اختلاط دختر و پسر در دانشگاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: جداسازی دختر و پسر، اختلاط زن و مرد، دانشگاه.
پرسش: برخی جداسازی پسر و دختر در مدرسهها و یا دانشگاه را صحیح ندانسته، قائل به اختلاط در محیط آموزشی شدهاند؟
پاسخ: اختلاط در مراکز آموزشی، از جهات علمی مورد خدشه واقع شده و ذکر نکاتی کلّی و مبهم و بدون نظرات کارشناسی دربارهی اختلاط در دانشگاهها صحیح نیست. در ضمن، جوان در دانشگاه نیز همچون سایر مراکز و نهادهای اجتماعی، در معرض تبعات و آثار منفی اختلاط است.
بحث اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشی، بحثی دامنهدار و بسیار مفصل و طولانی است که ما در این جا به اختصار آن را بررسی میکنیم:
در ابتدا باید گفت: این مسئله حتی در میان خودِ غربیان و به خصوص بعضی از کشورهای اروپایی و امریکایی دارای مخالفان بسیاری است. در بیشتر کشورهای جهان، مدارس به صورت غیر مختلط اداره میشوند و در بیشتر کشورهای دارای
مذهب کاتولیک در اروپا و امریکا، حتی فرانسه و انگلستان و نیز بسیاری از مدارس متوسطه و دانشکدهها در خود امریکا و امریکای لاتین و بیشتر کشورهای شرق، هنوز دختران در مدارس جدا از پسران
تحصیل میکنند. همچنین در کشورهایی نظیر بلژیک، آلمان، اتریش، مجارستان، اسپانیا و یونان، از
آموزش مختلط در سطح مدارس متوسطه استقبال نشده است.
حتی در کشورهایی نظیر شوروی سابق، تا اواسط قرن بیستم، اختلاط جنسها در مدارس به صورت رسمی و جامع نبود و بیشتر مدارس به صورت غیر مختلط اداره میشد.
قبل از هرگونه
پیشداوری در این رابطه، ابتدا برخی از نظرات موافق و مخالف را با استفاده از منابع معتبر نقل میکنیم و سپس به بررسی آنها مینشینم:
موافقان و حامیان
تعلیم و تربیت مختلط، مستندات و دلایل روی آوری جوامع گوناگون به این شیوه را ذکر کردهاند که مهمترین آنها بدین قرار است:
تعلیم و
تربیت مختلط با
عدالت و انصاف سازگارتر است و همه از فرصتهای تحصیلی و امکانات آموزشی، به یک اندازه استفاده میبرند.
غالباً گفته میشود که جوّ
اخلاقی مؤسّسات آموزشی مختلط، بهتر از مؤسّسات غیر مختلط است.
تعلیم و تربیت مختلط از نوع غیر مختلط آن اقتصادیتر است. برخی از آنها معتقدند که
آموزش و
تحصیل دختران جوان و زنان در کنار پسران و مردان، بسیاری از هزینههای اقتصادی را کاهش میدهد و به عکس، اگر دو جنس در مدارس جدا از هم و در عرض یک دیگر تحصیل کنند، دارای هزینههای اضافی بسیاری خواهند بود. و این را یکی از دلایل مهمّ آموزش مختلط میدانند.
تجربهی تحصیل و آموزش دختران و پسران جوان در مدارس مختلط، برای کارهای گروهی آنها در آینده مفیدتر است.
مردان و زنانی که در مؤسّسات آموزشی، با فضای باز و بدون قید و بند جنسیّتی تحصیل و کار کنند، برای انجام کارهای مشترک در آینده و ساختن جهانی بهتر، آمادگی بیشتری خواهند داشت.
از مجموعهی این دلایل استفاده میشود که مراکز و مؤسّسات آموزش، نباید در انحصار مردان باشد؛ بلکه چنین مراکزی باید برای زنان نیز وجود داشته باشد تا آنها ضمن تحصیل و کسب معلومات و معارف، برای
کسب درآمد و
شغل نیز آماده شوند.
در پاسخ باید گفت ریشهی این
تفکر ، تلقّیِ غلط از
تساوی حقوق زن و مرد و پیروی از نهضت «
فمینیسم »
است. پرسشی که مطرح است این است که به چه دلیلی حتماً باید این مراکز به صورت مختلط وجود داشته باشد و زنان در کنار مردان به تحصیل بپردازند؟ بلکه میتوان گفت به ظاهر یکسان قرار دادن زن و مرد در همهی عرصهها و کارها، در بسیاری از موارد نقض غرض نموده و سبب
ظلم به زنان و نادیده گرفتن
حقوق واقعی آنان میشود؛ زیرا اصلیترین حق زن آن است که تواناییها و استعدادها و ویژگیهای
فطری و طبیعیاش مورد توجه واقع شود.
در زمینهی مسئلهی آموزشی نیز میتوان گفت: باید پیرو آموزش جداگانه بود و با در نظر گرفتن استعدادها و نیازهای هر یک از دو جنس، موادّ آموزشی را تدارک دید. همانطور که در بعضی از مناطق، نظیر کشور اسپانیا اجرا میشود که مواد آموزشی در هر نظام برای هر یک از دو جنس دختر و پسر متفاوت بوده، برای هر کدام از آنها به طور جداگانه کتابهای درسی متناسب با خودشان، با توجه به نیازهایشان، تهیّه و تدارک دیده شده است.
علاوه بر اینها آثار و تبعات دیگری - که در ضمن نظر مخالفان آموزش مختلط بیان میشود - نیز دامنگیر آنان می شود و همانطور که گفته شد در بسیاری از کشورها صاحب نظران، از آن استقبال ننمودهاند.
این نکته که جوّ اخلاقی مؤسّسات در صورت اختلاط بهتر میشود، بر پایهی نظر «فروید و راسل» بنا شده است که میگویند محدودیّت و جدا بودن از هم، سبب
حرص و حسّاسیّت بیشتر میشود، این را در ضمن عنوان دلیل دوم در بخش دوم کتاب پاسخ گفتیم.
اما دخالت مسائل اقتصادی، دلیل ناقص و نادرستی است. نکتهی مهم در این است که آیا یک مرکز آموزشی و تربیتی، یک بنگاه تولیدی و اقتصادی است تا پیش از هر چیز تنها بُعد اقتصادی و
صرفهجویی مادی آن در نظر گرفته شود! مراکز آموزشی به هدف تولید کالا تأسیس نشدهاند، بلکه مقصودشان
تربیت صحیح و هر چه بهتر
انسان است، تا تمام استعدادهای او به صورت کامل، شکوفا و پرورش یابد و اگر لازمهی آن صرف هزینههایی هم باشد، باید برای تأمین هدف والای تعلیم و تربیت آن را پذیرفت. و نکتهی دیگر آن که
تربیت و بالندگی صحیح نیروی انسانی، از جهتی در دراز مدت، سبب صرفهجویی بسیار اقتصادی است.
آیا دلایل اقتصادی میتواند توجیهی برای نادیده گرفتن آن همه تفاوتها و نیازها باشد؟ جای تأسف است که باید گفت به اعتراف این قائلین، تعلیم و تربیت مختلط، ابتدا از یک نیاز اقتصادی ناشی شده و آن گاه به یک اصل تربیتی تبدیل شده است.
بیشتر دانشمندان و صاحب نظران علوم تربیتی و علوم اجتماعی، با تعلیم و تربیت به شیوهی مختلط به مخالفت پرداخته، آن را مخالف علایق و خصوصیّات و
نیازهای جنسی هر کدام از دو جنس و نیز مخالف علایق و ویژگیهای
فرهنگی در جوامع گوناگون دانستهاند.
به سبب تفاوتهای زیستی و روانی دو جنس زن و مرد و در نتیجه، تفاوت آنها در نیازهای آموزشی، آموزش یکسان و مشابه برای دو جنس غیر ممکن مینماید و باید برای هر گروه،
برنامه ریزی آموزشی مطابق با نیازهای آنها صورت پذیرد.
به دلیل تفاوتهای موجود، به خصوص اختلاف دختران و پسران در بلوغ، رقابت در مدارس مختلط، نابرابر شده، غالباً سبب
افت تحصیلی پسران و ناراحتیهای روحی آنها میشود.
هر یک از دانش آموزان دختر و پسر، در صورتی میتوانند با کیفیّت بهتر به تحصیل ادامه دهند که با هم جنس خود در یک کلاس بوده، دارای کادر آموزشی و اداری هم جنس خود باشند.
به گفتهی «آستن» وقتی هم دانشجویان و هم اعضای هیئت علمی یک آموزشکده، به طور عمده از یک جنس باشند، تحصیل دانشجویان در آن مؤسّسهی آموزشی، تأثیرات مثبت بسیاری در پی خواهد داشت.
در تحقیقات دیگری ثابت شده است که مهمترین عامل تبیین الگوهای شغلی موفّق برای زنان، تحصیل آنها در مؤسّسات آموزشی زنانه است نه مختلط.
دوران جوانی و نوجوانی، زمان اوج احساسات و
غرایز جنسی است و اختلاط سبب
دل بستگی هر یک از دو جنس به دیگری میشود. همین مسئله،
افت تحصیلی و افزایش انحرافات اخلاقی را در پی خواهد داشت و ادارهی آن مؤسّسات را برای مدیران آنها با مشکلات بسیاری همراه خواهد کرد.
در مجله ای به نام «پلین تروت» آمده است:تا چند دههی پیش، داشتن یک
طفل نامشروع یکی از بدترین اشتباهاتی بود که یک دختر جوان میتوانست در زندگی خود مرتکب شود؛ اما اکنون مدیر یک دبیرستان دخترانه در یکی از شهرهای بزرگ امریکا میگوید: این موضوعی است که به طور کلی از جانب بچهها پذیرفته شده است و این دیگر یک داغ و نشان بدنامی - به آن صورتی که قبلا تصور میشده - نیست.
در دههی ۱۹۸۰، تعداد اطفال نامشروعی که زاییدهی همین اختلاط و آزادیهای جنسی است، سه برابر شده و میزان
سقط جنین در دههی ۱۹۶۰، یکصد هزار مورد، در دههی ۱۹۷۰، بیش از پانصد هزار مورد، و در دههی ۱۹۸۰، به بیش از یک و نیم میلیون مورد افزایش یافته است.
دلایل دیگری نیز وجود دارد از قبیل: به خطر افتادن سلامت جسمی و روحی، به ویژه برای دختران؛
ازدواجهای زودرس و بدون شناخت کامل و احساسی، که غالباً به جدایی و
طلاق کشیده میشوند؛ مشکلات
برنامه ریزی مختلط براساس نیازهای زیستی - روانی و تحصیلی دو جنس با در نظر گرفتن گرایشهای تحصیلی و شغلی دختران و پسران که چه بسا غیر ممکن میباشد. این دلایل و دلایل دیگری از این قبیل، بسیاری از محقّقان و صاحب نظران علوم تربیتی را به مخالفت با این نظریه وادار میکند.
در نتیجه اختلاط در مراکز آموزشی، از جهات علمی مورد خدشه واقع شده و ذکر نکاتی کلّی و مبهم و بدون نظرات کارشناسی دربارهی اختلاط در دانشگاهها صحیح نیست. در ضمن، جوان در دانشگاه نیز همچون سایر مراکز و نهادهای اجتماعی، در معرض تبعات و آثار منفی اختلاط است.
سایت اندیشه قم.