رابطه دین و فرهنگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:دین، فرهنگ، فرهنگ اسلامی، عقاید، اخلاق، احکام.
پرسش :رابطه
دین و
فرهنگ چیست؟
پاسخ :
دین در لغت دارای معانی گوناگون است. مانند
جزا ،
طاعت ،
عادت ،
قضا و
داوری . از میان معانی مختلف دین، به گواهی کتاب های لغت و تفسیر در آیات قرآنی دین، غالباً در دو معنای طاعت و جزا و گاه در معانی قرض، حساب و حکم به کار رفته است.
در معنای طاعت مثل "لااکراه فی الدین"؛
در دین اکراه نیست. در جزا مثل "مالک یوم الدین"؛
مالک و فرمانروای
روز جزا .
در اصطلاح به تعبیر
راغب اصفهانی استعاره از
شریعت است.
و به تعبیر فاضل مقداد
طریقت است و شریعت؛ یعنی راه و قانون.
و آن قراردادهای الاهی است که صاحبان خود را به پذیرش احکامی میخواند که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ابلاغ شده و نزد ایشان است. این معنای عام دین است که بر تمام
قوانین الاهی و آسمانی که به وسیلهی پیامبران به مردم ابلاغ شده است، اطلاق میگردد.
به تعبیر دیگر، دین، مجموعه
عقاید ،
اخلاق و
احکام است.
اما معنای خاص دین یا دین پسندیده و حق به تصریح
قرآن کریم ،
اسلام است. "ان الدین عندالله الاسلام..."؛
"به یقین دین پسندیده نزد خدا اسلام است..."
فرهنگ، از جمله کلیترین و فراگیرترین مفهومها در
علوم اجتماعی بوده که تعریفهای متعددی از آن ارائه شده است.
در لغت به معنای ادب، دانش، علم، معرفت است.
در اصطلاح علوم اجتماعی گفته شده است:فرهنگ یعنی علم و
ادب ،
آداب و سنن ، امور متداوله در میان هر قوم و ملت – اعم از علوم، رسوم، آداب و سنن – که آحاد مردم آن قوم به دریافت و عمل به آنها پایبند بودند.
و یا فرهنگ عبارت است از مجموعه علوم، دانش ها، هنرها، افکار و عقاید، اخلاقیات، مقررات و قوانین،
آداب و رسوم .
در این که، آیا میان دین و فرهنگ نسبت و رابطه ای وجود دارد، یا خیر و اگر رابطه ای وجود دارد آیا این دو با هم یکی هستند؟ یا دین جزو فرهنگ هر قوم و ملتی قرار میگیرد. یا دین خود فرهنگ ساز و فرهنگ آفرین است، با توجه به تعریفهای مختلف و متفاوت از فرهنگ، محل بحث و اختلاف است.
برخی برآنند که بین واژهی فرهنگ و دین نسبتی وجود ندارد؛ زیرا فرهنگ میراث اجتماعی است و جنبهی ملی دارد که در اثر تکامل طبیعی، و تدریجی جامعه پدید میآید و شرایط طبیعی و اقلیمی در تفاوت فرهنگها تأثیر دارند. به عبارت روشنتر، آنچه جامعه در شرائط طبیعی و جغرافیایی و شاید تاریخی میآفریند و به انسانها واگذار میکند، فرهنگ نامیده میشود. اما دین یک میراث اجتماعی نیست و ادیان مخلوق آدمیان نیستند. به بیان متکلمان دین نهاد خداوندی است. با این فرض دین از فرهنگ جداست، ولی سازگار است.
برخی از صاحب نظران معتقدند که سلب نسبت بین مفهوم دین و فرهنگ دشوار است؛ چرا که بسیاری از پیامهای دین همان پیامهای فرهنگی است. اگر در دین از اخلاق و اعتقاد بحث میشود، روح فرهنگ نیز چنین است و اگر آداب و رسوم جزو فرهنگ است، شریعت دینی نیز از آداب و رسوم سخن میراند.
البته فرهنگها با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی با هم تفاوت دارند و یکسان نیستند، برخی از فرهنگها مانند رسم
زنده به گور کردن دختران در
زمان جاهلیت ، بدعتها و
خرافات که در میان جوامع رایج میشود و با گذشت زمان تبدیل به فرهنگ آن جامعه میشود، طبیعی است که هیچ رابطه و نسبتی میان این گونه فرهنگ ها و دین وجود ندارد برخی از فرهنگها با
جرح و تعدیل مورد پذیرش دین واقع میشود و در بسیاری از موارد، دین پایه گذار فرهنگ است.
در زمینهی
ظهور دین ،
تاریخ ادیان نشان میدهد که وقتی دین ظهور می کند که نظام سازمان یافتهای از دین قبلی به فساد کشیده شده، یا
انحراف اخلاقی – اجتماعی در جامعه پدید آید. به هر حال وقتی دینی یا مکتبی ظهور میکند، معمولاً انقلابی یا تغییری عمده در ارزشها و نظام جامعه به وجود میآورد که باعث میشود تا فرهنگها به خود تکانهای شدیدی وارد کنند، بعضی از عناصر خود را فرو ریزند و عناصر جدید مطابق با ارزشهای نوین جدید یا مکتب جدید را بپذیرد. دین و مکتبها از این راه فرهنگ ساز میشوند.
البته این گونه نیست که هر دینی با خود فرهنگی می آورد، بلکه هر دینی ارزشهایی میآفریند و یا مطرح میکند. این ارزشها، اولاً:در قالبهای فرهنگی، فرهنگ قدیمی را که با این ارزشها مطابقت ندارد، در هم میشکند، مانند
ظهور اسلام و بر افتادن رسم زنده به گور کردن دختران. ثانیاً:قالب هایی را که از لحاظ محتوا خالی و ضد ارزش های جدید است، ولی میتوان بر اساس ارزشهای نوین در آن روح دمید و آن را از
فساد بیرون کشید و وسیلهای قرار داد، برای ظهور همین ارزشها، نمونهی این قالبها را در اسلام میتوان از
حج نام برد که شکل قدیمی آن
شرک محض بود، ولی اسلام آن را از بین نبرد، بلکه همان آداب و رسوم را نگه داشت، اما بدان محتوا بخشید. بنابراین، اینها در نظام فرهنگ جدید تقویت میشود و باقی میماند. مانند
عید نوروز در
ایران قبل و بعد از اسلام.
در واقع دین جدید فرهنگ جدید نمیآورد، بلکه ارزشهای جدید مطرح میشود و جامعه بر اساس این ارزشها فرهنگ نوین را میآفریند، بعد از ظهور فرهنگ جدید، بر اساس دین جدید حالا دیگر دین هم جزو فرهنگ آن جامعه محسوب میشود.
نکته ای که شایان توجه است، این است که ورود دین واحد در اقوام و ملت های مختلف باعث ظهور فرهنگ های مختلف بر اساس ارزش های یکسان می گردد. این تصور درستی نیست که گمان کنیم دین وارد هر سرزمینی شود، فرهنگ یکسانی را به وجود می آورد، بلکه دین ارزشهای یکسانی را در اقدام و سرزمین های مختلف حاکم میکند، ولی فرهنگ های مختلف به خاطر وجود فرهنگهای قدیمی، متفاوت به وجود میآید؛ زیرا شکلگیری قالبها بستگی به موقعیت جغرافیایی – معیشتی دارد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «رابطه دین و فرهنگ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۱۷.