امر به عزلت در کتب اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عزلت، گوشه نشینی، دوری از مردم، سیروسلوک، دستورات اخلاقی.
پرسش: آیا امر به
عزلت و کنارهگیری از خلق در
کتب اخلاقی و عرفانی که برای سالک توصیه شده است، با فریضه
امر به معروف و
نهی از منکر یا وظیفه
ارشاد خلق منافات ندارد؟
یکی از مواردی که در
کتب عرفانی مثل "رساله لب اللباب" و "رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم" از لوازم قطعی برای سیر الی الله، شمرده شده است؛ عزلت میباشد. ظاهراً این عزلت،
عزلت از دنیاپرستان و عدم برقراری مودت و دوستی با آنان است، تا صبر و اراده
سالک متزلزل نشود؛ و از این رو تا سالک "سیر من الخلق الی الحق" و" سیر فی الحق بالحق" را تمام کند، لازم است که این عزلت نسبی را ادامه دهد: «فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیاه الدنیا»
و حاصل آنکه: کسی که از نفس خود مطمئن نباشد که مخالطه با مردم آن را فاسد نسازد و از آمد و شد ایشان اخلاق ردیه از برای او هم نرسد خلوت و تنهایی از برای او افضل است. بلکه هر که از قدر ضروری از کسب علم و عمل خود فارغ شود لا محاله ابتدا خلوت و تنهایی از برای او افضل است تا نفس خود را به اخلاق حسنه بیاراید و ازمفاسد اختلاط با مردم ایمن شود. و بعد از آن اگر در اختلاط با ایشان فایده ببیند اختلاط کند. و همچنین کسی که به مقام انس با پروردگار رسید و
مرتبه استغراق از برای او حاصل شد و هنوز نفس او به مقامی نرسیده که با وجود مخالطه با مردم، انس و استغراق را ازدست ندهد و آمد و شد با ایشان مانع امر او نشود، خلوت و عزلت از برای او بهتر؛ زیرا از فواید مخالطه با مردم هیچ نیست که با این، مقاومت تواند کرد. و به این جهت بود که بسیاری از دوستان خدا کنج خلوت را گزیده و در خود را بهروی خلق بستهاند. و به آشنایی یک کس از همه بی گانه شدهاند. و در گوشه تنهایی سر بهخود فرو برده میگویند:ما را هوس انجمنی نیست که عشاق جز خلوت و در دل گله از یار نخواهند. علاوه بر این عزلت که خاص سالکان است؛ دستوراتی در احادیث برای دوری از
اهل فسق آمده که عمومی است و دائمی. از طرف دیگر با توجه به توصیه های اولیای خدا، تا سالک از سیر الی الله و فی الله، فارغ نشده است، نباید به ارشاد و موعظه دیگران به طور عمومی و رودررو بپردازد. البته خود میدانید که در هر صورت امر به معروف که به معنای واکنشی در برابر کوتاهی دیگران در اتیان واجبات یا دوری از گناهان است، با وجود شرایطش بر همگان واجب است؛ و بحثش با ارشاد که امری ابتدا به ساکن و کنشی است؛ فرق دارد. از طرف دیگر بنابر گفته یکی از استادان اخلاق؛ کارهای فرهنگی که نیاز به ارتباط تنگاتنگ و رو در رو با مخاطبان ندارد از بحث ممنوعیت ارشاد، مستثنا است، پس با توجه به لزوم عزلت عام و خاص برای سالک، آنچه عجیب است این عبارت (بند اول) از کتاب ارزشمند "معراج السعاده" میباشد؛ که
ملا احمد نراقی (رحمةاللهعلیه)، نه تنها عزلت خاص، بلکه به نوعی عزلت عام را نیز منتفی کرده است. علاوه بر این، بین دو بند این عبارت، ربطی نیست؛ چنان که اولی مربوط به امر به معروف و دومی مربوط به مراحل ارشاد میباشد. فصل: مختصری از محرمات
شایعه در میان مردم صفت پنجم: کوتاهی و مسامحه کردن در امر به معروف و نهی از منکر پس اگر از برای مؤمن دین داری میسر شود که: بعضی از اینها را دفع کند، از برای او جایز نیست که در خانه خود بنشیند و از مردم کناره جوید، بلکه بر او واجب است که بیرون آید و دامن بر میان بندد و دین خدا را اعانت کند. بلکه از برای هر مسلمی سزاوار آن است که: ابتدا از خودشروع کند و خود را به صلاح آورد. و مواظبت بر طاعات نماید. و محرمات را ترک کند، بعد از آن، به اهل و اولاد و اقارب و خویشان خود پردازد. و ایشان را ارشاد کند، و از اعمال ناشایسته باز دارد. و چون از ایشان فارغ شد تعدی به همسایگان و اهل محله خود کند. و از ایشان به اهل شهر خود. و همچنین تا به هر جای از عالم که دست اوبرسد. و چنانچه کسی با وجود قدرت در یکی از اینها، اهمال و مسامحه کند باید مستعد مؤاخذه پروردگار در موقف قیامت باشد.
با عذر خواهی از طولانی شدن سوال، خواهشمندم که بند اول عبارت بالا را توضیح داده و ارتباط آن را با عزلت عام و خاص شرح دهید؛ زیرا در صورت درست دانستن عبارت بالا، همواره باید حضور در محیط هایی را که احتمال انجام گناه بیشتر است را بر محیط های سالم (در صورت تاثیر امر و نهی و عدم تاثیر پذیری بد ما از محیط) ترجیح دهیم و مثلا در این صورت سکونت در شهرهایی چون تهران بر شهرهای مذهبی چون
قم و
مشهد، ترجیح دارد یا رفت و آمد از مسیرهایی که منکرات بیشتری در آن اتفاق میافتد لازم است، یا هم نشینی با گناهکاران برای اصلاحشان واجب میشود و... "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل".
عرفان عملی در یک کلمه بریدن از غیر و رسیدن به خدا، و بیرون آمدن از شرک و نائل شدن به
توحید است. انگیزه این کار
عشق به خدا و تجلیات خدا است.
برای رسیدن به این مقام معمولاً پنج رکن اساسی در
سلوک عملی توصیه شده که عزلت نیز در بین این پنج مورد تعریف میشود که عبارت اند از: «صمت»، «جوع »، «سهر»، «عزلت»، «ذکر».
این پنج دستور العمل جامع و کلی در ارتباط تنگاتنگی با هم بوده و در خدمت هم اند و همگی رو به هدفی واحد نشانه رفته اند؛ یعنی ترک ماسوی الله برای رسیدن به الله. و انگیزه این ترک، عشق به خدا است.
از طرفی این پنج صفت که صفات ابدال هم نامیده شده اند، به کسانی اختصاص یافته است که هستی خود را صرف نجات مردم نموده اند. همچنان که از
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است که ابدال به خاطر عشقی که برای خدمت به مردم دارند به مرتبه خاص خود نائل شده اند. (بدانید که اینان (
ابدال) هرگز این مقام را از خواندن نماز، گرفتن روزه و دادن صدقه به دست نیاوردند. عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه وسیله به این مقام رسیدند؟ پیامبر فرمود: «به وسیله جود و بخشش و خیرخواهی برای مسلمانان»
و در روایت دیگری نقل شده است: «ابدال امت من به واسطه اعمال وارد بهشت نمیشوند بلکه بر بهشت وارد میشوند به واسطه رحمت خدا و سخاوت نفس و سلامت دل و مهربانی نسبت به جمیع مسلمین.)
جمع این تناقض یعنی عشق به مردم و ترک
اهل دنیا در این حقیقت نهفته است که اساساً مردم پرستی و شرک به خدا، نه تنها عشق به مردم نیست، بلکه هسته مرکزی ظلم است؛ چرا که تنها انسان موحد است که در قبال خدمت خود هیچ انتظاری ندارد و دیگران در نهایت به دشمنی با مردم و استبداد علیه مردم میرسند هر چند با دعوی عشق به مردم هم شروع کرده باشند.
بر خلاف مردم پرستی، گذشتن از محبوبها برای خدا و ترک ماسوی الله، فرد را به
مقام شفاعت مردم و شهادت در مردم میرساند.«الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ»
به بیانی ساده، عارف در خویش است برای دیگران، ولی مدعیان در دیگران هستند برای خویش!
بعد از این مقدمه به توضیح جایگاه و معنای عزلت در عرفان میپردازیم؛
عزلت به دو نوع عزلت جسمی و عزلت قلبی تقسیم میشود، و انگیزه سالک از عزلت نیز میتواند سه گونه باشد.
اول؛ حفظ خود از شر مردم،
دوم؛ حفظ خود از گناه و از شر رساندن به مردم. نیت دوم از اول بالاتر است؛ چون حسن ظن به مردم و سوء ظن به نفس خود دارد.
سوم؛ عزلت گزیدن به نیت ابقای صحبت مولی در قلب. این عزلت قلبی حاصل شدنی نیست، مگر بعد از مقدماتی عرفانی که سالک بعد از انس با خدا، از غیر خدا گریزان شده و مسافر طریق الی الله میشود تا پس از رسیدن به خدا بار دیگر به سوی مردم بازگردد؛ همچون
ابراهیم (علیه السلام) که فرمود: «أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیا»
؛ من از شما و آنچه که میپرستید دوری و عزلت گزیده و پروردگار خود را میخوانم و امیدوارم که خداوند مرا شقی و بد عاقبت نفرموده و از لطف خود محروم ننماید.
همچنین فرمود: «وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیهْدینِ»؛
(ابراهیم پس از نجات از آتش) گفت من به سوی پروردگارم خواهم رفت و او به زودی مرا راهنمایی میکند.
این عزلت و کنارهگیری در ظاهر و باطن مرتبه شدیدتری نیز دارد که از آن تعبیر به خلوت شده است که در واقع عزلتی بر عزلتی دیگر است و اهل خلوت و وحدت در این مقام به اسرار عرفانی زیادی دست مییابند که در وصف آن بسیار سخن گفته شده است.
لازم به ذکر است که اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبی است و عزلت و خلوت ظاهری جز در مواردی خاص به دستور استاد عرفان توصیه نمیشده و نمیشود، آن هم برای مدت زمانی محدود. همچنان که
پیامبر اسلام در
غار حرا برای مدتی عزلت اختیار مینمود.
از طرفی
هجرت برای حفظ
ایمان یک اصل مسلم است، خصوصاً در
آخرالزمان اگر حفظ دین و ایمان مستلزم هجرت بود، این کار واجب خواهد شد و ماندن بین گناهکاران در صورتی که فرد قادر به تغییری اساسی نبود، بلکه دین خود را هم در خطر میبیند نه تنها سودی ندارد، بلکه باعث شریک شدن در گناهان آنان خواهد بود. در
قرآن کریم در این مورد میخوانیم:
۱. فرشتگان به هنگام
قبض روح آنان که بر خود ستم روا داشتهاند بپرسند: «چگونه بودید؟» پاسخ دهند: «ما در زمین زار و زبون بودیم.» گویند: «مگر زمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟» جایگاه آنان دوزخ و سرانجامشان بسیار بد است. «إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»
۲. ای بندگان من که ایمان آوردهاید، همانا زمین من وسیع است، پس فقط مرا پرستش کنید. «یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ»
۳. بگو: «ای بندگان من که ایمان آوردهاید، از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند، پاداش نکویی هست، و زمین خداوند وسیع است (اگر خواهید هجرت کنید) جز این نیست که صابران اجرشان را بیحساب به تمامی خواهند یافت.«قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»
گفتنی است که در صورت هجرت نیز رسالت اجتماعی و تبلیغ و ارشاد مردم ساقط نخواهد شد، و میدانیم که رسالت و مسئولیت اجتماعی لزوماً به معنای حضور مستقیم در بین
اهل فساد و گناه نیست، بلکه هجرت و سلوک معنوی با هدف استکمال نفس در نهایت بیشترین کمک را به مردم خواهد داشت در صورتی که فرد بعد از رسیدن به کمال به میان مردم بازگردد. حال آن که افراد ناقص هرچند هم خود بخواهند قادر به تغییری اساسی در جامعه خود نیستند، بلکه دین خود را هم تباه خواهند کرد. به ویژه در آخر الزمان که رسالت سالکان از طریق قلم است که هیچ محدودیتی نمیشناسد و از همه مرزها میگذرد و منافاتی با هجرت و عزلت قلبی هم ندارد.
دعوت به عزلت و کناره گیری از خلق، در واقع دعوتی عام از مؤمنان به تقوا است که در آخرالزمان اهمیت ویژه ای مییابد. تقوا یعنی حرکت از کثرت وجود به وحدت و به تعبیر دقیق تر أحدیت وجود. و از طرفی کمترین مبارزه با ستم و جهل و
فساد جامعه و حاکمیت
کفر و
نفاق همانا آگاهی بخشیدن و بیدار سازی وجدان و به خود آوردن مردم است و این همان است که امر به معروف و نهی از منکر نامیده میشود و منافاتی با عزلت قلبی و
تقوا و
تقیه ندارد. آن مدعی عرفانی که چشم به مظالم جامعه بسته و نسبت به مردم بی تفاوت است، در حقیقت بری از عرفان است، بلکه خودفریبی و عیش و عافیت طلبی اش را
عرفان نامیده است و یک
دجال است.
مبارزه اجتماعی اعم از امر به معروف و نهی از منکر است. مبارزه اجتماعی؛ یعنی واکنش آدمی بر علیه ظلم و تبعیض و فساد و جهل مردم و حکومت ها. این مبارزه زمینه مقدماتی تجربه جدی و فوق نژادی نسل جوان در رابطه با دیگران است. مبارزه کلی بر علیه ستم کلان حاکم بر جامعه از جانب حکومت ها نیز مستلزم شرایط ویژه ای میباشد که بخشی از آن باطنی (پختگی عقلی و دینی و اجتماعی و سیاسی) و بخش دیگری اجتماعی (مهیا بودن اکثریت مردم برای مبارزه بر علیه ستم) است. بزرگ ترین نقطه ضعف و انحراف اکثر مبارزان راه
عدالت و
آزادی این است که خود غرق
ظلم (ظلم اقتصادی یا جنسی یا عاطفی) بوده و میخواهند با ظلم بیرونی، اجتماعی و سیاسی مبارزه کنند.
لازمه دفع ظلم از وجود خویشتن و
معرفت نفس تنهایی و دوری از هیاهوی خلق است. در بسیاری از موارد معمولاً این تنهایی و بازگشت به خویشتن پس از شکست مبارزات اجتماعی و قطع امید از غیر خدا حاصل میآید. لذا مبارزه با ظلم را بایستی در نزدیک ترین حریم خود آغاز کنیم. ریشه تمامی مظالم بشری در از خود بی گانگی انسان است و انسان در تنهایی است که به خود میآید؛ اما این تنهایی و عزلت نشینی نبایستی به طور تقلیدی و مصنوعی و با تکلف ایجاد شود، بلکه بایستی به طور کاملا طبیعی و قلبی و با اختیار اتفاق بیافتد.
در مورد بخش پایانی سوال که به ظاهر ارشاد خلق را حتی در شرایطی که فرد خود کامل نشده است توصیه میکند، باید گفت این در شرایطی است که مطمئن باشد که دین خود را حفظ خواهد نمود که بسیار بعید است، بلکه در شرایطی که یک جامعه یا محیطی فاسد باشد، حفظ ایمان و سلوک الی الله اولویت دارد و سودی در تباه نمودن دین به خاطر همراهی با اهل گناه نیست.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «امر به عزلت در کتب اخلاقی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۶/۷.