نام انبیا در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: انبیا،
قرآن .
پرسش: به چه دلیل نام تعداد اندکی از
انبیا در قرآن مجید ذکر شده است؟!
پاسخ: به تصریح قرآن کریم در آیات ۱۶۳ و ۱۶۴ سوره مبارکه
نساء و ۷۸ غافر،
داستان برخی از انبیا (۲۵ نفر) در قرآن مذکور است و داستان بسیاری از انبیا در قرآن نیامده است.
با مراجعه به قرآن کریم نیز این امر ملموس است که
تاریخ همه انبیا بهطور تفصیل نیامده و در مورد
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ و
عیسی ـ علیهالسلام ـ و
ابراهیم ـ علیهالسلام ـ نیز به قطعاتی از زندگی این بزرگواران اشاره شده است. درحالیکه در برخی روایات تعداد انبیا و ۱۲۴۰۰۰ و تعداد رسولان ۳۱۳ نفر تعیین شده است!
مثلاً نام
حضرت موسی کلیم علیهالسلام، بیش از صد بار در قرآن کریم آمده و قصهی آن حضرت در ۲۸ سوره بهطور گسترده تبیین شده است، اما بخشهایی که به تاریخ و قصهی محض بازمیگردد؛ مانند ثبت تاریخ میلاد و وفات و... آن حضرت نیامده؛ بلکه به نکات حساس و آموزنده داستان پرداخته است.
پس بهجاست که
حکمت این امر را بررسی نماییم.
نزول قرآن و
بعثت رسول اللَّه به جهت هدایت انسان به سعادت و تعالی است تا با پیمودن این راه به قلهی
سعادت انسانیت بار یابد و به مقام خلیفة اللهی برسد. ذکر قطعات تاریخ سبب توجه افزونتر و دلنشینتر شدن
کلام و تأثیر بیشتر آن در نفوس و پایدار ماندن آن تعالیم تا زمان بیشتری است؛ ازاینرو وجود قصص انبیا در قرآن بر محورهای ذیل استوارند.
۱. بیان نحوه دعوت و تبلیغ انبیا، در ضمن بیان هدف مشترک انبیا یعنی
عبادت خدا و ترک طواغیت.
۲. بیان موضعگیریهای مردم در برابر انبیا و بررسی علل و عوامل و نیز نتایج آن.
۳. مبارزات انبیا با خرافات و تحریفها و نیز طاغوتها.
۴. برخوردهای
مؤمنان با طاغیان و معاندان.
۵. بیان سنن الهی
حاکم بر جوامع و امم و استمرار آن بر همه ادوار.
این محورها در پی اهداف ذیل تبیین گردیدهاند:
أ. تعلیم و تربیت به واسطهی پندها و موعظههای انبیا و نیز عبرتآموزی از سرانجام امتهای معاند و استفاده از روش تعلیم و تربیت و تبلیغ ایشان برای مخاطبان قرآن.
ب. ارزیابی و محاسبه نفوس با ملاک و معیارهای قرآنی با واقع شدن در متن جریان
تاریخ و نهادن خود به جای قهرمانان آن.
ج. دفع شبهات و غوامض تاریخ برخی انبیا و تنزیه ایشان از نسبتهای ناروای افراطی و تفریطی؛ چنانکه یهود آن قدر غلو کردند که عزیر ـ علیهالسلام ـ را و نصاری،
مسیح ـ علیهالسلام ـ را فرزند خدا خواندند،
و از سویی تهمت قتل به موسی ـ علیهالسلام ـ زدند.
د. دل گرم کردن
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و مؤمنان به راه و روش خود و تقویت
صبر و استقامت آنها در برابر دشمنان و مأیوس و دلسرد کردن
دشمنان و انذار و تهدید آنها.
از یک سو، این اهداف با ذکر همین مقدار از قصص در قرآن حاصلاند و اطاله بیش از آن محلی نداشت؛ از سوی دیگر مَثَل معروف است که "مشت نمونه خروار است"؛ پس وقتی این گروه از امتها و انبیا اینگونه بودهاند، سایرین را نیز میتوان با اینها مقایسه کرد؛ لذا گذشتگان را بهحساب اینها گذاشت و مراقب بود که به سرنوشت امم بلازده دچار نشویم.
از طرف دیگر انبیای الهی دارای مراتب و درجات مختلفی بودهاند
و برخی فقط مبلغ دین پیامبر دیگری بودهاند که چهبسا آن پیامبر معاصر خود آنها بوده است؛ مثل تبلیغات
لوط و نیز یعقوب و اسحاق و اسماعیل برای
دین حضرت ابراهیم ـ علیهالسلام ـ و انبیای
بنیاسرائیل که مبلغ دین موسی ـ علیهالسلام ـ بودهاند و چهبسا مخفیانه تبلیغ داشتهاند و در میان
یهود و نصاری نیز از آنها اسم و رسمی نمانده است.
نکته دیگر اینکه چون بیشتر معاندان
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را بنیاسرائیل تشکیل میدادند و حوادث
امت اسلامی شباهت زیادی با قوم یهود دارد، داستان حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ بیش از سایرین در قرآن تکرار شده و تفصیل داده شده است، تا هم
حجت بر
یهود عنود تمام شود و هم مؤمنان
عبرت گیرند.
در پایان، اشارهی به این مطلب مفید خواهد بود که گرچه نظر در آثار گذشتگان و انبیا و امتهای آسیایی و خاور نزدیک و عبرتآموزی از آن، از دستورات قرآن کریم میباشد، ولی ممکن است پیامبرانی در مغربزمین وجود داشتهاند که نام و قصهی آنان در
قرآن نیامده است و سر این مطلب آن است که کتاب و آثار تبلیغی و نتایج زیبا یا زشت قبول یا
انکار دعوت آنها برای مردم مشرقزمین و خاورمیانه اصلاً آشنا نبود؛ ازاینرو به مردم
حجاز و سایر نقاط
خاورمیانه نمیتوان گفت شما در آثار آنان نظر کنید و عبرت بگیرید! در نتیجه، عدم اطلاع تاریخی و قرار نگرفتن در منطقهی جغرافیایی نزدیک و عدم وجود راه و وسیلهی ارتباطی، با وجود فاصلهی اقیانوسها، از دیگر نکاتی است که میتواند بیانگر علت نیامدن نام برخی از
انبیا ی الهی در قرآن مجید باشد.
البته نحوهی تأثیر موقعیت (زمان و مکان و...) در خطابات قرآنی از جمله مباحثی است که نیازمند بررسی جداگانهای است و جهت پرهیز از طولانی شدن بحث، میتوان به منابع مربوط مراجعه نمود.
۱. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۳۹.
۲.
جوادی آملی ، عبداللَّه، سیره پیامبران در قرآن، ج ۶ و ۷، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۹، قم.
۳. شیروانی، علی، درسنامه عقاید، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶، قم، ص ۱۶۴.
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، جامعه مدرسین
حوزه علمیه قم، ج ۶، ص ۱۴۶ و ج ۱۷، ص ۳۵۴.
۵. قرآن کریم.
۶. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج ۱ - ۲، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۰، تهران، درس ۲۹، ص ۲۸۱.
۷. مصباح یزدی، محمدتقی،
معارف قرآن ، راه و راهنماشناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول، ۱۳۷۶، قم، صص ۱۷ و ۲۲ - ۲۱ و ص ۱۵۳ - ۵۸.
۸. هادوی تهرانی، مهدی، تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول، دفتر چهارم.
پایگاه اسلام کوئیست.