ضربالمثل موسی به دین خود عیسی به دین خود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: بتپرستی،
توحید.
پرسش: «موسی به دین خود، عیسی به دین خود!» آیا این
ضربالمثل معروف با آموزههای اسلامی منافات دارد؟!
پاسخ اجمالی: در منابع دینی ما تعبیرهایی وجود دارد که شاید تصور شود اشاره به این ضربالمثل دارند مثل آیه ۱۰۶
سوره کافرون، آیه۴۰
سوره فصلت و آیه۱۳۹
سوره بقره ولی هیچکدام از این آیات تاییدکننده ضربالمثل بالا به این معنا که به هیچ وجه نباید در ارتباط با عقاید دیگران اظهار نظری کرد ندارد. در طرف مقابل، آیات و روایات فراوان وجود دارند که صریحاً به موضوع لزوم تبیین و دفاع از عقاید حق و به چالشکشیدن عقاید دیگران دارند مثل آیه ۶۷
سوره مائده و
سوره نحل آیه۱۲۵ و ...
ضربالمثل معروفی است که میگوید: «موسی به دین خود، عیسی به دین خود». این ضربالمثل جدای از اینکه از کجا نشات گرفته، اما در منابع دینی ما تعبیرهایی وجود دارد که شاید برخی تصور کنند اشارهای به این ضربالمثل باشد؛ لذا ما در این نوشتار ضمن بیان برخی آیات و روایات، به تحلیل و بررسی تناسب آنها با این ضربالمثل میپردازیم:
در
قرآن کریم آمده است: «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دین؛
دین شما از آن خودتان، و
دین من از آن من.»
آنچه در مورد این آیه میتوان گفت؛ آن است که با توجه به آیات پیرامونی، قطعاً معنایش به رسمیت شناختن بتپرستی کفار و مشرکان و آئین و رسوم جاهلیت نیست؛ چرا که با توجه به لجاجت کفار و مشرکان در برابر رسالت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که دعوت به توحید بود، نه تنها آنان این دعوت را نپذیرفتند، بلکه با پیشنهاد و وعدههای مالی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دعوت به دین خود میکردند و اساساً این خصیصه وجه مشترک مستکبران در سراسر تاریخ است که به جای پذیرش حق، میکوشند که با تشویق و یا تهدید منادیان حقیقت، آنان را از راه راست خود منحرف سازند؛ لذا آیه شریفه در مقام این است که بفرماید: با این لجاجتی که دارید شما به دینم نخواهید گروید و این نیز واضح است که من هم دین شما نخواهم گروید!
بر این اساس، چنین برداشتی درست نیست که این آیه مردم را در انتخاب دینشان آزاد گذاشته و میخواهد بگوید هرکه خواست بتپرست باشد و هرکه خواست خداپرست! و یا آنکه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان باید به دین مشرکان احترام گذاشته و آن را به رسمیت بشناسند؛ چرا که فلسفه رسالت پیامبران، مبارزه با
شرک و
بتپرستی و دعوت به دین خالص توحیدی بوده و صدها بار در قرآن کریم به این مهم اشاره شده است، بلکه این آیه به نوعی تهدید مشرکان است.
مانند آنچه در سوره کافرون آمده، آیه «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ»
نیز در مقام تهدید مشرکان است. از آنجا که وقتی از هدایت کسی مایوس شوند او را به حال خود رها میکنند، و میگویند: هر کاری میخواهی انجام ده. که به قول
سعدی:
با سیه دل چه سود گفتن
وعظنرود میخ آهنین بر سنگ.
و یا:
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.
در همین راستا است آیاتی که میفرمایند: «...لَنا اَعْمالُنا وَ لَکُمْ اَعْمالُکُمْ... »؛
یعنی پافشاری نمودن شما در
کفر به ما زیانی وارد نخواهد آورد؛ زیرا پاداش اعمال ما را به ما خواهند داد، و پاداش اعمال شما را نیز به خودتان میدهند، و هیچکس با گناه دیگری مواخذه نخواهد شد.
از این رو میتوان نتیجه گرفت که هیچ آیهای از آیات بالا نمیتواند تاییدکننده ضربالمثل موجود در پرسش با این برداشت باشد که به هیچ وجه نباید در ارتباط با عقاید دیگران اظهار نظری کرد.
در طرف مقابل، اما آیات و روایات فراوان دیگری وجود دارند که صریحاً به موضوع لزوم تبیین و دفاع از عقاید حق و به چالشکشیدن عقاید دیگران میپردازد:
•«یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه... ؛
ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را ابلاغ کن، و اگر ابلاغ نکنی، رسالت او را انجام ندادی.»
این آیه به روشنی اعلام میدارد که پیامبر نمیتواند نسبت به سرنوشت جامعه، حتی بعد از خودش بیتفاوت باشد و مردم به حال خود رها کند.
•«ادْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ... ؛
مردم را با
حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان
مجادله کن؛ زیرا پروردگار تو به کسانی که از راه او منحرف شدهاند آگاهتر است.»
•«کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّهٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر؛
شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چرا که)
امر به معروف و نهی از منکر میکنید.»
• «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ... ؛
مردان و زنان مؤمن، نسبت به یکدیگر سرپرست و مسئول میباشند. به نیکی فرمان میدهند و از ناشایست باز میدارند.»
در همین راستا است که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه؛
(همه شما مانند چوپانی هستید که باید نگهبان گله خویش باشد» یعنی هر کس در هر کجا زندگی میکند باید نسبت به همنوعان خویش احساس مسئولیت داشته باشد؛ آنان را در خوبیها یاری کند و از زشتیها و خطرات نجات دهد. بنابر این، نظارت عمومی افراد جامعه نسبت به یکدیگر، از اصول مسلّم اسلامی است؛ لذا با توجه به آنچه گفته شد، همه مردم نسبت به عقاید و رفتارها و کردارهای دیگران مسئولیت دارند، و هیچکس نمیتواند با دستمایه قرار دادن بعضی تعبیرها و ضربالمثلها، از زیر بار این مسئولیت مهم شانه خالی کند و یا دیگران را به دخالت در کار مردم متهم نماید، زیرا چنین تفکری نه تنها با صدها آیه از قرآن و تعالیم دینی سازگاری ندارد که با قوانین پذیرفته شده دنیا و اجتماعات بشری هم در تضاد است؛ به دلیل آنکه در تمام کشورها در مدارس، دانشگاهها، مراکز آموزشی فرهنگی و...متولیان امور جامعه مردم را به خوبیها دعوت میکنند؛ تعالیم انسانی - فرهنگی را به آنها آموزش میدهند و از کارهای خلاف و ناهنجاریها باز میدارند و هرج و مرج را بر نمیتابند.
با تمام آنچه گفته شد، شاید بتوان ضربالمثل «موسی به دین خود، عیسی به دین خود» را در برخی موارد و با برداشتی دیگر بپذیریم:
در مواردی که افراد در جامعه بسیار فاسدی قرار گرفتهاند که هیچ چشمانداز مثبتی را پیش روی خود نمیبینند که شاید با امر به معروف و نهی از منکر بتوانند اندکی آن را تغییر دهند. در آن هنگام باید تنها به فکر مراقبت از خویشتن باشند تا مانند دیگران در دام انحراف گرفتار نشوند. این آیه میتواند نشانگر چنین موقعیتی باشد:
«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ اَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیْتُم؛
ای مؤمنان! مراقب رفتارهای خودتان باشید! آنانی که گمراه شدهاند گمراهیشان به شما آسیبی وارد نخواهد کرد اگر شما در مسیر هدایت باشید.»
تجسس در حریم خصوصی و سبک زندگی دیگران نیز میتواند از مسائلی است که در این حوزه نمیگنجد و مشمول نظارت عمومی قرار نمیگیرد، و هیچکس حقّ دخالت در امور شخصی و خصوصی دیگران را ندارد، بلکه در مسائل سرنوشتساز است که نظارت عمومی ضرورت پیدا میکند تا سلامت جامعه دستخوش آسیب نگردد.
ممکن است کارهای نیک متفاوتی وجود داشته باشد و هر فردی به سلیقهاش یکی از آنها را بپسندد که نباید سلیقه خود را بر دیگران تحمیل کنیم. مثلا فردی در
تعاون اجتماعی قرض الحسنه را در دستور کارش قرار میدهد، و دیگری
صدقه را بر میگزیند؛ فردی
مسجد میسازد و دیگری
مدرسه؛ لذا در اینگونه امور تا جایی که مخالف با تعالیم دینی نباشد و به
بدعت منجر نشود، افراد آزادند که بر اساس سلائق خود عمل کنند.
در راستای این مطلب گاهی افرادی بدون آنکه دانش فراوانی داشته باشند، رفتار دیگرانی که هم سلیقه آنان نیستند را
گناه و اشتباه پنداشته و از آنان میخواهند که روش و منش خود را تغییر دهند ازاینرو تنها باید زمانی به نهی از منکر اقدام کرد که به نادرست بودن رفتار طرف مقابل اطمینان داشت.
حافظ شیرازی این موضوع را در قالب شعر درآورده است:
عیب رندان مکنای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.
لذا اگر بخواهیم با دید مثبت به ضربالمثل مورد گفتگو و عبارات مشابه آن نگاه کنیم، حداکثر چیزی را که اثبات میکند، این است که باید به سلیقههای دیگران (اگر مخالف
عقل و
دین نباشد) احترام گذاشت و در حوزه زندگی اجتماعی در جهت همزیستی مسالمتآمیز، شیوه تساهل را در پیش گرفت؛ و کسی حق ندارد دیگری را به جهت منش متفاوتش مورد توهین و بیاحترامی قرار دهد و این به معنای پذیرش
اباحهگری و نفی
نظارت عمومی نیست.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «ضربالمثل موسی به دین خود عیسی به دین خود» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۹/۲۹.