دمیده شدن روح در انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: بسیط بودن خدا، دمیده شدن روح در انسان.
پرسش: با توجه به بسیط بودن خدا، در رابطه با دمیده شدن روح در
انسان، توضیح دهید.
پاسخ: در مورد کیفیت دمیده شدن
روح در کالبد انسان دو نوع فرض وجود دارد. ۱. اینکه خداوند جزیی از وجود خود جدا نموده و در وجود انسان قرار داده باشد. ۲. اینکه خداوند چیز با ارزشی را که
مخلوق خودش است به نام روح، در انسان دمیده باشد نه اینکه جزیی از وجود او باشد و دلیل منسوب کردن آن به خودش هم به جهت اهمیت و عظمت آن باشد؛ مثل اینکه میگوییم خانه خدا؛ که معنای اول ضرورتاً باطل است.
با توجه به اینکه پیش از این در این مؤسسه تحقیقاتی پیرامون معنای روح و بسیط بودن و مرکب نبودن خدا صورت گرفته، ازاینرو ما از توضیح این دو صرف نظر نموده و بیشتر بحثمان را روی آیات مورد سؤال و کیفیت دمیده شدن روح در انسان، متمرکز میکنیم.
در مورد کیفیت دمیده شدن روح در کالبد انسان دو نوع فرض وجود دارد. (البته سخن دیگری است که مربوط به عرفا است که در نهایت با سخن دوم فرقی نمی کند(یعنی با بسیط بودن خداوند سازگار است) اما اختلافش با این قول این است که عرفا بر این باورند که این روح انسانی همان روح خداوند است اما خداوند در انسان «
تجلی» نمود (نه اینکه جزئی از او در انسان وارد شود). صاحب
تعلیقه بر فصوص الحکم میگوید: یعنی تجلی حق در هر قیافه از قیافههای وجود چیزی است و اینکه آن حق عین این باشد چیز دیگری است به سخن دیگر خداوند جزئی از حد شکلی که در آن تجلی نمود نیست، هم چنان که
نفخ نیز جزئی از حد شکل انسانی که
جبرئیل در آن ظاهر شد نیست... با اینکه حقیقت انسانی همان روحش است که روح خدایی است.)
(
رشیدالدین میبدی در
کشف الأسرار و عدة الأبرار میگوید: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»فصار بشرا حیّا، «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ».(بدانکه نفخ بر خدای عزوجل) روا است، و آن فعلی از افعال او است، او را هم
فعل است و هم
قول، در فعل یکتا است و در قول بی همتا، اگر کاری کند یا چیزی بگوید بر
صفت کمال است و از وی سزا است، و اگر نکند یا نگوید به رفعت کمال است و از عیب جدا، نفخ اضافه بر خود کرد و آدم را به آن مشرف کرد،
حیات آدم به آن حاصل آمد و از ذات باری (جلّجلاله) در ذات آدم جزئی نه همچنانکه نفخ
عیسی (علیهالسلام) در مرغ روان گشت و از ذات عیسی در مرغ جزئی نه»)
۱) اینکه خداوند جزیی از وجود خود جدا نموده و در وجود
انسان قرار داده باشد.
۲) اینکه خداوند چیز با ارزشی را که مخلوق خودش است به نام روح، در انسان دمیده باشد، نه اینکه جزئی از وجود او باشد و دلیل نسبت آن به خودش هم به جهت اهمیت و عظمت آن باشد؛ مثل اینکه میگوییم خانه خدا.
معنای اول ضرورتاً باطل است؛ زیرا همانطور که روشن است، خداوند سبحان
بسیط است و هیچگونه ترکیبی در او راه ندارد و معنای پذیرش سخن اول این است که خداوند از اجزایی تشکیل و ترکیب شده باشد تا جدا نمودن مقداری از آن و قرار دادنش در انسان ممکن باشد و با توجه به بسیط بودن و عدم ترکیب در وجود خدا، پس این فرض بالضروره باطل است.
با توجه به
برهان سبر و تقسیم باید معنای دوم صحیح باشد؛ و اما دلیل اینکه خداوند "روح" را به خود نسبت داده و فرموده: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»
این بهدلیل عظمت و اهمیت آن است.
علامه طباطبایی در توضیح آیه شریفه مورد سؤال میفرماید: در جمله «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» نفخ به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است بهوسیله دهان یا وسیلهای دیگر، ولی آن را بهطور
کنایه در تأثیر گذاشتن در چیزی و یا القاء امر غیر محسوسی در آن چیز استعمال میکنند، و در آیه شریفه مقصود از آن ایجاد روح در آدمی است؛ البته اینکه میگوییم در آدمی دمیده شد، معنایش این نیست که در بدن آدمی داخل باشد؛ بلکه معنایش ارتباط دادن و بر قرار کردن رابطه میان بدن و روح است.
همین معنا را روایات ما نیز تأیید مینمایند؛ برای نمونه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
یکی از راویان احادیث به نام
احول میگوید: از
حضرت صادق (علیهالسلام) درباره روحی که در
آدم (علیهالسلام) دمیده شد پرسیدم که
خدا میفرماید:
«پس هرگاه معتدل و استوارش ساختم و از روح خودم در او دمیدم»؛
حضرت فرمود: آن روح
مخلوق است؛ همانطورکه روحی که در
عیسی بود، مخلوق بود.
عبدالکریم بن عمرو از حضرت صادق (علیهالسلام) در مورد سخن خداوند (عزوجل) «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» پرسید آن حضرت (علیهالسلام) فرمود: خداوند (عزوجل) خلقی را آفرید و روحی را
خلق کرد، بعد از آن فرشته را امر فرمود و در آن دمید و آن روح روحی نبود که از
قدرت خدا چیزی را کم کرده یا بر هم زده باشد و آن از
قدرت او است.
محمد بن مسلم میگوید: از
حضرت باقر(علیهالسلام) در مورد سخن خداوند (عزوجل) «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» پرسیدم، آن حضرت فرمود: روحی است که خدا آن را اختیار نموده و برگزیده و آفریده و آن را به خود نسبت داده و بر همه روحها برتری بخشیده است و امر فرموده تا از آن در آدم دمیده شده است.
در جای دیگر محمد بن مسلم میگوید: از امام باقر (علیهالسلام) از آنچه روایت میکنند که خدا آدم را بر صورت خویش آفرید سؤال نمودم. فرمود: آن صورتی
حادث و
مخلوق بود، خداوند همان را انتخاب و بر باقی افراد صورتهای گوناگون برگزید، پس آن را به
نفس خود اضافه فرمود؛ همچنانکه
کعبه و
روح را به خود اضافه کرده و فرموده:«خانه من» و: «دمیدم در آن از روحم».
در
تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم از ابیجعفر (علیهالسلام)
روایت کرده که گفت: من از آن حضرت از آیه «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی..» پرسش نمودم فرمود: خداوند روحی خلق فرمود و از آن در آدم دمید.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «دمیده شدن روح در انسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۵.