تقدم معرفت خدا بر رسول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:معرفةالله، معرفت پیامبر، شناخت خدا.
پرسش:ضمن توضیح این که معرفت فرستنده مقدم است یا معرفت فرستاده (رسول)، بفرمایید که آیا انبیا برای معرفی خداوند به انسانها آمدهاند؟
پاسخ:این مقوله که معرفت خدا مقدم است یا معرفت رسول، یک امر نسبی است، و به میزان و درجه معرفةالله و منظور ما از معرفت خدا بستگی دارد.
سؤال اصلی این است که آیا پیامبران آمدهاند تا خدا را بشناسانند، یا این که انسان بدون پیامبران هم خدا را به طور
فطری میشناسد و پیامبران فقط انسان را متوجه این امر میکنند و به سوی او هدایت میکنند. از طرفی میدانیم که خود معرفت الله هم مراتبی دارد و انبیا برای هدایت همه انسانها در هر مرتبهای آمدهاند. بنابر این، ممکن است برخی از انسانها به قدری از
فطرت خود دور شده باشند که
پیامبر آنها را به حد درک فطری ارتقا دهد تا خدا را بشناسند و به سوی او حرکت کنند، اما برخی دیگر از انسانها خدای فطری را میشناسند؛ چون زندگی فطری و سالم و صالحانهای داشتهاند، اما پیامبران این افراد را دستگیری کرده و به مراتب بالاتری از هدایت و
خداشناسی میرسانند؛ برای نمونه
سلمان در صدر اسلام خود یک فرد معتقد به خدا و جست و جوگر معرفت بود و پیامبر او را به غایت
کمال شهودی رسانید، ولی برخی از انسانهای شقی به قدری از شناخت خدا دور بودند که حتی باور این که قیامتی در کار است برایشان گران بود.
با این مقدمه میبینیم که این مقوله که معرفت خدا مقدم است یا معرفت رسول، یک امر نسبی است. و به میزان و درجه
معرفت الله هم بستگی دارد؛ از طرفی باید به حقانیت رسول پی برد تا او را تصدیق کرد، پس معرفت رسول مقدم است اما از طرف دیگر برای برخی انسانها همان نور خدا است که باعث میشود الاهی بودن یک رسول را تشخیص دهند این بسته به مقامات معرفتی انسانها دارد. مثلاً یک روحانی
یهود یا
نصاری از طریق نشانههایی که در کتابها خوانده پیامبر را شناخته و تصدیق میکند، حال آن که خود به خدا اعتقاد دارد اما دچار تحریفهایی شده است. فرد دیگری با دیدن معجزات الاهی از مخالفت با رسول عاجز شده و اقرار به برتری او کرده و سخن او را میپذیرد و به خدا معتقد میشود و فرد دیگری هم همچون
علی (علیه السلام) میفرماید: من
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به وسیله خدا شناختم، نه خدا را به وسیله رسول خدا.
در این جا به
مناظره علی (علیه السلام) و
جاثلیق (یکی از
علمای مسیحی) در مورد همین بحث اشاره میکنیم:
«جاثلیق وارد
مدینه شد و صد نفر از
مسیحیان همراه او بودند؛ او را نزد علی (علیه السلام) راهنمایی کردند و از جمله سؤالهایی که از آن حضرت پرسید این بود که: آیا خدا را به
محمد شناختی یا محمد را با خدا؟ علی (علیه السلام) فرمود: خدای را به محمد (صلی الله علیه وآله) نشناختم، بلکه محمد (صلی الله علیه وآله) را به خدا شناختم؛ آنگاه که خداوند او را خلق کرده و او را در حدود طول و عرض
حادث نمود و از این جا شناختم که بندهای است تدبیر شده و ساخته شده توسط خدا و تحت الهام و اراده خدا، همچنان که خدا بر فرشتگانش الهام می کند و خود را به آنان می شناساند.
همین مضمون را در دعایی که از
ائمه (علیهم السلام) نقل شده و توصیه شده که در
آخرالزمان خوانده شود شاهدیم:
«
زراره از
امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمودند:... (در
زمان غیبت امام زمان) خداوند دوست دارد که
شیعه را امتحان کند که در این هنگام اهل ابطال و پوچی به شک میافتند. زراره عرض کرد، اگر در چنین زمانی بودم چه عملی انجام دهم؟ حضرت فرمودند: اگر در چنین زمانی بودی خدارا با این دعا بخوان: پروردگارا خودت را بر من بشناسان که اگر خودت را بر من نشناسانی رسول تو را نخواهم شناخت. پروردگارا رسولت را بر من بشناسان که اگر رسولت را بر من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا حجت خودت را بر من بشناسان که اگر حجتت را بر من نشناسانی از دینم گمراه خواهم شد».
گو این که در آخرالزمان تنها راه نجات در این است که بخواهیم خداوند خود را به ما بشناساند که اگر خدا را از طریق خودش نشناسیم رسول خدا را هم نخواهیم شناخت، هرچند که به او معتقد هم باشیم
و اگر رسول را نشناسیم حجت خدا را نشناخته و گمراه می شویم.
بنابر این، ما در این جا حد اقل با دو شیوه از معرفت مواجهیم که هر دو برای خود وجهی دارد، اما طریق دوم طریق برتری در معرفت است:
۱. معرفت خدا به واسطه رسول؛
۲. معرفت رسول به واسطه خدا.
معرفت اول طریق بحثی و کتابی و مقدماتی و اجمالی است، و معرفت دوم معرفت تفصیلی و عینی و قلبی و شهودی و گو این که در زمانه غیبت و آخر الزمان راه نجات در طریقه دوم است.
پایگاه اسلام کوئست