سیاستمداری امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام علی (علیهالسلام)،
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)،
عبدالرحمان بن عوف،
عمر،
ابوبکر.
پرسش: اگر علی (علیهالسلام)، مرد سیاست بود، چرا هنگامی که عبدالرحمان بن عوف در شورای شش نفری که عمر برای تعیین خلیفه پس از خود تشکیل داده بود، به او پیشنهاد کرد که با وی بیعت کند، مشروط به آنکه به سیره ابوبکر و عمر عمل کند، شرط او را نپذیرفت؟! سیاستمدارانه آن بود که میپذیرفت و پس از استوارسازی پایههایِ حکومت، به شیوه خود عمل میکرد و به راه خود میرفت. مگر
عثمان که شرط را پذیرفت، به شیوه آنها رفت؟!
اگر امام با سیاست عمل میکرد، نباید در آغاز حکومت، با عناصر مخالف، بویژه
طلحه و
زبیر که چهرههای موجّهی بودند، و
معاویه که در
شام سلطه و نفوذ داشت، بدانسان برخورد میکرد. باید موقّتا میساخت و خواستههای آنان را تامین کرد و پس از استقرار حکومت، به قلع و قمع آنان میپرداخت.
پاسخ اجمالی: مهمترین نکته در این مسئله نوع نگاه به سیاست و حکومت است. اگر سیاست ابزار حکومت بر دلها باشد، و یا سیاست را حکومت بر اساس حقوق مردم و نیازهای واقعی جامعه و عدالت بدانیم و با این نگاه به مواضع علی (علیهالسّلام) بنگریم، علی (علیهالسلام)، بزرگترین سیاستمدارِ تاریخ پس از پیامبر خدا خواهد بود. ولی حکومت به هر قیمت روش زمامدار امام علی (علیهالسلام) نبوده است.
مهمترین نکته در پاسخ به این موضوع، تاکید بر نوع نگاه به سیاست و حکومت است. اگر سیاست را ابزار حکومت بر دلها بدانیم، و یا سیاست را حکومت بر اساس حقوق مردم و نیازهای واقعی جامعه تفسیر کنیم و با این نگاه به مواضع علی (علیهالسّلام) بنگریم، خواهیم یافت که علی (علیهالسلام)، بزرگترین سیاستمدارِ تاریخ پس از پیامبر خداست؛ امّا اگر سیاست و سیاستمداری را ابزاری برای رسیدن به قدرت و زورمداری و سلطهجویی بدانیم و یا آن را بهرهکشی از مردم و تسلّط استثماری بر مردم تفسیر کنیم، مواضع حضرت، به عنوان سیاستمدار، قابل دفاع نیست.
روشن است که امام، به این مسائل توجه دارد و شیوه بهرهگیری از آن را نیز میداند؛ ولی به لحاظ تقیّد به قوانین الهی و ارزشهای اخلاقی و تاکید بر حقوق مردم، بهرهگیری از آن را روا نمیداند. این کلام او به روشنی، نشان دهنده حقیقت یاد شده است که فرمود:
«لَولا انَّ المَکرَ وَ الخَدیعَةَ فِی النّارِ لَکُنتُ امکَرَ النّاسِ؛
اگر نبود که نیرنگ و حیله، جایش در آتش است، من از نیرنگبازترینِ مردم بودم»
«هَیهاتَ! لَولَا التُّقی لَکُنتُ ادهَی العَرَبِ؛
هرگز! اگر پارسایی نبود، من زیرکترینِ مردمانِ عرب بودم.»
و نیز میفرماید:
«وَاللّه ِ ما مُعاوِيَةُ بِأَدهى مِنّي، ولكِنَّهُ يَغدِرُ ويَفجُرُ، ولَولا كَراهِيَةُ الغَدرِ لَكُنتُ مِن أدهَى النّاسِ، ولكِن كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ، وكُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ ، ولِكُلِّ غادِرٍ لِواءٌ يُعرَفُ بِهِ يَومَ القِيامَةِ؛
به خدا سوگند، معاویه از من زیرکتر نیست؛ لیکن او حیله میکند و به فجور دست میزند؛ و اگر نبود زشتیِ حیله، من از زیرکترینِ مردمان بودم، امّا هر نیرنگی،
معصیت است، و هر معصیتی سرپوشی است، و برای هر نیرنگبازی، پرچمی است در
روز قیامت که بدان شناخته گردد.»
بدینسان، امام به خوبی میداند که چگونه نفسها را در سینه خفه کند، و چهسان، فریادها را به سکوت بکشاند و با نیرنگ، کسان را فریب دهد و با زورمداری، در دلها هراس افکنَد، و با
تطمیع، آزمندانِ سرکش را رام کند، و تجاوز به حقوق مردم و از کشته، پشته ساختن، و مخالفتها و شورشهایِ داخلی را از بیخ و بن برکند؛ امّا او علی است و حقمدار و
خدا بین و
معاد باور، که تقیّدش به حق و پایبندیاش به ارزشهایِ اخلاقی و تاکیدش بر آموزههای الهی، او را از این که به سیاستهای نامشروع دست یازد، باز میدارد. امام، بارها به این حقایق، اشاره کرده و از جمله میفرماید:
«انّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم و یُصلِحُ اوَدَکُم ولکِنّی لا اری اصلاحَکُم بِاِفسادِ نَفسی؛
به خدا سوگند که دانایم به چیزی که شما را رام گرداند و کجیتان را راست کند؛ ولیکن نمیخواهم با رام کردن شما خود را تباه سازم.»
امام، به روشنی میفرماید که او نیز شیوه رام کردن مردم را میداند و سیاستهای زورمدارانهای را که در کوتاه مدّت، صداها را خفه میکند، میشناسد، امّا به کار نمیبرد و آنها را عامل فساد مصلح میداند.
شگفتا! در نگاه علی (علیهالسلام)، اینگونه کردارها، بیش از هر چیز، سیاستمدار را به وادی هولناک زورمداری، سلطهجویی و به تعبیر آن بزرگ، به فساد میکشاند و همین است که صَلا در میدهد: اصلاح به بهای فسادِ مصلح، هرگز!
سخن بلند امام، نشان دهنده آن است که اصلاحاتِپنداری، بهایی جز فساد مصلح ندارد.
روشن است که مراد امام، اصلاحات نامشروع است؛ مانند انجام دادن اصلاحات اقتصادی به بهای قربانی شدن عدالت اجتماعی در جهان امروز. امام، چنین اصلاحاتی را بر نمیتابید. او خوب میدانست که چگونه از یکسو مخالفان و سرکشانِ پرنفوذ سیاسی خود را فریب دهد و آنان را با وعدهدادن به تامین آزمندیهایشان ساکت کند، و اندکاندک، آنان را از میان بردارد، و از سویِ دیگر، به مردم، وعده برآوردن حقوق واقعی را بدهد، و در پیش دید مردم، بر گسترش ارزشهای الهی و انسانی تاکید کند و چون پایههای حکومت را استوار کرد، به آنچه که بخواهد، عمل کند و همه وعدهها را دگرسان کند، چنانکه سیاستمداران، هماره چنان کردهاند. اگر چنین میکرد، دیگر او
علی بن ابیطالب نبود. سیاستمداری بود چون دیگر سیاست مدارها.
این همه شیدایی در تاریخ و شیفتگی انسانها به علی (علیهالسلام)، معلول حقمداری اوست. اکنون نیک بنگریم که کجایند سالوسان و تزویرگران زورمدار؟ و از سوی دیگر، ببینیم علّت ماندگاری علی (علیهالسّلام) بر رواق تاریخ و بلندای زمان، چیست؟ سینهها چرا آن همه عشق به علی (علیهالسّلام) را بر خود نهادهاند؟ گفتیم و باز هم میگوییم که علی (علیهالسلام)، سیاست را ابزار اقامه حق و تامین حقوق مردم میداند، نه ابزار سلطه بر آنان.
اصلاحات علوی، هدفی جز زنده گرداندن
سیره و
سنّت و شیوه حکومت نبوی نداشت. امام علی (علیهالسلام)، نمیتوانست سیاستهای ضد ارزشی، ضد دینی و ضد انسانی را معمول بدارد. چنین بود که علی (علیهالسّلام) با همان دشواریهایی روبهرو بود که پیامبر خدا نیز با آنها درگیر بود.
علی (علیهالسّلام) میکوشید تا با تحمّل دشواریها و شکیبایی در برابر تلخیها و مشکلات، یک بار دیگر، سیمای نورانی حکومت نبوی و شیوه پیامبر خدا را در تاریخ اسلام، تکرار کند و سیرهای کارآمد و عدالتگستر و زیبا را در پیش دید نسلها و عصرها بگذارد.
سایت حدیثنت، برگرفته از مقاله «سیاستمداری امام علی» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۹/۳.