• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تکان دادن میت هنگام تلقین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:حواس ظاهری، جسم، روح، مرگ، میت، تلقین.
پرسش :با سلام. سؤالم در مورد تلقین میت هست. مگر نمی‌گویم همه حواس مربوط به روح است و خود جسم قدرت درک و فهم ندارد، بلکه این قدرت مال روح است؟ پس مسلماً با جدا شدن روح، بدن آدم قدرت درک و فهم را نخواهد داشت؛ پس چرا مرده را تلقین داده و بدنش را تکان می‌دهیم؟ این کاملاً متناقض است با چیزهایی که از روح و جسم می‌گویم،! اگر جسم قدرت درک و فهم ندارد، پس تکان دادن آن برای چیست؟
پاسخ :



یکی از مستحبات و آداب دفن میت ، تلقین او در قبر است:
«بعد از گذاشتن او را در لحد ، ولیّ او یا کسی که از جانب او مأذون باشد؛ میت را تلقین کند به اعتقادات حقه و ولایت ائمه (علیهم‌السلام) به طریقی که در روایات وارد شده است. و بهتر این است که دهان خود را نزدیک گوش میت برده، دست راست خود را بر دوش راست او گذاشته به دست چپ خود شانه‌ی چپ را به قوّت گرفته و به شدّت حرکت دهد او را؛ پس بگوید سه مرتبه:یٰا فُلٰانَ بْنَ فُلٰان، اسْمَعْ، افْهَمْ. پس بگوید:اللّٰهُ رَبُّکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ...».
[۱] قمّی، شیخ عباس، الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی، ج ۱، ص ۲۰۴.     شبیه این مطلب در تحفه رضویه نراقی نیز آمده است:نراقی، مولی محمد مهدی، تحفه رضویه، ص ۲۲۵، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.

در مورد منبع این فتوا ، به نظر می‌رسد هر چند در روایات، تمام این خصوصیات بیان نشده است، ولی اصل حرکت دادن شانه‌های میت در هنگام تلقین آمده است.


اما در مورد اینکه با جدا شدن روح از بدن ، چرا مرده را تلقین داده و بدنش را تکان می‌دهیم؟ با این‌که درک و فهم مربوط به روح است و بدن مرده درک و فهم ندارد؟!
در پاسخ باید گفت؛ روح و نفس انسان از شگفت‌آورترین موجودات عالم هستی است. فهم تمام اسرار روح برای انسان مشکل بلکه شاید غیر ممکن باشد. قرآن کریم می‌فرماید:«و در باره روح از تو می‌پرسند، بگو:«روح از -سنخ‌- فرمان پروردگار من است، و به شما از دانش جز اندکی داده نشده‌اید».
[۳] سوره اسراء/۱۷، آیه۸۵.     وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً.

پرسش‌های گوناگونی در مورد روح مطرح است؛ مثلاً این‌که آیا روح دارای مراتب است یا نه؟ روح دارای چند مرتبه است؟ مراتب روح چگونه است؟ رابطه روح و بدن چگونه است؟ آیا با مردن تمام مراتب روح از بدن و جسم مفارقت می‌کند یا برخی از مراتب روح در بدن می‌ماند؟
آنچه به صورت اختصار در این‌جا می‌توان اشاره کرد این است که بر اساس منابع دینی و نیز مبانی فلسفی به صورت قطعی نمی‌توان گفت که به مجرد مردن، رابطه نفس با بدن به صورت کامل قطع می‌گردد، بلکه این رابطه می‌تواند به صورت ضعیف استمرار داشته باشد.
بر اساس برخی روایات – مانند روایت ناظر به تکان دادن میت - روح حتی بعد از مرگ نیز تا مدتی دلبستگی به جسم دارد.
در همین راستا اسحاق بن عمار می‌گوید:از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم آیا مؤمن نسبت به کسانی که به زیارت قبرش می‌روند، واکنشی نشان می‌دهد؟!
امام فرمود:بله و تا زمانی که نزد قبر او هستند، با آنها انس می‌گیرد -و خوشحال است- و زمانی که از نزد قبر او می‌روند دچار وحشت -[و تنهایی - می‌گردد.
[۴] کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۳، ص ۲۲۸، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.     عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ:قُلْتُ لَهُ الْمُؤْمِنُ یَعْلَمُ بِمَنْ یَزُورُ قَبْرَهُ قَالَ نَعَمْ وَ لَا یَزَالُ مُسْتَأْنِساً بِهِ مَا دَامَ عِنْدَ قَبْرِهِ فَإِذَا قَامَ وَ انْصَرَفَ مِنْ قَبْرِهِ دَخَلَهُ مِنِ انْصِرَافِهِ عَنْ قَبْرِهِ وَحْشَةٌ.

بنابراین از نظر روایات رابطۀ نفس و بدن بعد از مرگ نیز - هر چند به صورت ضعیف - استمرار دارد؛ نهایت این‌که این ارتباط در اوائل مرگ قوی‌تر است که به همین دلیل در تلقین، برای توجه بیشتر میت به محتوای گفتار، بدنش را حرکت می‌دهند.

۲.۱ - رابطه نفسو بدن از منظر فلسفی

از نظر مبانی فلسفی نیز رابطۀ روح و بدن پس از مرگ به صورت کامل قطع نمی‌شود.
حکیم سبزواری در این زمینه می‌گوید:«با مرگ، علاقۀ نفس با بدن به‌ طور کامل قطع نمی‌شود، بلکه مادامی‌ که اثر بدن باقی است، علاقۀ نفس با بدن نیز باقی است و به همین جهت، در شریعت به زیارت اهل قبور دستور داده‌اند».
[۵] صدر المتألهین، الاسفارالاربعۀ، پاورقی، ج ۸، ص۳۲، قم، منشورات مصطفوی، بی‌تا.

وی پس از این ادعا این مطلب را هماهنگ و موافق با مبانی حکمت متعالیه می‌داند و در تبیین آن می‌گوید:«همان‌گونه ‌که در طرف حدوث و پیدایش -نفس-، مقام طبع بدنی (صورت منوی) از مراتب نفس و اشراق و طلیعه آن است، در طرف زوال و افول نیز مقام طبع بدنی از مراتب نفس می‌باشد».
[۶] صدر المتألهین، الاسفارالاربعۀ، پاورقی، ج ۸، ص۳۲، قم، منشورات مصطفوی، بی‌تا.

در توضیح این مطلب می‌گوییم بر اساس مبانی حکمت متعالیه، حدوث و پیدایش نفس جسمانی است؛ یعنی نفس در ابتدا جسمانی است و در اثر حرکت جوهری مراحل کمال را طی می‌کند و از مرحله جمادی به نباتی، حیوانی و سپس به تجرد انسانی می‌رسد؛ بنابراین همان‌گونه که در طرف پیدایش، مرحلۀ جمادی از مراحل نفس محسوب می‌شود؛ در طرف افول و پایان زندگی مادی نیز بدن مادی پس از مرگ نیز از مراتب نفس به حساب می‌آید. بنابراین از آن‌جا که بدن پس از مرگ دارای مراتب است، این ارتباط نیز دارای مراتب است.


نتیجه این‌که هر چند برای ما امکان ارتباط مستقیم با روح پس از مرگ وجود را ندارد؛ ولی بر اساس منابع دینی و مبانی فلسفی، ارتباط روح با بدن پس از مرگ نیز استمرار دارد. بنابراین ما نیز با تکان دادن جسمی که هنوز روح به او دلبسته است به صورت غیر مستقیم می‌توانیم با روح او ارتباط برقرار کنیم.


۱. قمّی، شیخ عباس، الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی، ج ۱، ص ۲۰۴.     شبیه این مطلب در تحفه رضویه نراقی نیز آمده است:نراقی، مولی محمد مهدی، تحفه رضویه، ص ۲۲۵، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
۲. کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۳، ص ۱۹۶، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.     وَ اضْرِبْ یَدَکَ عَلَی مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ قُلْ....
۳. سوره اسراء/۱۷، آیه۸۵.     وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً.
۴. کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ۳، ص ۲۲۸، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.     عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ:قُلْتُ لَهُ الْمُؤْمِنُ یَعْلَمُ بِمَنْ یَزُورُ قَبْرَهُ قَالَ نَعَمْ وَ لَا یَزَالُ مُسْتَأْنِساً بِهِ مَا دَامَ عِنْدَ قَبْرِهِ فَإِذَا قَامَ وَ انْصَرَفَ مِنْ قَبْرِهِ دَخَلَهُ مِنِ انْصِرَافِهِ عَنْ قَبْرِهِ وَحْشَةٌ.
۵. صدر المتألهین، الاسفارالاربعۀ، پاورقی، ج ۸، ص۳۲، قم، منشورات مصطفوی، بی‌تا.
۶. صدر المتألهین، الاسفارالاربعۀ، پاورقی، ج ۸، ص۳۲، قم، منشورات مصطفوی، بی‌تا.



پایگاه اسلام کوئست    



جعبه ابزار