خواندن سوره یوسف برای دختران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: سوره یوسف، دختران.
پرسش: آیا درست است که در روایتی آمده است، که سوره یوسف را برای دختران نخوانید؟
پاسخ:
در این مورد سه
حدیث را توضیح میدهیم:
کلینی از عدهای از اصحاب ما از
سهل بن زیاد از
علی بن اسباط از عمویش
یعقوب بن سالم، که آن را به طور مرفوع به
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میرساند ـ نقل میکند که فرمود: «لاتُعَلِّموا نِساءَکُم سورَةَ یوسُفَ، و لاتقُرِؤوهُنَّ ایّاها، فَاِنَّ فیهَا الفِتَنَ، وَ علِّموهُنَّ سورَةَ النورِ فَاِنَّ فیهَا المَواعِظَ»
«به
زنان خود
سوره یوسف را نیاموزید و آن را بر آنان نخوانید؛ زیرا در آن (مایههایی از تحریک و) فتنههاست. بلکه به آنان
سوره نور را بیاموزید که در آن موعظههاست».
مرحوم
صدوق در خصال از احمد بن الحسن القطّان، از
حسن بن علی عسکری (سکّری) از
محمد بن زکریای بصری از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش، از
جابر بن یزید جعفی نقل میکند که گفت از امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: «...و یُکْرَهُ لَهُنَّ سورَةُ یوسُفَ:»؛ «سوره یوسف برای آنان (بانوان)
کراهت دارد».
کلینی از
علی بن محمد از ابن جمهور از پدرش از
فضالة بن ایّوب از سکونی از ابا عبدالله (
امام صادق (علیهالسلام)) نقل میکند که فرمود:
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «حقّ الولد علی والده ... اذا کانَتْ اُنْثی ان یَستَفْرِهَ اُمَّها و یَستَحْسِنَ اسْمَها و
یُعَلِّمَها سورةَ النورِ و لایُعَلِّمَها سورةَ یوسُفُ...»؛
«از حقوق فرزند بر پدرش این است که... هرگاه دختر بود، اسباب رفاه مادرش را (بیش از پیش) فراهم آورد و نام نیکو بر وی نهد و
سوره نور را بدو بیاموزد و سوره یوسف را به وی نیاموزد».
برای روشن شدن مفاد و نیز میزان اعتبار سندی
احادیث فوق موارد ذیل مورد عنایت قرار گیرد:
۱. جای تردید نیست که در استفاده از متون
کتاب و
سنت، نمیتوان به مدلولهای حرفی
کلام اکتفا نمود؛ بلکه حتی ظهور کلام، علاوه بر توجه به مدالیل حرفی و با توجه به قراین حال و مقام ـ و
اعتماد بر مسلّمات و قدر متیقن در مقام خطاب و سایر قراین متصل به کلام ـ منعقد خواهد شد. همچنانکه این ظهور منعقد شده نیز پس از جستوجو و ملاحظه سایر قراین احتمالی منفصل از کلام، حجیت مییابد. بنابراین ـ و با توجه به
آیات و
روایات عام یا مطلقی که دستور به قرائت قرآن ـ به طور کلی ـ دادهاند و یا توصیه و تاکید به خواندن سوره یوسف نموده است و با قدر متیقّن و فرهنگ مسلّم رایج در زمان صدور این احادیث ـ جای هیچ تردیدی نمیماند که این احادیث اساساً ظهور در منع از خواندن سوره مبارک یوسف (علیهالسلام) بر بانوان ندارد، چه رسد به آنکه چنین ظهوری
حجت باشد یا نباشد. بلکه با توجه به مطلب بالا ـ به فرض چشمپوشی از ضعف سندی ـ این نهی حمل بر ارشاد و توصیه به وجه افضل در
قرائت و یا
تعلیم قرآن به بانوان ـ یعنی سایر سورهها به ویژه سوره نور ـ دارد که از فواید و فضیلت و ثواب بیشتری برای آنان مترتب است.بدین معنا که خواندن این سوره در عین اینکه عبادت است و برای بانوان فضیلت و فواید دارد، لیکن به ملاحظاتی ـ که خواهیم گفت ـ قرائت سایر سوره بر ایشان احیاناً مفیدتر و با فضیلتتر میباشد. و یا حداکثر بگوییم که این نهی حمل بر کراهت عبادی ـ نه کراهت عادی ـ میشود به این معنی که خواندن این سوره در عین اشتمال بر فضیلت و
ثواب عبادت و
قرآن، از سایر سورهها بر ایشان ثواب و فضیلت کمتری دارد. از جمله قراین این حمل ـ علاوه بر آنچه گفته شد ـ تعلیلی است که در ذیل حدیث آمده است که نشان میدهد حکم، حکمِ مولوی نیست؛ بلکه ارشاد به حکم عقلی است که عقل اگر به دور از کنشهای لغزشزا دقت نماید، تصدیق خواهد نمود. وقتی ارشاد به
حکم عقل شد، عقل و وجدان نیز، در چنین زمینهای به این حکم میکند که
حکمت آن حکم از نظر افراد و موارد نه کلیت دارد و نه غلبه؛ بلکه حدیث ناظر به این است که این
سوره ـ احیاناً ـ در مواردی و برای برخی میتواند اقتضای تحریک به حرکاتی مانند حرکات همسر عزیز مصر را داشته باشد و البته پرواضح است که این حد و مقدار از حکمت، اقتضای ارشاد به بدل حیلوله ـ یعنی به قرائت سوره دیگری را که فواید آن بیشتر باشد، دارد، و یا حداکثر گفته شود که این مقدار از حکمت مقتضی کراهت عبادی است، نه کراهت عادی به معنای رجحان ترک.
۲. ناگفته نماند که فتوای به کراهت عبادی یا حمل بر ارشاد به وجه افضل نیز متوقف بر احراز وثوق به صدور این احادیث از منظر اعتبار سندی است. وگرنه تنها حُسن و رجحان التزام عملی به وجه
ارشاد، یا کراهت عبادی را خواهد داشت، بیآنکه بتواند مطابق آن
فتوا داد.
۳. درباره
سند احادیث باید بگوییم که:
در حدیث اول
یعقوب بن سالم گرچه خود ثقه است، لیکن
حدیث را به طور مرفوع ـ و بدون اتصال سند ـ به امیرمؤمنان (علیهالسلام) رسانده است؛ پس
حدیث مرسل و محکوم به ضعف است.
در حدیث دوم نیز حسن بن علی عسکری (سکری)
و جعفر بن محمد بن عمارة کندی
هیچ توثیقی بلکه ذکری در کتب رجال ندارند و حدیث محکوم به ضعف است.
حدیث سوم نیز، به واسطه «ابنجمهور» یعنی محمد بن الحسن بن جمهور
ضعیف میباشد؛ زیرا کسی از قدمای رجالیان او را
توثیق ننموده است؛ بلکه نجاشی او را «ضعیف فی الحدیث» و «فاسد المذهب»
میداند؛ و
ابن الغضائری نیز او را
غالی، و فاسد الحدیث
میخواند و
شیخ الطائفة نیز
غلو و تخلیط
او را تأیید میکند و گفتار شیخ که: «همه کتابها و
روایات او را ـ مگر آنچه مشتمل بر غلو و تخلیط بود ـ از طریق... به من خبر شد».
در عین تأیید اصل غلو و تخلیط این
راوی، تضعیف نجاشی را نفی نمیکند تا با آن مقابله نماید؛ بلکه تنها روایات شیخ از او را از نظر محتوایی ـ غلو و تخلیط ـ پالایش مینماید، بیآنکه از نظر ضعف راوی جبران نماید.
ناگفته نماند اگر گفته شود ـ گرچه اطلاق «ابنجمهور» به محمد بن الحسن بن جمهور انصراف مییابد ـ لیکن در اینجا مراد از «ابن جمهور» پسرش «ح
سن بن محمد» باشد، به قرینه عبارت «عن ابیه» و حسن بن محمد توثیق دارد، جواب این است آن وقت مراد از «ابیه» پدر حسن بن محمد یعنی محمد بن الحسن بن جمهور خواهد بود و باز مشکل زنده میشود.
نمیتوان گفت که سه طریق را مستفیض میگویند و
استفاضه جبرانکننده ضعف است؛ زیرا جواب این خواهد بود، که اولاً غالب محققان بالای سه طریق را مستفیض میداند، نه سه نفر.
به علاوه، هر استفاضه جبرانکننده ضعف اسانید نخواهد بود؛ بلکه تنها استفاضهای که از نظر کثرت و سایر جهات موجب وثوق و اطمینان عرفی به صدور آنها گردد، در
فقه اعتبار کاربردی مییابد و این معنا در مورد بحث حاصل نیست.
۴. به فرض پذیرش اعتبار این احادیث، فتوا به مفاد نهی این احادیث یعنی توصیه و ارشاد بانوان به سایر سورهها که از فواید و فضیلت بیشتری برای آنان برخوردار است یا فتوا به کراهت عبادی ـ نه کراهت عادی ـ با توضیحاتی که پیشتر داده است، هیچگونه مشکلی ندارد.
۱. تفاسیر، ذیل سوره یوسف.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خواندن سوره یوسف برای دختران»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۲/۱۴.