عشق ورزیدن به اولیای الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عشق،
ائمه،
خدا،
اولیای الهی،
قرآن،
سوره بقره.
پرسش: قرآن کریم میفرماید عشق و محبت نسبت به کسی نباید برابر با
محبت خدا باشد: «و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله و الذین آمنوا اشد حبا لله».
در این صورت عشق به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ائمه (علیهالسّلام) و نیکان چه توجیهی دارد؟!
پاسخ اجمالی: حب کسی که حبش حب خدا و پیرویش پیروی خدا است؛ مانند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، امامان (علیهالسّلام)، عالمان دین، کتاب خدا،
سنت پیامبر و هر چیزی که آدمی را بهطور خالصانه به
یاد خدا میاندازد،
شرک و مذموم نیست، بلکه محبت به او و پیروی از وی،
تقرب به خدا است و احترام و تعظیم او به هر صورتی که
عرف آنرا تعظیم شمارد از مصادیق
تقوا است.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ اَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛
از میان مردم، افرادی را مییابی که شریکانی برای خدا تراشیده و آنان را مانند خدا دوست میدارند و اما آنانکه
ایمان آوردند دوستی شدیدی نسبت به خدا دارند.»
آنچه در پرسش آمده ممکن است برداشتی نادرست از این آیه باشد که در این رابطه باید گفت که آیه در صدد نکوهش افرادی میباشد که ابتدا برای خدا شریکانی تراشیده و سپس آن شریکان خیالی را دارای قوت و قدرت مستقلی دانسته و به آنان بذل محبت میکنند! اما نکوهش موجود در آیه مرتبط با افرادی نیست که به یگانگی خدا اقرار داشته و هیچ شریکی را برای او تصور نمیکنند، اما افرادی غیر از خدا را نیز دوست دارند نه به دلیل آنکه آنان شریک خدایند، بلکه به دلیل آنکه آنان راهبر به سوی معبودشان بوده و خود غرقه در محبت پروردگارند.
آیات «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلَّا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللَّهِ؛
ما هیچ رسولی را نفرستادیم، مگر اینکه به اذن ما اطاعت شود.» و آیه «قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»،
بیانگر این معنا هستند.
به همین جهت در آیه: «قُلْ اِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ اَبْناؤُکُمْ... اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»،
دوستی
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به دوستی خود پروردگار پیوند خورده که از آن برداشت میشود که میتوان خدا و پیامبرش را جداگانه دوست داشت، اما از آن جهت که دوستی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راستای دوستی خدا بوده و اثر دوستی با پیامبر که پیروی از او است، مانند اثر محبت خدا است که به پیروی از او خواهد انجامید و در همین راستاست که خود خدای متعال، هر مؤمنی را به محبت دیگر مؤمنان دعوت نموده و به پیروی از نصایح ایشان دستور داده است؛
لذا ابراز علاقه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و دیگر برگزیدگان الهی و حتی دوستی پدر، فرزند و رفیقی که آنان نیز خداجو و خداپرستند نه تنها شرکآلود نبوده بلکه بدان توصیه نیز شده است.
نکوهشی که متوجه
کفار است، بدینجهت نیست که نباید هیچ فردی را غیر از خدا دوست داشت و دوستی هر فرد دیگر نشانی از
شرک است! و اگر پروردگار مؤمنان را بدینجهت که آنان محبت بیشتری به خدا دارند ستوده است، جهتش آن است که شدت محبت به خدا، پیروی از فرامین او را نیز به دنبال دارد. به بیان دیگر، کسی که محبتش به خدا شدت یافت، متابعتش هم منحصر در خدا میشود. به عبارت روشنتر اگر مشرکان بتها را دوست میداشتند، به عنوان خدایی دوست میداشتند، در حالیکه مؤمنان جز خدا هیچ فرد دیگری را با عنوان خدایی دوست نمیدارند و در نتیجه اطاعتشان نیز منحصراً از خدا میباشد.
بر همین اساس، متابعت کسی که بشر را به سوی خدا هدایت میکند؛ مانند عالمی که با علمش انسان را به سوی خدا جذب میکند، اگر محبوب کسی باشد، قطعاً به خاطر محبت به خدا است، تا کسی خدا را دوست نداشته باشد، پیروی نامبردگان را دوست نمیدارد، پس اگر پیروی میکند برای این است که او را به محبوب اصلیش یعنی خدای تعالی میرسانند و یا نزدیک میکند.
با توجه به آنچه گفته شد، روشن شد که هر کس به غیر از خدا چیزی را دوست بدارد، بدانجهت که دردی از او دوا میکند و به همین منظور او را پیروی کند، به این معنا که او را وسیله رسیدن به حاجت خود بداند و یا او را در کاری اطاعت کند که خدا بدان کار امر نفرموده، در حقیقت او را شریک خدا دانسته و خدای تعالی بزودی اعمال اینگونه مشرکان را به صورت حسرتی برایشان مجسم میسازد.
اما بر عکس، مؤمنان که جز خدا چیزی را و کسی را دوست نمیدارند و از هیچ چیز به غیر از خدا نیرو نمیخواهند و جز آنچه را خدا امر و نهی کرده پیروی نمیکنند، اینگونه اشخاص دارای
دین خالص هستند. نیز روشن شد که حب کسی که حبش حب خدا و پیرویش پیروی خدا است؛ مانند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
امامان (علیهالسّلام)، عالمان دین، کتاب خدا،
سنت پیامبر و هر چیزی که آدمی را بهطور خالصانه به یاد خدا میاندازد، نه شرک است و نه مذموم، بلکه محبت به او و پیروی از وی، تقرب به خدا است و احترام و تعظیم او به هر صورتی که عرف آنرا تعظیم شمارد، از مصادیق تقوا و
ترس از خدا است.
و این مصداق سخن خدای متعال است که فرمود: «اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛
خدای رحمان کسانی را که
ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، محبوب همه گرداند.» و این نکته تصریح به حدیثی از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد که فرمود: هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست دارد، به
جبرئیل میگوید من فلان کس را دوست دارم او را دوست بدار، جبرئیل او را دوست خواهد داشت، سپس در آسمانها ندا میدهد کهای اهل آسمان! خداوند فلان کس را دوست دارد، او را دوست بدارید و به دنبال آن، تمام اهل آسمان او را دوست میدارند، پس از آن پذیرش این محبت در زمین منعکس میشود.
بر این اساس، محبت پایینتر از محبت خدا نوعی کشش و گرایش طبیعی، یا غریزی و یا عقلی است که در هر موجودی ظهوری دارد و وسیله کمال آن است. ازاینجهت انسان به هر چه مظهر یا وسیله کمال و بینیازی خود است دل میبندد. این کشش به انگیزه غریزی، به صورت محبت به مادر، پدر، غذا، مسکن وطن و... شروع میشود تا به محبت، معرفت، قدرت، عزت و... میرسد و در هر چه این کمالات و بینیازیها ظهوری داشته باشد، دلباخته آن میگردد. محبت به مردان فضیلت و کمال و قهرمانان، در واقع محبت به کمال خود است؛ چون شخص خود را وابسته و فردی از این نوع میداند؛ و چون محبت، از مظاهر محدود و ناپایدار گذشت و به مرتبه اعلا رسید، به صورت پرستش در میآید که همان سزاوار کمال مطلق و غنی بالذات است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عشق ورزیدن به اولیای الهی»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۳/۲۹.