چگونگی تشریع اذان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اذان،
وحی،
تشریع.
پرسش: آیا اذان براساس وحی بوده است؟
تأمّل در احادیثی که درباره چگونگی تشریع اذان وارد شده است، نشان میدهد که در دوران زمامداری
معاویه، چگونگی تشریع اذان، در جامعه اسلامی مورد اختلاف قرار گرفت، بدینمعنا که در مقابل خاندان رسالت (که اتّفاق نظر داشتند که تشریع اذان، بر پایه وحی الهی بوده است و
پیامبر اسلام، همه بندهای آن را از
جبرئیل امین و او از
خداوند متعال اخذ کرده است) شماری از
مسلمانان، بر پایه شماری از روایات، بر این باور بودند که اذان، ریشه در وحی نداشته است؛ بلکه منشأ آن،
خواب و پیشنهاد برخی از مسلمانان به پیامبر اسلام بوده است.
در اینجا ما ابتدا شماری از روایاتی را که در منابع روایی معروف
اهل سنّت در مقابل دیدگاه
اهلبیت (علیهمالسلام) درباره
تاریخ اذان نقل شده است، (گفتنی است شماری از احادیث اهل سنّت، هماهنگ با احادیث
شیعه، منشأ تشریع اذان را وحی دانستهاند.) میآوریم و سپس به ارزیابی و نقد آنها میپردازیم.
روایاتی که منشأ اذان را وحی نمیدانند. در این دسته، به پنج روایت اصلی، اشاره میکنیم:
سنن ابیداوود:
عبّاد بن موسی ختلی و
زیاد بن ایّوب برای ما حدیث کردند (هر چند حدیث عبّاد، کاملتر است) که: حدیث کرد ما را
هشیم، از
ابوبشر. زیاد گفت: خبر داد ما را ابوبشر، از
ابوعمیر بن اَنَس، از یکی از عموهای انصاریاش که:
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ایناندیشه بود که چگونه مردم را برای
نماز جمع کند. بعضی گفتند: در موقع فرا رسیدن نماز، پرچمی نصب کن و مردم وقتی آن را دیدند، به یکدیگر خبر میدهند
[
که وقت نماز شده است
]
؛ امّا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این پیشنهاد را نپسندید.
عدّهای گفتند: شیپور بزنید. زیاد گفت: شیپور یهود
[
مقصودشان بود
]
.پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این را هم نپسندید و فرمود: «این، روش
یهود است». نواختن
ناقوس را پیشنهاد کردند. فرمود: «این، کار
نصارا است».
عبداللّه بن زید بن عبدربّه، در حالی رفت که دل مشغولی پیامبر خدا، ذهن او را نیز مشغول کرده بود. در عالم خواب، اذان به او نشان داده شد. صبح، وی نزد پیامبر خدا رفت و به ایشان خبر داد و گفت: ای پیامبر خدا! من بین خواب و بیداری بودم که کسی نزد من آمد و اذان را به من نشان داد.
عمر بن خطّاب، پیش از او، اذان را در خواب دیده بود؛ امّا بیست روز، آن را پنهان نگهداشت و سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آگاه ساخت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «چرا به من خبر ندادی؟». گفت: قبل از من، عبداللّه بن زید، خبرش را داد و من دیگر شرم کردم. پیامبر خدا فرمود: «ای
بلال! برخیز و ببین که عبداللّه بن زید به تو چه فرمان میدهد؛ همان کار را بکن». پس، بلال اذان گفت.
ابوبشر میگوید:
ابوعمیر به من خبر داد که انصار میگویند که اگر در آن روز، عبداللّه بن زید بیمار نبود، حتماً پیامبر خدا او را
مؤذّن قرار میداد.
سنن ابیداوود:
محمّد بن منصور طوسی آورده است که: حدیث کرد ما را یعقوب، حدیث کرد ما را پدرم از
محمّد بن اسحاق، حدیث کرد مرا
محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی از محمّد بن عبد اللّه بن زید بن عبد ربّه که: عبد اللّه بن زید به من گفت:
چون پیامبر خدا دستور داد که ناقوسی بسازند تا برای جمع شدن مردم به نماز، ناقوس بزنند، من در عالم رؤیا مردی را دیدم که گِرد من میگردد و ناقوسی در دست اوست. گفتم: ای بنده خدا! ناقوس را میفروشی؟ گفت: با آن چه میکنی؟ گفتم: با آن به نماز فرا میخوانیم.گفت: آیا به چیزی بهتر از این، راهنمایی ات نکنم؟ گفتم: چرا.گفت: میگویی: «اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر. اشهد ان لا اله الاّ اللّه. اشهد ان لا اله الاّ اللّه. اشهد انّ محمّدا رسول اللّه، اشهد انّ محمّدا رسول اللّه. حیّ علی الصلاة، حیّ علی الصلاة. حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح. اللّه اکبر، اللّه اکبر. لا اله الاّ اللّه». سپس کمی از من فاصله گرفت و گفت: هر گاه خواستی نماز را به پا داری،
[
این چنین اقامه
]
میگویی: «اللّه اکبر، اللّه اکبر. اشهد ان لا اله الاّ اللّه. اشهد انّ محمّدا رسول اللّه. حیّ علی الصلاة. حیّ علی الفلاح. قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة. اللّه اکبر، اللّه اکبر. لا اله الاّ اللّه».
صبح که شد، نزد پیامبر خدا آمدم و آنچه را در خواب دیده بودم، به ایشان گفتم. فرمود: «رؤیای صادقی است، ان شاء اللّه. به همراه بلال، برخیز و آنچه را در خواب دیدهای، به او بگو تا او به آن، اذان بگوید؛ چون او صدایش از تو رساتر است». من با بلال برخاستم و من به او میگفتم و او آنها را اعلام میکرد (اذان میگفت).
عمر بن خطّاب، در خانهاش صدای او را شنید. در حالی که ردایش را میکشید،
[
با عجله و سراسیمه
]
بیرون آمد و میگفت: ای پیامبر خدا! سوگند به آن که تو را به حق برانگیخت، من نیز چنین خوابی دیدهام. پیامبر خدا فرمود: «خدا را شکر!».
سنن ابن ماجة: ابوعبید
محمّد بن عبید بن میمون مدنی آورده است که: حدیث کرد ما را
محمّد بن سلمه حرّانی، حدیث کرد ما را
محمّد بن اسحاق، حدیث کرد ما را
محمّد بن ابراهیم تیمی از
محمّد بن عبد اللّه بن زید از پدرش که:
پیامبر خدا دستور داد که شیپور و ناقوسی بسازند. عبد اللّه بن زید، خوابی دید. او میگوید: مردی را دیدم که دو جامه سبزرنگ پوشیده بود و ناقوسی با خود داشت. به او گفتم: ای بنده خدا! ناقوس را میفروشی؟ گفت: با آن چه میکنی؟ گفتم: با آن به نماز فرا میخوانم. گفت: آیا تو را به چیزی بهتر، راهنمایی نکنم؟ گفتم: آن چیست؟ گفت: میگویی: «اللّه اکبر، اللّه اکبر...».
سنن ابنماجة:
محمّد بن خالد بن عبداللّه واسطی، آورده است که: حدیث کرد ما را پدرم، از
عبدالرحمان بن اسحاق، از زهری، از سالم، از پدرش که:
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم درباره چیزی که آنها را به نماز فرا خوانَد،
مشورت کرد. آنان شیپور را پیشنهاد کردند؛ امّا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را نپسندید؛ چون برای
یهود بود. ناقوس را پیشنهاد دادند. آن را نیز به خاطر این که برای نصارا بود، نپسندید. در همان شب، مردی از انصار به نام عبد اللّه بن زید و نیز عمر بن خطّاب، اذان را در خواب دیدند. مرد انصاری، شبانه نزد پیامبر خدا رفت
[
و خواب خود را برای ایشان باز گفت
]
. پیامبر خدا به بلال دستور داد که به آن
که در خواب دیده شده بود ، اذان بگوید.
زهری گفت: بلال در اذان نماز صبح، این جمله را افزود: «الصلاة خیر من النوم» و پیامبر خدا بر آن، صحّه گذاشت.
سُنن التِّرمِذی:
سعید بن یحیی بن سعید اموی آورده است که: حدیث کرد ما را پدرم، حدیث کرد ما را محمّد بن اسحاق از محمّد بن ابراهیم بن حارث تیمی از محمّد بن عبد اللّه بن زید از پدرش که:
صبح که شد، نزد پیامبر خدا رفتیم و رؤیایم را به ایشان گفتم. فرمود: «این، یک رؤیای صادق است. به همراه بلال برخیز؛ چون او صدایش از تو رساتر و بلندتر است. آنچه به تو
[
در خواب
]
گفته شده، به او بگو و او آنها را با صدای بلند بگوید...» .
ترمذی میگوید: این حدیث را ابراهیم بن سعد، از محمّد بن اسحاق، به صورتی کاملتر و طولانیتر روایت کرده و داستان اذان را، دو به دو، و اقامه را، یک به یک، آورده است. عبد اللّه بن زید، همان ابن عبدربّه است و «ابن عبد رب» هم به او میگویند. ما از او حدیثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمیشناسیم که صحیح باشد، جز همین یک حدیث که درباره اذان است.
با بررسی اسناد این روایات و تأمّل در متن و معانی آنها و نیز عرضه آنها بر احادیث
اهل بیت (علیهمالسلام)، برای پژوهشگر، تردیدی در مجعول بودن آنها باقی نخواهند ماند. آنچه بر نادرستی این روایات دلالت میکند، عبارتاند از:
این باور که تشریع اذان، بر اساس رؤیای عبد اللّه بن زید بوده، بدین معناست که خاتم پیامبران الهی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (که برای کوچکترین رفتارهای فردیِ جامعه اسلامی، از جانب خداوند متعال رهنمود آورده است) در مورد یکی از بزرگترین عباداتِ سیاسی ـ اجتماعی، نمیدانسته که چه باید کرد و حتّی طبق برخی از این روایات، برای آن، بیست روز سرگردان بوده است، تا این که رؤیای شخص یا اشخاصی، مشکلگشا میشود و موجب تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تشریع اذان میگردد!
بیتردید، این پندار، با اعتقاد به
نبوّت پیامبر اسلام، قابل جمع نیست و از اینرو،
امام صادق (علیهالسّلام) ضمن نفرین کردنِ کسانی که از چنین پنداری جانبداری میکنند، خِرد و وجدان آنان را به داوری میخواند و با شگفتی از آنان میپرسد که چگونه این پندار را با عقیده به نبوّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
نزول وحی بر ایشان، جمع میکنند:
بر پیامبر شما وحی نازل میشود و شما میگویید که او اذان را از عبداللّه بن زید گرفته است؟!
http://lib.eshia.ir/۲۷۲۵۵/۲/۳۳۵/روايات
تأمّل در احادیث فراوانی که در منابع حدیثیِ شیعه و اهلسنّت درباره
حکمت اذان و فضایل و برکات آن وجود دارند،
نشان میدهد که فلسفه این عمل عبادی، تنها اعلام وقت نماز نیست؛ بلکه آثار فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی فراوانی بر آن مترتّب است. بدین ترتیب، آیا میتوان باور کرد که همه این حکمتها و برکات، به دنبال رؤیای عبداللّه بن زید پدید آمده است و یا این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فلسفه اذان را میدانسته؛ ولی از خودِ اذان، بیاطّلاع بوده است؟!
خاندان رسالت (علیهمالسّلام) علاوه بر این که تأکید میکنند که منشأ اذان، وحی است، به صراحت و با شدّت، روایاتی را که آغاز تشریع آن را مستند به رؤیا کردهاند، تکذیب نموده و آن را با
ایمان به نبوّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، ناسازگار دانستهاند. این، در حالی است که اگر هیچ دلیلی جز تکذیب اهل بیت (علیهمالسلام)در این باره وجود نداشت، برای اثبات نادرستی و مجعول بودن این روایات، کافی بود؛ چرا که: «اهل البیت ادری بما فی البیت؛ اهل خانهاند که میدانند در خانه چیست».
گفتنی است که نه تنها اهل بیت (علیهمالسلام)، بلکه افرادی مانند
محمّد بن حنفیّه نیز به بطلان این روایات، تصریح کردهاند.
برهان الدین حلبی، از
ابوالعلاء روایت کرده است که:
به محمّد بن حنفیّه گفتم: برای ما حدیث میشود که منشأ این اذان، رؤیایی بود که مردی از انصار در خوابش دید. محمّد بن حنفیّه از این سخن، به شدّت وحشت کرد و گفت: شما درباره چیزی که در میان احکام اسلام و مقرّرات دینتان یک اصل است، میگویید که منشأش رؤیایی بوده که یکی از انصار در خوابش دیده است،
[
آن هم چیزی که
]
احتمال راست و
دروغ دارد و ممکن است که از شمار خوابهای پریشان باشد؟!
گفتم: این حدیث در میان مردم، به شدّت رایج است.
گفت: به خدا سوگند، صحّت ندارد....
آنچه در نقد مضمون روایاتی که تشریع اذان را به غیر وحی مستند میکنند، ذکر نمودیم، برای اثبات معتبر نبودن آنها کافی است. البتّه ادلّه دیگری نیز برای اثبات این مدّعا ذکر شده است، مانند: تعارض اساسی میان مضمون این روایات، تعداد مدّعیان رؤیا (مدّعیان رؤیا، تا چهارده نفر، نقل شده است)
و تعارض آنها با نقل
بخاری و غیر او.
بنابراین، بر فرض که سند این روایات، اصطلاحاً «صحیح» هم باشد، به دلیل ناسازگاری مضمون آنها با
عقل سلیم و مبانی اسلام، مردود بودن آنها غیر قابل تردید است. البتّه جالب توجّه است که سند این روایات نیز قابل اعتماد نیست؛ زیرا یا موقوفاند (یعنی سند آنها به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متّصل نمیشود) و یا مُسنَدهایی هستند که در سلسله سند آنها راوی
مجهول،
مجروح،
ضعیف و یا
متروک قرار دارد.
بدین ترتیب، میتوان گفت دلیلی که
حاکم در
مستدرک برای عدم نقل حدیث عبداللّه بن زید در
صحیحین آورده (یعنی اختلاف ناقلان در اسانید آن)، (حاکم میگوید: کسی که اذان را در عالم رؤیا دید، عبد اللّه بن زید بود. این، مورد قبول فقها واقع شده است؛ امّا چون ناقلان، در اسانید آن اختلاف کردهاند، در صحیحین نیامده است.)
در واقع، ممکن است تنها یکی از دلایل متعدّد آن باشد و شاید برخی از وجوه دیگری که ذکر شد نیز موجب عدم ذکر این حدیث در صحیحین گردیده باشد.
درباره انگیزه جعل این حدیث نمیتوان به صورت قاطع،
اظهار نظر کرد.
برخی از محقّقان، این احتمال را تقویت کردهاند که عموهای عبداللّه بن زید، این رؤیا را ساختهاند. متن کلام آنان، چنین است:
«به احتمال زیاد، این رؤیا را، عموهای عبداللّه بن زید رواج دادهاند تا از این طریق، فضیلت و افتخاری برای خاندانها و قبایل خویش کسب کنند. به همین دلیل، در برخی
مسانید میبینیم که عموزادگان او، راویان این حدیث هستند و کسانی هم که به آنها اعتماد کردهاند، به آنها
حسن ظن داشتهاند.»
امّا به نظر میرسد که جعل این حدیث، همانند بسیاری از احادیث مجعول دیگر، انگیزه سیاسی داشته است؛ زیرا همانطور که پیش از این نیز توضیح دادیم،
اذان علاوه بر یادآوریِ وظیفه فردی و اعلام وقت نماز، یک شعار مهمّ سیاسی ـ اجتماعی نیز هست و این شعار، نه تنها زمینه تداوم حاکمیت اسلام را در جوامع اسلامی فراهم میکند، بلکه در کنار استقرار ارزشهای دینی، میتواند موجب انتقال فرهنگ اسلامی به سایر جوامع گردد. بدینجهت، جریانهای سیاسیای که حاکمیت اسلامِ اصیل را با منافع خود در تضاد میبینند، این شعار سیاسی را بر نمیتابند.
به نظر میرسد که جعل حدیث عبداللّه بن زید، به وسیله حزب اُموی (در عصر حاکمیت مطلق معاویه) و با هدفِ حذف و یا تحریف شعار سیاسی ـ اجتماعی اذان، انجام گرفته است؛ زیرا اگر خاستگاه تشریع اذان «رؤیا» شد، کسی که مدّعی خلافت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بلکه خداوند متعال است، میتواند با رؤیایی دیگر، آن را به صورت دلخواه تغییر دهد و یا حذف نماید!
توضیح مطلب، اینکه: هر کس با تاریخ اسلام آشنا باشد، میداند که حزب اُموی از ابتدا با اسلام، مخالف بود و هیچگاه با این آیین الهی آشتی نکرد. این حزب، هر چند پس از قدرت یافتن اسلام، نمیتوانست علناً با آن مخالفت کند، امّا در اوّلین فرصتِ به دست آمده، در برابر نظام اسلامی به رهبری امام متّقیان و
امیر مؤمنان ایستاد و مانع رشد و بالندگی این آیین آسمانی شد و به گفته امام علی (علیهالسّلام):
آنها اسلام نیاوردند؛ بلکه تسلیم شدند، و
کفر خویش را پنهان داشتند و زمانی که یارانی برای آن یافتند، آشکارش نمودند.
گزارشی که
مغیرة بن شعبه، دوست صمیمی معاویه، از یک جلسه خصوصی و محرمانه با او دارد، نشان میدهد که او تا چه حد، با این شعار عبادی ـ سیاسی اسلام، مخالف بوده است. متن این گزارش را
مطرف، فرزند مغیره، چنین روایت کرده است:
شبی
[
پدرم مغیره
]
آمد و از خوردن غذا خودداری کرد. او را غمگین دیدم. ساعتی منتظرش ماندم و خیال کردم که برای ما و یا در کار ما اتّفاقی افتاده که او اندوهگین است. به او گفتم: چه شده است که امشب غمگین هستی؟ گفت: فرزندم! من از نزد خبیثترینِ مردم میآیم! گفتم: چه اتّفاقی افتاده است؟ گفت: با معاویه تنها نشسته بودم که به او گفتم: ای امیر المؤمنین! تو از ما به حکومت رسیدی. کاش دادگری نمایی و بساط نیکوکاری بگسترانی؛ چرا که تو دیگر مُسن شدهای! کاش به برادرانت از بنیهاشم نگاه لطفی کنی و به خویشاوندانت رسیدگی نمایی! به خدا سوگند که امروزه دیگر چیزی (قدرتی) ندارند که از آن بترسی.
معاویه به من گفت: هرگز، هرگز! آن مرد تَیمی به حکومت رسید و عدالت پیشه کرد و خوبیها نمود؛ امّا به خدا سوگند که با مُردنش، نام او نیز مُرد و فقط ممکن است یک نفر پیدا شود و بگوید: ابوبکر. پس از آن، مرد عَدِی (عمر) به حکومت رسید و ده
سال تلاش کرد و زحمت کشید؛ ولی به خدا سوگند، همین که مُرد، نامش هم مُرد. فقط ممکن است فردی پیدا شود و بگوید: عمر. سپس برادرمان عثمان، به حکومت رسید. مردی به حکومت رسید که کسی در نسب، چون او نبود. او کارها کرد و آن رفتار با او شد (وی را کشتند)؛ امّا به خدا سوگند که با مُردنش، نام او نیز مُرد و از رفتاری که با او شد نیز دیگر سخنی به میان نیامد. ولی آن مرد هاشمی، در هر روز، پنج مرتبه نامش فریاد زده میشود که: «اشهد انّ محمّدا رسول اللّه». با این وجود، دیگر چه کاری باقی میماند؟ ای مادر مُرده! به خدا سوگند که راهی جز دفن کردن و دفن کردن
[
این نام
]
، باقی نمیماند!
آنچه میتواند این تحلیل را تأیید کند، این است که موضعگیری اهل بیت (علیهمالسّلام) در برابر روایاتی که منشأ تشریع اذان را رؤیای عبداللّه بن زید میدانند، پس از استقرار حکومت معاویه است؛ زیرا اگر چنین شایعه اهانتآمیزی درباره پیامبر اسلام، در دوران حیات امام علی (علیهالسّلام) نیز وجود داشت، بیتردید، آن امام در برابرش موضعگیری مینمود، در حالی که در تاریخ، نخستین برخورد اهل بیت (علیهمالسّلام) با این شایعه به وسیله
امام مجتبی (علیهالسلام) پس از جریان صلح او با معاویه ثبت شده است.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «چگونگی تشریع اذان» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۸/۱۳.