زندگینامه عزیر نبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: زندگینامه، عزرا،
عزیر نبی،
شرحیا، سروحا، جروه، شرویق.
پرسش: خلاصهای از زندگینامه عزیر نبی (علیهالسّلام) را بیان کنید.
پاسخ: عزیر نبی از
انبیاء بنیاسرائیل بود که در فاصله زمانی بین
داوود (علیهالسّلام) و
سلیمان (علیهالسّلام) میزیست. عزیر نبی
دین یهود را تجدید نمود و تورات را بعد از آنکه در واقعه
بخت النصر بهکلی از بین رفت بود، دوباره به صورت کتابی به رشته تحریر درآورد. از عزیر نبی در قرآن و روایات نام برده شده است.
«عزیر» نام فردی است که یهود او را به زبان عبری «عزرا» میخوانند و در نقل از زبان عبری به عربی این تغییر به وجود آمد. «عزیر» از نسل
هارون (علیهالسّلام) (برادر
موسی (علیهالسّلام)) بود.
نام پدر عزیر بر اساس برخی منابع تاریخ سروحا،
سروخا،
شرحیا،
جروه،
و شرویق
بود.
گزارش شده است در جریان مناظره عالمی مسیحی با
امام باقر (علیهالسّلام)، فرد مسیحی پرسشی را مطرح کرد که به گمان او امام (علیهالسّلام) از پاسخ آن ناتوان بود. وی از امام باقر (علیهالسّلام) درباره دو برادر دوقلو که همزمان به دنیا آمدند و در یک زمان از دنیا رفتند، اما یکی ۵۰ سال و دیگری ۱۵۰ سال عمر کرد، سؤال کرد. امام پاسخ داد: آن دو پسر، «عزیر» و «عزیز» (عزره) بودند که در یک زمان متولّد شدند و ۳۰ سال زندگی کردند. پس از آن،
خدا «عزیر» را قبض روح کرد و صد سال در صف مردگان بود، ولی «عزیز» همچنان در دنیا زندگی میکرد. پس از صد سال خدا «عزیر» را زنده کرد، او را به دنیا برگرداند و بیست سال با برادرش «عزیز» زندگی کرد. سپس هر دو با هم در یک ساعت از دنیا رفتند. برایناساس «عزیر» پنجاه سال عمر کرد، ولی «عزیز» ۱۵۰ سال عمر نمود.
نام عزیر نبی (علیهالسّلام) یکبار در
قرآن کریم در
آیه ۳۰
سوره توبه آمده است: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّه...».
آیهی دیگری نیز بنابر قول مشهور در ارتباط با این پیامبر است، آنجا که داستان فردی را مطرح میکند که از کنار ویرانههای شهری میگذشت و با خود میگفت: چگونه خداوند این استخوانهای پوسیده را بار دیگر در قیامت زنده خواهد کرد؟
نام این پیامبر الهی (علیهالسّلام) در برخی از دعاها در کنار نام پیامبران آمده است؛ مانند
دعای ام داوود در ماه
رجب: «...وَ اَرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَی...».
و در دعای اول ماه رجب: «...شُعَیْبٍ وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَرْمِیا وَ عُزَیْرٍ وَ حِزْقِیلَ...».
در مورد زمان و مکان زندگی عزیر (علیهالسّلام) نظرات مختلفی بیان شده است. قول مشهور آن است که عزیر از
انبیاء بنیاسرائیل بود که در فاصله زمانی بین
داوود (علیهالسّلام) و
سلیمان (علیهالسّلام) و
زکریا (علیهالسّلام) و
یحیی (علیهالسّلام) میزیست. از
وهب بن منبه نقل شده است که وی بعد از سلیمان و قبل از عیسی (علیهالسّلام) بود. بعضی هم گفتهاند که ایشان در زمان
حضرت موسی (علیهالسّلام) میزیست.
گزارش اخیر با برخی گزارشهای دیگر ناهمخوان است، از جمله آنکه ایشان را از نسل
هارون (علیهالسّلام) بود و نیز اینکه ایشان احیاگر
تورات بود.
برخی هم گفتهاند عزیر با
بنیاسرائیل در
عراق میزیست که به
بیت المقدس بازگشت و تورات را برای آنها احیا نمود.
عزیر نبی (علیهالسّلام) کسی است که
دین یهود را تجدید نمود و تورات را بعد از آنکه در واقعه
بخت النصر (پادشاه بابل)
و تسخیر سرزمینهای یهود و ویران نمودن معبد و سوزاندن کتابهای ایشان بهکلی از بین رفت بود، دوباره آنرا به صورت کتابی به رشته تحریر درآورد. بختالنصر در این حمله، مردان یهود را از دم تیغ گذرانید و زنان و کودکان و مشتی از ضعفای ایشان را با خود به بابِل برد و آنان حدود یک قرن در بابِل ماندند، تا آنکه بابِل به دست
کورش پادشاه ایران فتح شد و عزیر نزد وی رفت و برای یهودیان تبعیدی شفاعت نمود و از آنجا که کورش برای عزیر احترام قائل بود، تقاضا و شفاعتش پذیرفته شد و کورش اجازه داد که یهودیان به سرزمین خود بازگردند و توراتشان از نو نوشته شود.
گفتنی است؛ با اینکه نسخههای تورات بهطور کلی از بین رفته بود، عزیر مجموعهای نگاشت و به نام تورات در میان یهود منتشر نمود.
برخی از مفسران البته معتقدند؛ وقتی یهود پیامبران بعد از موسی (علیهالسّلام) را کشتند، خداوند تورات را از میان آنها برد و از حافظه آنها پاک نمود. زمانی که عزیر به پیامبری رسید، روزی در حال سیر در زمین بود،
جبرئیل (علیهالسّلام) بر او فرود آمد و گفت کجا میروی؟ گفت در طلب علم هستم، اینجا بود که جبرئیل (علیهالسّلام) تورات را به او آموخت و عزیر با تورات به سوی بنیاسرائیل آمد و تورات را به آنها آموخت؛ همین سبب شد تا بنیاسرائیل بپندارند که او فرزند خدا است.
به همین دلیل یهود او را یکی از نجات دهندگان و زندهکنندگان آیین خویش میدانند و به همین جهت برای او فوق العاده احترام قائلاند.
این خدمت عزیر به بنیاسرائیل باعث شد دوستدار او شوند بهاندازهای که هرگز هیچ چیز و هیچکس دیگر را مانند او دوست نداشتند. عزیر پس از آنکه کار بنیاسرائیل را سر و سامان داد، روزگاری در میانشان ماند تا هنگامی که خداوند او را از جهان برد.
پس از درگذشت عزیر، میان بنیاسرائیل لغزشهایی روی داد و گناهانی از آنان سر زد تا جایی که برخی از آنان گفتند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ...؛
عزیر پسر خدا است.»
البته همه آنها چنین عقیدهای را نداشتند، ولی از قرآن استفاده میشود که این طرز فکر در میان گروهی از آنها و به ویژه آنانی که در عصر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میزیستند وجود داشت؛ به دلیل آنکه در هیچ تاریخی نقل نشده است که یهودیان با شنیدن این آیه، چنین نسبتی به خود را انکار کرده باشند.
در تاریخ آمده است؛ عزیر پس از آنکه زنده شد،
در بیت المقدس به سوی خانه خود، (که نشانی آنرا میدانست) به راه افتاد. دم در خانه، پیرزنی نابینا، بیمار و زمینگیری را دید که ۱۲۰ سال از عمرش میگذشت. عزیر از او پرسید:
اینجا خانه عزیر است؟ جواب داد: آری! آنگاه گریست و گفت: جز تو هیچکس دیگری را ندیدم که یادی از عزیر کند. عزیر که این سخن را از او شنید، گفت: من خود عزیر هستم. پیرزن (که حرف او را باور نمیکرد) گفت: عزیر هر چه از خدا میخواست، خواهش وی پذیرفته میشد. اگر تو عزیر هستی، از خدا بخواه که تندرستی مرا به من بازگرداند. عزیر درباره او دعا کرد. پیرزن بینایی خود را باز یافت و برخاست و به راه افتاد و همینکه عزیر را دید، او را شناخت. عزیر پسری داشت که ۱۱۳ سال از عمرش میگذشت. این پسر دارای فرزندان بزرگی شده بود.
پیر زنی که در اثر دعای او بهبود یافته بود، پیش خانواده عزیر رفت و وجود عزیر را به ایشان خبر داد. آنان به دیدن او آمدند و پسر او، پدر خود را از روی خالی که در پشتش بود، شناخت.
در بعضی از آثار آمده است که قبر عزیر در
دمشق است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «زندگینامه عزیر نبی»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱۰/۳۰.