان است. برهان، قیاسی است که مقدمات آن از قضایای یقینی و به اصطلاح «یقینیات» باشند.
یقینیات گزارههایی هستند که علاوه بر قطع به درستی آنها، احتمال خلاف در آنها منتفی است و عبارت اند از:
اولیات ،
مشاهدات ،
مجربات ،
متواترات ،
حدسیات و
فطریات .
بنابر این، یقینیات طبق اصطلاح منطقی و فلسفی، دارای اقسامی است و درجات آنها یکسان نیست؛ زیرا
بدیهیات اوّلی در نظر اهل منطق دارای بالاترین رتبه یقین است؛ به جهت اینکه اقتضای علم منطق که علم صحیح فکر کردن است، این است که گزارهها را به گونهای رتبه بندی کند که انسان با ارجاع هر علمی به آنچه قطعیت آن ثابت است، به درستی علم خود پی ببرد. از آنجا که
یقینیّات نظری ، به اوّلیات بر میگردند و همه اوّلیات نیز خود به نوعی به
اجتماع نقیضین بر میگردند، منطقیها آنها را در رتبه بالاتر قرار میدهند.
طبق آنچه عارفان و
اهل شهود از
علم و یقین گفتهاند، یقین دارای سه مرتبه است که یقین مرتبه پایینتر، خصوصیات و علائم یقین مرتبه بالاتر را ندارد. این سه مرتبه عبارتاند از «
علم الیقین »، «
عین الیقین » و «
حق الیقین ».
برای توضیح این سه مرتبه باید گفت؛ گاهی انسان آثار و علائم چیزی را مشاهده میکند و یا با کمک استدلال، حقیقت ثابتی را مییابد. گاهی هم علاوه بر استدلال عقلی، با روح و جان نیز آنرا مییابد و گاهی نه تنها با چشم دل آنرا میبیند، بلکه فانی و غرق در حقیقت آن نیز میشود؛ مثلاً در مورد وجود باری تعالی، انسان در ابتدا به وسیله دلیل و برهان و از آثار و نشانهها، وجود حضرتش را اثبات میکند که از آن به «علم الیقین» تعبیر میشود. در مرحله بعدی، با تزکیه و تهذیب دل و با صفا و طهارت باطن، با عالم نور ارتباط پیدا کرده، و با چشم دل این حقیقت را میبیند و درک میکند. به این مرتبه از یقین، «عین الیقین» گفته میشود. در مرتبه بالاتر، انسان چنان فانی در عظمت حق تعالی میشود که غیر او را در آن مرتبه نمیبیند. از این مرتبه به «حقّ الیقین» تعبیر میشود.
این معنای از یقین به گونهای در متون دینی نیز آمده است؛ در دعایی چنین میخوانیم:«خدایا! ظاهرم را به طاعتت و باطنم را به محبتت و قلبم را به معرفتت و روحم را به مشاهدهات و سِرّم را به استقلال اتصال به حضرتت نورانی گردان».
جمله نخست اشاره به انجام دستورات الهی و دوری از کارهایی است که شرع مقدس نهی کرده و به اصطلاح «تجلیه» است. جمله دوم اشاره به مقام اول سلوک است و جمله سوم اشاره به مقام «علم الیقین» و جمله چهارم اشاره به مقام «عین الیقین»، و پنجم اشاره به مقام «حق الیقین» است؛ یعنی فنای کلی در وجود منبسط فیض اقدس الهی.
البته هر کدام از این مراتب یقین، دارای مراتب و مراحلیاند
و در این اختلاف مراحل است که پیامبران و اولیاء و اوصیاء سیر میکنند، و در میان آنان درجات متفاوت و مراتب مختلف پیدا میشود.
امام علی (علیه السلام) فرمودهاند:«یقین را چهار شاخه است:نگرش با زیرکی، رسیدن به دقایق حکمت، پند گرفتن از گذشت روزگار و نگهداشتن روش گذشتگان. آنکس که نگرش زیرکانه داشت، به دقایق حکمت دست مییابد و آنکه به دقایق حکمت دست یافت، سیره و روش روزگار بشناسد و آنکه سیره و روش روزگار بشناسد چنان است که با گذشتگان زندگی کرده است».
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:«یقین انسان را به هر جایگاه والا و مقام شگفتآوری میرساند.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هنگامی که از حالات
حضرت عیسی (علیه السلام) و روی آب راه رفتن او صحبت شد، این چنین از عظمت شأن یقین خبر دادند:اگر یقین او از این مرتبه نیز بالاتر میبود، بر روی هوا راه میرفت. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با این کلام فهماندند که پیامبران با آن جلالت و بزرگی مقامشان در نزد خدا، به سبب یقینشان است که بر دیگری فضل و برتری پیدا میکنند نه به سبب چیزی دیگر».
«رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با حارثة بن مالک بن نعمان انصاری روبرو شد، و به او فرمود:ای حارثة! در چه حالی است؟ گفت:ای رسول خدا! مؤمن حقیقیام که به یقین رسیدهام. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:هر چیزی را حقیقتی است، حقیقت گفتار تو چیست؟ گفت:ای رسول خدا! به دنیا بیرغبت شدهام، شب را (برای عبادت) بیدارم و روزهای گرم را (در اثر
روزه ) تشنگی میکشم و گویا عرش پروردگارم را مینگرم که برای حساب گسترده گشته و گویا
اهل بهشت را میبینم که در میان
بهشت یکدیگر را ملاقات میکنند و گویا ناله
اهل دوزخ را در میان
دوزخ میشنوم. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:حارثه، بندهای است که خدا دلش را نورانی کرده است. سپس به حارثه فرمود:بصیرت یافتی، ثابت باش. حارثه عرض کرد:ای رسول خدا! از خدا بخواه که
شهادت در رکابت را به من روزی کند، پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:خدایا! به حارثه شهادت را روزی کن. چند روزی بیش نگذشت که رسول خدا لشکری برای جنگ فرستاد و حارثه هم به میدان جنگ رفت و پس از کشتن تعدادی از افراد دشمن، شهید شد».
«نشانه کسی که یقین او قوی است، این است که از بودن هر قدرتی از غیر خدا بیزاری میجوید و استقامت بر اوامر الهی دارد و بر بندگی خدا در ظاهر و باطن پایدار است. بود و نبود، زیادی و کمی، ستایش و نکوهش، عزّت و ذلّت همگی در نظر او برابر و یکسان میشود؛ زیرا همه را از یک چشم میبیند. اما کسی که یقین او ضعیف و سست باشد، متمسک و متوسل به وسائل و اسباب میشود و با اینکار به نفس خود آسودگی و آسایش میدهد. در امور دنیایی از عادات و گفتار مردم پیروی کرده بدون اینکه به دنبال حقیقت باشد. در جمع و نگهداری امور دنیا سعی و تلاش میکند، اما با زبان اظهار میدارد که مانع و معطی غیر خدا نیست و بندگان به آنچه روزی آنها است و برای آنها تقسیم شده میرسند و تلاش آنها در زیادی روزی تأثیری ندارد، اما این حقیقت را با فعل و قلب انکار میکند. خدای متعال میفرماید:با زبانهای خود اظهار میکنند آنچه را که در قلوب و دلهای آنان نیست، و خداوند به آنچه مخفی میکنند آگاه است».
در روایتی از
امام رضا (علیه السلام) درباره
ایمان و
اسلام پرسیده شد، آنحضرت در پاسخ به نقل از
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«همانا دین، اسلام است و ایمان یک درجه بالاتر از آن است و تقوا یک درجه بالای ایمان است و یقین یک درجه بالاتر از تقوا قرار دارد. میان مردم چیزی کمتر از یقین توزیع نشده است». پرسیده شد:یقین چیست؟ فرمود:«
توکّل بر خدا و تسلیم شدن به خدا و رضا به قضای خدا و واگذار شدن به خدا است».
در مورد ملاک تشخیص یقین (به اصطلاح
عرفان و روایات) هم باید گفت؛ هر مرتبه از یقین دارای علائم و آثار خاص خود است. در مرتبهای نشانه آن، اعراض از دل بستگی به دنیا و آنه در آن است و توجه به عالم آخرت میباشد و در مرتبهای توکّل به پروردگار متعال و واگذاشتن امور به او از آثار یقین است.
پایگاه اسلام کوئست