زندگینامه طالوت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حکومت، زندگینامه،
طالوت (علیهالسّلام)،
بنیاسرائیل، سقا،
جالوت، دباغ.
پرسش: لطفاً خلاصهای از زندگینامه طالوت را بیان کنید.
پاسخ: «طالوت» مردی از بنیاسرائیل و از نوادگان
بنیامین یا
یوسف (علیهالسّلام) بود. وی مردی بلند قامت، خوش اندام، از نظر جسمانی قوی، و از نظر روحی و فکری، شجاع، زیرک و دانا بود. نام طالوت دو بار در
قرآن کریم ذکر شده، اما به نبوتش اشارهای نشده است؛ لذا برخی میگویند وی به دستور الهی از طرف پیامبر آن زمان به پادشاهی و فرماندهی بنیاسرائیل انتخاب شد، ولی برخی معتقدند؛
خدای متعال پس از آنکه او را پادشاهی و فرماندهی داد، مقام پیامبری را نیز به او عنایت کرد.
طالوت پس از آنکه به فرماندهی رسید، بنیاسرائیل را پس از یک دوره طولانی ضعف و تفرقه، دوباره به روزهای اقتدارشان بازگرداند. آنچه مسلّم است معاصر بودن طالوت با
داوود پیامبر (علیهالسّلام) است که تقریباً در یک هزاره قبل از میلاد مسیح (علیهالسّلام) میزیستند؛ ازاینرو باید در صحت گزارشهای نادری تردید کرد که زمان فرمانروایی او را مصادف با
دقیانوس پادشاه روم، و معاصر با
اصحاب کهف میدانند؛ زیرا ماجرای اصحاب کهف بعد از میلاد مسیح (علیهالسّلام) رخ داده است.
«طالوت بن قیس بن ابیال»
یا «طالوت بن قیش بن افیل بن صارو بن تحورت بن افیح» بن انیس بن بنیامین بن
یعقوب (علیهالسّلام) بن
اسحاق (علیهالسّلام) بن
ابراهیم (علیهالسّلام)»
مردی از بنیاسرائیل بود. برخی او را از نوادگان بنیامین،
و برخی دیگر از نوادگان یوسف (علیهالسّلام) معرفی کردهاند.
در ویژگیهای فردی وی گفتهاند؛ مردی بلند قامت، خوش اندام، از نظر جسمانی قوی، و از نظر روحی و فکری، شجاع، زیرک و دانا بود و به جهت قد بلندی که داشت وی را طالوت نامیدند.
گزارشهای تاریخی در مورد شغل او مختلف است. به عقیده بعضی شغل طالوت قبل از پادشاهی بر بنیاسرائیل «سقائی» بود؛ یعنی آب به در منازل مردم میبرد. گروهی میگویند، شغل «دباغی» داشت.
همچنین گفتهاند؛ شغلش چوپانی
و کشاورزی بود.
به هر حال طالوت فرد فقیری بود
که نه مال و ثروتی داشت، و نه از شهرت برخوردار بود و همین نکته باعث میشد که بنیاسرائیل ریاست او بر خویش را در ابتدا نپذیرند؛ چرا که در نگاه عموم مردم، داشتن ثروت و شهرت از شرایط ریاست و حکومت است.
چنانکه در ادامه بحث به آن اشاره خواهد شد.
نام طالوت دو بار در قرآن کریم در آیات ۲۴۷ و ۲۴۹
سوره بقره آمده است. «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً...» «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُود...».
برخی میگویند؛ از آنجا که
نبوت در نسل
لاوی بن یعقوب (علیهالسّلام) و پادشاهی در فرزندان «
یهودا» و به قولی در نسل یوسف (علیهالسّلام) بود؛ لذا او نه از اولاد پیامبر و نه از دودمان سلطنت بود.
اما برخی معتقدند؛ هنگامی که وفات
عوق (که بنابر گزارشی، یکی از انبیا و یا اوصیا بود) نزدیک شد خدا به او
وحی فرمود که
اسم اعظم و جمیع امانتهای انبیاء را به رسم امانت به طالوت بسپارد؛ لذا آن بزرگوار طالوت را احضار نمود، او را وصی خود قرار داد و جمیع امانتهای الهی را به او تسلیم نمود و بعد از عوق طالوت برای دین خدا قیام کرد و در ایام نبوت خود امر خدا را ظاهر و آشکار کرد.
برخی نیز برآنند؛ خدای متعال پس از آنکه او را پادشاهی و فرماندهی داد، مقام پیامبری را نیز به او عنایت کرد.
داستان فرماندهی طالوت بر بنیاسرائیل از آنجا آغاز میشود که او با پدرش در دهکدهای در ساحل یک رودخانه زندگی میکرد و علاوه بر کشاورزی، چهارپایان پدرش را نیز به چرا میبرد که روزی بعضی از آنها گم شدند و طالوت به همراه یکی از دوستانش به جستوجوی آنها در اطراف رودخانه رفت؛ این وضع تا چند روز ادامه یافت تا آنکه به نزدیک شهر «صوف» رسیدند.
دوست وی گفت: ما اکنون به سرزمین
صوف شهر «
اشموئیل» پیامبر (گفتنی است که در مورد پیامبر بنیاسرائیل در آن دوره اختلاف است، برخی او را شعیب مینامند،
برخی او را ارمیا خواندند.
) رسیدیم، بیا تا نزد وی رویم، شاید در پرتو وحی به گمشده خویش راه یابیم، هنگامی که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند؛ همینکه چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد میان دلهای آنان آشنایی برقرار شد.
گفتنی است؛ این رخداد در دوران ضعف بنیاسرائیل اتفاق افتاد که ملتهای اطراف به آنان حمله میکردند و آنان را میکشتند و اسیر میگرفتند. اینجا بود که از پیامبرشان خواستند تا برای آنان فرماندهی برگزیند که در رکاب او در راه خدا بجنگیم و این مصادف بود با روزگار پادشاهی جالوت که با لشکرهای خود برای جنگ با بنیاسرائیل آمده بود.
اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان همان است که از طرف خداوند برای فرماندهی جمعیت تعیین شده است. هنگامی که طالوت سرگذشت خود را برای اشموئیل شرح داد، گفت؛ اما چارپایان هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت میروند و از جانب آنها نگران مباش که من تو را برای کاری بسیار بزرگتر از آن دعوت میکنم؛ خداوند تو را مامور نجات بنیاسرائیل نمود. طالوت نخست از این پیشنهاد تعجب کرد، اما بعد آنرا پذیرفت؛ اشموئیل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهی شما برگزید و لازم است همگی از وی پیروی نمایید و خود را برای
جهاد با دشمن آماده سازید.
بدین وسیله طالوت از سوی خدای متعال به فرماندهی و پادشاهی
یهود انتخاب شد. این انتصاب از سوی پیامبرشان به آنها اعلام شد. اما آنان در پاسخ آن پیامبر گفتند: از کجا او سزاوار پادشاهی بر ما است! در صورتی که او مال و سرمایه فراوانی ندارد؛ لذا ما سزاوارتر از او به پادشاهی هستیم: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا اَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ اَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال...» .
اولین دلیل نپذیرفتن فرماندهی طالوت از سوی یهود، این بود که میگفتند او نه از فرزندان انبیا و نه از خاندان پادشاهان است. دلیل دوم، اینکه او مال و ثروت فراوانی ندارد، در حالیکه پادشاه و امیر باید ثروتی بیش از آنچه دیگران دارند داشته باشد.
ینجا بود که بنیاسرائیل از وی نشانی برای این انتصاب خواستند. پیامبرشان به آنان گفت نشانه لیاقت و پادشاهی طالوت صندوقچهای است که نزد شما میآورد و آن وسیله ثبات قدم و پیشرفت شما در جنگ است: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ اَنْ یَاْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُهارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ اِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ».
در اینکه منظور از صندوقچه (تابوت) که نشان پادشاهی طالوت بود، از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده است؛ مراد از «تابوت» صندوقی است که خداوند برای مادر حضرت موسی (علیهالسّلام) فرستاد که موسی را در آن گذاشت و به دریا انداخت. این تابوت نزد بنیاسرائیل بسیار محترم و باارزش بود و به آن تبرک میجستند. هنگامی که مرگ حضرت موسی فرا رسید، آنحضرت لوحهای
تورات و زره و آنچه از آثار نبوت داشت، در آن گذاشت و به هنگام
وصیت آنرا به
یوشع (علیهالسّلام) سپرد.
تا وقتی این تابوت در دست بنیاسرائیل بود، از عزت و عظمت برخوردار بودند، ولی به علت بیاعتنایی آنان نسبت به تابوت به گونهای که بچهها در کوچه با آن بازی میکردند، خداوند تابوت را از آنها گرفت. بنیاسرائیل وقتی از پیامبر خود درخواست کردند که برای آنان پادشاه و امیری تعیین کند، خدای متعال طالوت را بر ایشان فرستاد و تابوت را به آنها بازگرداند.
طالوت پس از آنکه به فرماندهی رسید، بنیاسرائیل را جمع کرد (در تعداد این لشکر رقمهایی مبالغهآمیز ذکر شده است: برخی گفتند ۸۰۰۰۰ نفر و برخی دیگر گفتند ۷۰۰۰۰ نفر بودند.)
و برای جنگ با جالوت از شهر خارج شدند و از کنار رودخانهای گذشتند که طالوت ایشان را از آشامیدن آب آن منع کرد: «فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ اِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَاِنَّهُ مِنِّی...»، ولی همگان به جز ۳۱۳،
و یا ۳۱۷ نفر؛ یعنی به تعداد یاران پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
جنگ بدر از آب آن رودخانه نوشیدند.
با این امتحان، طالوت کسانی را که از دستورش سرپیچی کرده و اطاعت نکرده بودند عقب زد و کسانی را که اطاعت کرده بودند با خود برد.
سپس به جنگ با سپاه جالوت پرداخت و با کشتهشدن جالوت و درهم کوبیده شدن لشکرش، بنیاسرائیل پس از یک دوره طولانی ضعف و تفرقه، دوباره به روزهای اقتدار خویش بازگشت: «فَهَزَمُوهُمْ بِاِذْنِ اللَّه...».
از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که خداوند به پیامبر آنان وحی کرد که جالوت را کسی میکشد که زره موسی بر اندام او مناسب باشد و او یکی از فرزندان «لاوی بن یعقوب» و اسمش داوود (علیهالسّلام) است و پدر داوود («آسی» «ایشا») ده پسر داشت که داوود کوچکتر از همه بود. وقتی خداوند طالوت را برای بنیاسرائیل برانگیخت و آنان را برای جنگ با جالوت جمعآوری کرد، طالوت به سوی پدر داوود رفت و به او گفت پسرانت را حاضر کن. وقتی همه حاضر شدند، تک تک آنها را خواست و زره موسی را بر آنها پوشاند؛ بر بعضی بلند و بر بعضی کوتاه بود. به «آسی» (ایشا) گفت آیا پسر دیگری هم داری که نیامده باشد، گفت آری کوچکترین فرزندم را برای چراندن گوسفند به صحرا فرستادم. گفت او را حاضر کن. پدر داوود کسی را فرستاد و داوود را از صحرا خواست. داوود برگشت و همراه با خود فلاخن آورد و در بین راه که میآمد، سه عدد سنگ از راه برداشت و در ترکش انداخت. طالوت آن زره را به داوود پوشاند، درست به اندازه او بود. داوود در برابر جالوت آمد، در حالیکه جالوت سوار فیل بود و تاجی بر سر داشت و در پیشانیاش یاقوتی بود که میدرخشید و لشکریانش هم در برابرش صف کشیده بودند.
داوود سنگی به سمت راست لشکر جالوت انداخت و به آنها خورد و گریختند، سنگ دوم را به جانب چپ لشکر انداخت به آنان نیز اصابت کرد و فرار کردند؛ سنگ سوم را به جانب خود جالوت پرتاب کرد و به پیشانی جالوت خورد و تا مغزش فرو رفت و جسد بیجانش روی زمین قرار گرفت:
«...وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ...»
بعضی هم گفتهاند که جالوت برای قضای حاجت بیرون آمد که داوود به طرف او سنگی با فلاخن انداخت و آن سنگ بین دو چشم جالوت خورد و از پشت سرش بیرون آمد و نیز به بسیاری از لشکریان سنگ خورد و آنان را کشت و جمعیتی نیز فرار کردند.
البته در صورت پذیرش گزارشهای بالا، باید آنها را نوعی اعجاز دانست، اما قرآن تنها به کشتهشدن جالوت توسط داوود اشاره کرده و به کیفیت آن نپرداخته است.
آنچه مسلّم است معاصر بودن طالوت با داوود پیامبر است (علیهالسّلام) که تقریباً در یک هزاره قبل از میلاد مسیح (علیهالسّلام) میزیستند؛ ازاینرو باید در صحت گزارشهای نادری تردید کرد که زمان فرمانروایی او را مصادف با دقیانوس پادشاه روم، و معاصر با اصحاب کهف میدانند؛
زیرا ماجرای اصحاب کهف بعد از میلاد مسیح (علیهالسّلام) رخ داده است.
در مورد سرانجام طالوت تاریخ دقیقی وجود ندارد. برخی میگویند؛ پس از کشته شدن جالوت خدای متعال به او هفت سال سلطنت و قدرت و مقام نبوت عنایت فرمود، در حالیکه قبل از کشتن جالوت، نبی نبود. پس خداوند دو مقام نبوت و سلطنت را در یک شخص جمع کرده و طالوت هنگام مرگ، دارای هر دو منصب شد؛ زیرا کسی که مقام نبوت و پیامبری ندارد، نمیتواند ریاست و فرمانروایی بر پیامبر داشته باشد؛ چون پیامبر جز به حق سخن نمیگوید و خبر نمیدهد و به ظاهر و باطن او اعتماد و اطمینان است و بر غیر پیامبر چنین اعتمادی نیست.
البته بر اساس برخی گزارشها مدت حکومت و سلطنت طالوت بیست سال،
و چهل سال بود. «و کانت مدّة ملک طالوت الی ان قتل اربعین سنة»
برخی نیز گفتهاند بنیاسرائیل پس از پیروزی بر سپاه جالوت، تصمیم گرفتند با رضایت طالوت او را از پادشاهی خلع و داوود را به پادشاهی برگزینند.
همچنین نقل شده است که طالوت حضرت داوود (علیهالسّلام) را در مجلس
قضاوت و
فقه قائم مقام خود قرار داد و آنحضرت در بین مردم قضاوت و حکومت میکرد، و زمانی که مرگ طالوت نزدیک شد، خدای متعال به او وحی کرد که
مواریث انبیا و
علوم الهیه را به داوود تحویل دهد و ایشان به امر الهی آنها را به داوود تحویل داد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «زندگینامه طالوت»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱۱/۱۱.