تعدد پیامبران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش: با توجه به این که دین خداوند یکی است، چه نیازی به تجدید نبوت ها و تعدد پیامبران است و چرا پس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)نبوت تجدید نگردید؟کلیدواژه: تعدد پیامبران،
تجدید نبوت ها،
تجدید دین،
تعدد شرایعپاسخ:
همان گونه که در پرسش آمده است،
دین الهی یک حقیقت بیشتر نیست و
نبوت، یک فرایند پیوسته است، و این، نکته ای است که به روشنی از فرهنگ
قرآن استفاده می شود. از دیدگاه قرآن،
دین خدا و اصول مکتب
پیامبران ـ از
آدم تا خاتم ـ یکی است
.
تفاوت
شرایع آسمانی، تنها در دو چیز بوده است:
۱. در یک سلسله مسائل فرعی و وظایف عملی که بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردم عصر هر پیامبری تغییر کرده است.
احکام عملی پیامبران، همانند پوشش های متفاوت، با شکل های گوناگونی است که یک حقیقت را در بر گرفته و در راستای یک هدف در دوره های مختلف، بروز کرده است.
۲. در سطح آموزش و انتقال
پیام الهی به مردم، به این صورت که پیامبران بعدی، به موازات
تکامل بشر، تعلیم های خویش را که همه در یک زمینه بوده، در سطح بالاتری القا کرده اند.
به فرمایش استاد
شهید مرتضی مطهری: تعلیمات و
معارف اسلام در مورد مبدأ و
معاد و جهان، از نظر سطح مسائل، از زمین تا آسمان با معارف و تعلیم های
پیامبران پیشین تفاوت دارد؛ و به بیان دیگر، بشر در برابر
تعلیم های پیامبران، مانند دانش آموزی است که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده اند
.
قرآن تصریح می کند که پیامبران یک مجموعه مرتبط را تشکیل داده و هدف واحدی را دنبال می کنند.
خداوند می فرماید: از همه پیامبران بر این مطلب که مبشّر و مؤید یکدیگر باشند، پیمان اکید و شدید گرفته شده است
اکنون که روشن شد پیامبران حامل یک پیام و وابسته به یک دین هستند و این دین، به تدریج و بر حسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است، می توان دلایل تعدد پیامبران و تجدید نبوت ها را (البته همه پیامبران، صاحب
قانون و
شریعت نبوده اند و اغلب برای اجرا و تبلیغ شریعت
پیامبر پیشین مبعوث شده اند
) در موارد ذیل بیان کرد:
شرایط و اوضاع و احوال زندگی انسان ها در زمان ها و مکان های گوناگون، یکسان نیست و این اختلاف و تغییر شرایط و به ویژه پیچیده شدن تدریجی روابط اجتماعی، می تواند در کیفیت و کمّیت احکام و قوانین و مقررات اجتماعی، مؤثر باشد و در پاره ای از موارد،
تشریع قوانین جدیدی را می طلبد و اگر این قوانین، تنها به وسیله یک پیامبر که هزاران سال پیش مبعوث شده، بیان می شد، کاری لغو و بیهوده می بود، همان گونه که امروزه اگر به خاطر این که انسان در سالیان آینده ممکن است به کراتی، به فرض مانند مریخ، راه یابد که ساکنانی داشته باشد، قوانینی وضع شود که بر اساس آن قوانین، چگونگی روابط انسان های روی زمین با انسان های کرات دیگر تعیین شود، جعل این قوانین لغو و بی فایده خواهد بود؛ به همین جهت صحیح نبود که ـ برای مثال ـ به
حضرت آدم(علیه السلام) احکامی
وحی شود که پس از هزاران سال، بدان نیاز است.
افزون بر آن، مردم انگیزه ای برای حفظ احکامی که به آن ها نیازی نداشته باشند، ندارند و خواه ناخواه، این قوانین از بین می رود.
در بسیاری از زمان های گذشته، امکانات تبلیغ و نشر
دعوت پیامبران(علیهم السلام) به گونه ای نبود که یک پیامبر بتواند پیام های خود را به همه جهانیان ابلاغ کند.
تعالیم یک پیامبر در میان همان مردمی که آن ها را دریافت می کردند، به مرور زمان و تحت تأثیر عواملی گوناگون، دستخوش
تحریف و تبدیل (و تفسیرهای نادرست) قرار می گرفت و یا به کلی از بین می رفت؛ از این رو لازم بود که پیام الهی به وسیله ی پیامبران بعدی، تجدید شده، تحریف ها و انحراف ها زدوده شود و مردم در مسیر صحیح انبیای پیشین قرار گیرند.
باید توجه داشت که دلایل ذکر شده برای تجدید نبوّت ها، پس از
بعثت پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) منتفی شده و بر اساس دلیل هایی که در کتاب های مربوط به اثبات
خاتمیت پیامبر اسلام مطرح گردیده است، روشن می شود که اولا: در زمان پیامبر
اسلام(صلی الله علیه وآله)
انسان ها به رشد و بلوغ فکری لازم برای دریافت برنامه ای کلی و فراگیر رسیده بودند و دیگر نیازی به بیان احکام، به صورت مرحله ای و در دوره های متعدد، وجود نداشت؛
ثانیاً: امکانات نشر و تبلیغ
دین و دعوت پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)، در زمان آن حضرت، به مقدار معقولی وجود داشت؛
ثالثاً: زمان
نزول قرآن با دوره ای مقارن بود که بشریت می توانست مواریث علمی و دینی خود را حفظ کند. عموم مسلمانان پس از
نزول هر آیه، آن را در دل ها و نوشته ها حفظ می کردند، به گونه ای که امکان هر گونه تغییر و تبدیل و تحریف و حذف و اضافه از بین می رفت
؛ بنابراین، نیاز به تجدید
نبوت از این جهت نیز منتفی گردید، و عرضه ی مکتب به صورت کامل و جامع و مصون از تحریف، بر عهده ی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)گذاشته شد و قرآن، آخرین منشور آسمانی و دستور زندگانی برای انسان ها نازل گشت: (وَ تَمَّتْ کلِمَه رَبِّک صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکلِماتِهِ)؛ سخن - و پیام - راستین و موزون پروردگارت کامل گشت؛ کسی را توانایی تغییر دادن آن ها نیست.»
شایان ذکر است که پس از
خاتمیت نبوّت، علمای امت کارشناسانی هستند که با استفاده از
قرآن و
سنّت معصومین(علیهم السلام) (پیامبر و جانشینان ایشان) احکام الهی را برای مردم بیان کرده و به توضیح و تفسیر آن ها می پردازند. علمای شایسته ی امت اسلامی، بسیاری از وظایف پیامبران تبلیغی و برخی از
وظایف پیامبران تشریعی را ـ بدون آن که خود تشریع کننده باشند ـ با عمل «
اجتهاد» و با وظیفه خاص رهبری و
ولایت بر امت، انجام می دهند؛
از این رو در عین این که نیاز به دین همواره باقی است و هر چه بشریت به سوی تمدن پیش می رود این نیاز نیز فزونی می یابد، نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی جدید و پیامبر جدید، برای همیشه منتفی گردید.
۱. خاتمیت، استاد جعفر سبحانی؛
۲. خاتمیت، استاد مرتضی مطهری؛
۳. آموزش عقاید، استاد محمد تقی مصباح یزدی.
سایت اندیشه قم