امام علی و خلافت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام علی علیهالسلام، بیعت، حکومت، خلافت.
پرسش: چرا علی ـ علیهالسلام ـ در قبول خلافت درنگ کرد؟
پاسخ: بعد از
رحلت نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و جریان سقیفه
بنیساعده، امام علی ـ علیهالسلام ـ درحالیکه استخوان در گلو و خاشاک در چشم داشت و شاهد به تاراج رفتن حق خود بود و برای حفظ اسلام و جامعه نوپای اسلامی صبر کرد. این صبر بیش از دو دهه ادامه داشت، در این مدت بهخصوص در زمان خلیفه سوم، جامعه اسلامی دچار تغییر و تحولی عظیم شده بود؛ بهصورتی که ارزشهای اسلامی کمرنگ شده و عدهای به سرکار آمده بودند که در زمان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و حتی در زمان دو
خلیفه پیش از عثمان اجازه نداشتند وارد مدینه شوند.
سرانجام رفتارهای ناروای عثمان باعث شورش و انقلاب عدهای از مسلمانان شد و به قتل او انجامید. در تاریخ نقل شده است که: مسلمانان بعد از این واقعه نزد امام علی ـ علیهالسلام ـ آمدند و گفتند: میخواهیم با تو بیعت کنیم.
حضرت فرمودند: «دعونی و التمسوا غیری»
«مرا رها کنید و شخص دیگری را طلب نمایید» و در پایان این خطبه امام میفرمایند: مرا رها کنید تا چون یکی از شما باشم... و وزیر بودن من برای شما برای من بهتر است از اینکه امیر باشم بر شما (و بر شما حکومت کنم).
این سخنان روشن میسازد که امام علی ـ علیهالسلام ـ هرگز مسلمین را به خود رها نکرد و همواره در کنار آنها حضور داشته است؛ ولی در این موقعیت زمانی مصلحت را بر این میدید که چون
وزیر و مشاوری
امین در خدمت اسلام و
مسلمین باشد. و این امر یعنی عدم پذیرش بیعت مردم چند روز ادامه داشت.
ابن اثیر میگوید: «یک هفته طول کشید تا حضرت پذیرفت. عثمان در روز هجدهم ذیالحجه کشته شد و در تاریخ بیست و پنجم
ذیالحجه با امام علی ـ علیهالسلام ـ بیعت کردند».
بعد از بیان این مقدمه کوتاه به سؤال مطرح شده میپردازیم که چرا حضرت در همان روز اول بیعت مردم را قبول نکرد؟ باید خاطرنشان کرد که برای رهبران الهی، حکومت هدف نیست؛ بلکه وسیلهای برای
هدایت و احقاق حق مردم است.
و به این خاطر است که ابن عباس نقل میکند: «قبل از جنگ جمل، امام علی ـ علیهالسلام ـ را دیدم که مشغول وصله زدن به کفش خود بود. حضرت به من گفت: ارزش این کفش چقدر است؟ گفتم: این کفش ارزشی ندارد. حضرت فرمود: به خدا سوگند. همین کفش بیارزش، برایم از حکومت بر شما محبوبتر است، مگر اینکه با این حکومت حقی را به پا دارم و یا
باطل ی را دفع نمایم.
پس همواره تأکید امام علی ـ علیهالسلام ـ این بود که خلافت را برای
اشباع حس خودخواهی نخواسته؛ بلکه آن را برای
احقاق حق و وصول به هدف اعلای انسانی میخواهد و بنابراین هرکجا شِکوه کرده است، برای این است که حق از دست رفته و درحقیقت ابراز رنج و درد درباره محرومیت جامعه از حق بوده است. امام ـ علیهالسلام ـ با تشبیه خود به موسی ـ علیهالسلام ـ در اینباره میفرمایند: «موسی بر نفس خویش نترسید؛ بلکه از غلبه نادانان و رواج
ضلالت ترسید»
اگر برای امام علی ـ علیهالسلام ـ نفس حکومت مهم بود، میتوانست در همان اول به طریقی آن را به چنگ آورد و پیشنهاد
ابوسفیان را که پس از
سقیفه حاضر به بیعت با آن حضرت، و بسیج نیرو برای قیام بود، قبول کند؛ ولی امام علی ـ علیهالسلام ـ وضعیت را برای این امر مناسب ندید و اصل اسلام و جامعه اسلامی برای او از هر چیزی با ارزشتر بود و در نامهای که قبل از
جنگ صفین به
معاویه مینگارد بعد از بیان درخواست ابوسفیان و امتناع خود میگوید: «... و تو خود دانی که پدرت چنین گفت و چنین خواست، و این من بودم که
امتناع کردم؛ زیرا مردم به روزگار
کفر نزدیک بودند و من از ایجاد
تفرقه بین مسلمانان بیم داشتم و...»
امام ـ علیهالسلام ـ بهخوبی آگاه بود که مردم مسلمان در زمان
خلفا بهخصوص در زمان عثمان از اسلام راستین فاصله گرفتهاند و سنت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تغییر داده شده است؛ حال اگر امام ـ علیهالسلام ـ بخواهد مردم را به سنت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ وادارد، با مخالفتهایی روبهرو میشود. پس امام علی ـ علیهالسلام ـ با توجه به چنین جو آشفتهای فرمود: «من به اقتضای آنچه میبینم، چنین جوابی دادم و گفتم مرا رها کرده، سراغ دیگری بروید و اگر گفته شما را قبول کنم و حکومت را بپذیرم حوادثی (که آن را پیشبینی میکنم) رخ خواهد داد. بنابراین مراواگذارید که من نیز چون یکی از شما باشم».
برخی از این حوادث که حضرت پیشبینی میکردند و بهخاطر آنها در بل خلافت درنگ نمودند، عبارت بودند از:
۱ـ تغییر اوضاع جامعه اسلامی و فاصله گرفتن از اسلام اصیل و سنت
نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و خو گرفتن با سیره حکومتی مغایر با سیره
پیامبر در طول بیش از دو دهه.
۲ـ انحرافات دینی و بدعتهای انجام شده در اسلام (در زمان خلفای ثلاث) امام میدانست که باید با این بدعتها مبارزه کند و این مسئله مهمی بود و با مخالفتهایی روبهرو میشد.
۳ـ ایجاد
تبعیضات و
مبارزه با آنها: از زمان خلیفه دوم تبعیضاتی بنا نهاده شد و در زمان عثمان به اوج خود رسید و مسلمانان کمکم به این تبعیضات خو گرفته و با هرگونه اقدامی علیه آن، مبارزه میکردند؛ در پرتو این سیاست که خلافت ایجاد کرده بود و مخالف
صریح اسلام و سنت نبوی بود، عدهای به ثروتهایی کلان رسیده بودند. حال اگر امام ـ علیهالسلام ـ قصد اجرای
سنت نبوی را داشت، باید با این انحرافات مبارزه میکرد که این کار نیاز به
حمایت قوی مردمی داشت و لازم بود مردم
امتحان شوند و شدت رغبت آنها به حکومت حضرت سنجیده شود؛ این عوامل و عوامل دیگری باعث شدند که آن حضرت ابتدا از قبول خلافت خودداری کند و بعداً فقط به این خاطر حکومت را پذیرفت که «... خداوند از
عالمان پیمان گرفته بود که بر سیری و تنعم
ظالمان و
گرسنگی و زجر مظلومان ساکت ننشیند».
سایت اندیشه قم