خالق خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:خالق خدا، وجود خدا، اثبات خدا، صفات سلبیه.
پرسش:خدا چگونه خلق شده و به وجود آمده است؟ از کجا آمده است؟ آیا او به وسیله ی خودش پدید آمده است؟ (خودش، خودش را به وجود آورده است؟) چگونه ما می توانیم دریابیم و بفهمیم که او وجود دارد؟دلایل وجود خدا را برای من تبیین کنید. (دلایلی را بیان کنید که خدا وجود دارد).
پاسخ:
مفهوم واژه خداوند، از مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند. چون همه می دانند خداوند یعنی موجودی که
خالق همه موجودات، توانای بر هر کار، آگاه بر همه چیز، بینا، شنوا،
حی و زنده، و... می باشد، گر چه وجود چنین خدائی را نپذیرند.
هر چند مفهوم واژه خداوند از عمومی ترین مفاهیم است، ولی شناخت حقیقت و
کنه ذات خداوند برای
انسان ممکن نیست، چون ذات خداوند نامحدود و بی نهایت است و علم یعنی احاطه بر معلوم، و انسان چون ذات و خصوصیات او محدود است نمی تواند به حقیقت ذات خداوند پی ببرد.
«لا یحیطون به علما
، بر خداوند احاطه علمی پیدا نمی کنند» و شاید به همین دلیل است که
قرآن مجید در معرفی خداوند از طریق بیان صفات جمال و جلال نظیر غنی، علیم، حکیم، سمیع، بصیر، علی، کبیر، رحمن، رحیم، ، خالق، فاطر و... به معرفی پروردگار متعال پرداخته است.
علاوه اینکه انسان از طریق حواس با اشیاء خارجی ارتباط برقرار می کند و معرفتی بدست می آورد و ذات خداوند تبارک و تعالی شبیه و مانند هیچ چیز نیست «لیس کمثله شی».
هر چند حقیقت ذات خداوند قابل شناخت کامل نیست ولی از راههای بسیار زیادی می توان یقین به وجود خداوند تبارک و تعالی پیدا نمود که در یک دسته بندی کلی به راههای:
الف- راه عقل مثل
برهان امکان و وجوبب ـ راه حسی و تجربی یا
برهان نظمج ـ
راه دل یا
برهان فطرت ، تقسیم می شوند.
آسان ترین و بهترین راه شناخت وجود خداوند ، راه دل یا برهان فطرت است. یعنی در درون اعماق روح انسانی، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. همیشه یک نقطه نورانی و یک جاذبه نیرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوی خداست.
هر چند شناخت خداوند و گرایش به سوی او و نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است ولی آداب و رسوم خرافی، تربیتهای غلط، تلقینهای سوء،
غفلت و
غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هایی بر آن می افکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گرفته و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان گردد، انسان دست خود را از همه اسباب ظاهری کوتاه می بیند و از همه جا نا امید می شود، در این هنگام است که پرده ها کنار می روند و آن نقطه نورانی دل آشکار می شود و هر گونه فکر شرک آلود را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی خالص می گردد
و انسان بی اختیار به سوی
عالم ماوراء طبیعت می رود.
به همین دلیل آیات متعددی از قرآن کریم از این طریق، نعمت فطرت خدا جویی را یادآوری می نمایند.
پیشوایان بزرگ
اسلام نیز کسانی را که در مساله خداشناسی سخت در تردید فرو می رفتند از همین طریق ارشاد می نمودند برای نمونه به این قطعه تاریخی توجه نمائید:
مرد سرگردانی که در امر خداشناسی گرفتار شک و تردید شده بود، خدمت
امام صادق (علیه السلام) عرض کرد:
« ای فرزند
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مرا راهنمایی کن به این که خدا کیست! زیرا وسوسه گران مرا حیران ساخته اند، امام فرمودند: ای بنده خدا! آیا هرگز سوار بر کشتی شده ای ؟ عرض کرد آری، فرمود: هرگز کشتی تو در آنجایی که هیچ کشتی دیگری برای نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگری نداشته ای، شکسته است ؟ عرض کرد: آری، فرمود: در آن حالت آیا قلب تو به این امر تعلق گرفت که موجودی هست که می تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد ؟ عرض کرد آری. امام صادق علیه السلام فرمود: او خداوندی است که قادر بر نجات است در آنجا که هیچ نجات دهنده و فریاد رسی نیست.
نتیجه این که هر انسانی از راه دل و
فطرت خود به وجود خداوند قادر، عالم، خالق حی و مهربان و... معرفت و شناخت و گرایش دارد و اگر هم در اثر عواملی از
وجود خداوند غافل باشد، نمی تواند انکار کند در دوران زندگی اش حادثه ای رخ نداده است که دست او را از همه جا کوتاه ننموده، و او را متوجه وجود خداوند نکرده باشد.
گاه آدمی با مشاهده دقیق و اندیشه ورزی در اوصاف و روابط پدیده های تجربی به وجود خداوند و اوصاف او، مانند علم، حکمت و قدرت، رهنمون می گردد. این راه، از آن جا که بر مشاهده
جهان طبیعت و
مطالعه تجربی پدیده های طبیعی استوار است، راه تجربه نامیده می شود. با توجه به امتیازات ویژه این راه،
قرآن کریم توجه خاصی به آن مبذول داشته و در آیات پرشماری، انسان را به تدبر در پدیده های جهان پیرامون خویش، به مثابه آیات و نشانه های تکوینی خداوند، فراخوانده است. پاره ای از محققان اسلامی، با اتکا بر یکی از ویژگی های جهان طبیعت یعنی نظم و انتظام جاری در اشیای طبیعی، استدلالی را بر وجود خداوند سامان داده اند که به دلیل یا برهان نظم موسوم است. بر این اساس، می توان برهان نظم را نمونه روشنی از آنچه که آن را راه تجربی خداشناسی نامیدیم، دانست.
در جای جای قرآن کریم، می توان آیاتی را یافت که از پدیده های گوناگون طبیعی یاد می کند و آنها را آیه و نشانه ای بر وجود خداوند می شمارد و انسان را به تدبر و تأمل در آنها فرا می خواند. شناخت خداوند از رهگذر نشانه های تکوینی او در جهان خلقت، که نمونه روشنی از راه تجربی خدایابی است، گاه به «شناخت آیه ای و آفاقی» نامیده می شود.
گروهی از آیات، آدمی را به اندیشه ورزی در
آیات تکوینی خداوند دعوت می کند و انتظام موجود در هستی و در وجود آدمی را دلیل و راهنمایی می داند که اهل خرد و اندیشه را به سوی مبدأ متعالی جهان راهبری می نماید:
"مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی (قانع کننده) هست".
و "روی زمین برای اهل یقین نشانه هایی (متقاعد کننده) است، در خود شما؛ پس مگر نمی بینید؟"
گروه پرشماری از آیات قرآنی نیز بر روی پدیده های خاصی انگشت گذارده و آن را به عنوان آیه و نشانه ای بر وجود خدا و علم و قدرت الهی معرفی کرده است. این آیات به قدری فراوان اند که حتی ذکر نمونه هایی از آن ها مجالی بسیار گسترده می طلبد.
پیشوایان دین نیز به پیروی از روش قرآن کریم، بر «شناخت آیه»ای خداوند تأکید زیادی داشته اند. برای نمونه، در حدیث جامعی از امام صادق (علیه السلام) خطاب به یکی از یارانش آمده است:"
ای مفضل! نخستین عبرت و دلیل بر خالق – جل و علا – هیأت بخشیدن به این عالم و گردآوری اجزا و نظم آفرینی در آن است. از این رو اگر با اندیشه و خرد درکار عالم، نیک و عمیق تأمل کنی، هر آینه آن را چون خانه و سرایی می یابی که تمام نیازهای بندگان خدا در آن آماده و گرد آمده است. آسمان همانند سقف، بلند گردانیده شده؛ زمین بسان فرش گسترانیده شده؛ ستارگان چون چراغ هایی چیده شده و گوهرها همانند ذخیره هایی در آن نهفته شده و همه چیز در جای شایسته خود چیده شده است. آدمی نیز چون کسی است که این خانه را به او داده اند و همه چیز آن را در اختیارش نهاده اند. همه نوع گیاه و حیوان برای رفع نیاز و صرف در مصالح او در آن مهیا است. اینها همه دلیل آن است که جهان هستی با اندازه گیری دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگی آفریده شده است. آفریننده آن یکی است و او همان شکل دهنده، نظم آفرین و هماهنگ کننده اجزای آن است."
در این راه، هستی خداوند به مدد مقدمات، اصول و روش های کاملاً عقلی ثابت می شود.
براهین و ادله فلسفی اثبات خدا، نمونه های روشنی از کاوش های عقلی در راه اثبات خدا است. این راه، در مقایسه با دو راه پیش گفته، ویژگی هایی دارد که پاره ای از آنها بدین شرح است:
۱. بسیاری از استدلال ها و تبیین های عقلی خدایابی به دلیل پیوند با مباحث پیچیده و عمیق فلسفی، برای کسانی که دستی در بحث های فلسفی ندارند، چندان مفید نیست.
۲. یکی از امتیازات راه عقلی آن است که می توان در مصاف علمی با شبهات ملحدان از آن سود جست و در مقام احتجاج و
مناظره، ضعف و سستی دلایل منکران را آشکار ساخت و به چالش عقل گرایانی که جز به استدلال عقلی گردن نمی نهند، پاسخ گفت.
۳. راه عقلی خدایابی می تواند در تقویت ایمان دینی مؤثر باشد؛ زیرا هرگاه خرد آدمی در برابر حقیقتی خاضع گردد، قلب و دل او نیز بدان گرایش قوی تری می یابد. از سوی دیگر، زدودن شک و تردید در سایه استدلال استوار عقلی سهم به سزایی در پیش گیری از آسیب دیدن ایمان دارد.
با توجه به کارکرد ویژه راه عقلی از یک سو و با نظر به تمایل فطری ذهن جست و جوگر انسان به بحث های عمیق عقلی و فلسفی از سوی دیگر، دانشمندان مسلمان پژوهش های ژرفی را در زمینه ی خدایابی عقلی به انجام رسانده اند که بخشی از آن به تأسیس براهین نوین وجود خدا یا تکمیل براهین پیشین انجامیده است. یکی از متقن ترین ادله عقلی اثبات هستی خدا، برهان معروف وجوب و امکان است. این برهان به چندگونه تقریر شده است که در این جا به ذکر نمونه ای بسنده می کنیم.
می توان چکیده برهان وجوب و امکان را (در تقریر حاضر) چنین بیان کرد: یقیناً در جهان خارج موجودی هست. این موجود اگر
واجب الوجود باشد مطلوب ما (که وجود خداوند یا همان واجب الوجود است) ثابت می شود و اگر
ممکن الوجود باشد، با توجه به نیازمندی آن به علت و با توجه به امتناع
تسلسل و
دور، به موجودی نیاز دارد که وجودش معلول موجود دیگری نباشد و چنین موجودی، واجب الوجود (یا همان خداوند) است.
در پاسخ به آن بخش از سؤال که:"خدا چگونه خلق شده و یا چه کسی خدا را خلق کرده است؟" باید گفت: در این مسأله
مغالطه ای پیش آمده که اینگونه افکار برخی را مشوش نموده است. واقعیت امر این است که هرموجودی که مخلوق و پدیده باشد، احتیاج به خالق و پدید آورنده دارد و به اصطلاح فلسفی، هر ممکن الوجودی نیازمند واجب الوجود است، اما ذات خداوند پدیده و مصنوع نیست تا مورد پرسش فوق قرار گیرد.و به زبان فلسفی خداوند ممکن الوجود نیست تا نیاز به علت و خالق داشته باشد.
برای تو ضیح بیشتر باید گفت:نکته مهم در این جا، یافتن جواب این سؤال است که: «ملاک نیاز به علت چیست؟»
در پاسخ به این سؤال، متکلمین روی مسأله ی حدوث، انگشت نهاده و ملاک نیاز به علت (پدید آورنده و آفریننده) را حدوث اشیاء دانسته اند. بنابراین اگر وجود غیر حادث(قدیم) باشد، مشمول پرسش فوق قرار نمی گیرد.
فلاسفه در پاسخ ، ملاک اصلی نیاز به علت را مسأله امکان دانسته اند، از دیدگاه اینان چون ذات پروردگار متعال «مبرّا» از وصف امکان بوده و واجب الوجود است، لذا از مدار مسأله نیاز به علت بیرون می باشد.
چنانکه می دانیم، هیچیک از این دو دسته (متکلمان و حکیمان)، روی وجود به عنوان وجود تکیه نکرده اند، بدین معنی که ملاک نیاز به علت را صرف برخورداری از هستی به حساب نیاورده اند، تا گفته شود هرچه وجود دارد باید دارای علت باشد، بلکه گفته اند: هر "موجود حادث" یا "موجود ممکن" نیازمند علت است. بنابراین نمی توان گفت چون خدا وجود دارد پس باید دارای علت پیدایش باشد.زیرا ملاک نیاز به علت، یا صفت حدوث است یا وصف امکان و خدا به دور از این دو وصف می باشد، زیرا نه حادث و نه ممکن، پس نیاز به علت و آفریننده ندارد.
۱) توحید استاد شهید مرتضی مطهری
۲) جهان بینی توحیدی استاد شهید مرتضی مطهری
۳) تبیین براهین اثبات خدا، استاد فرزانه جوادی آملی
پایگاه اسلام کوئست