مراتب نفس انسانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:عرفان، خیال، شهوت، فلسفه، انسان، طبیعت، عقل، اخلاق، غضب، مراتب نفس، عوالم.
پرسش:مراتب و عوالم
نفس انسانی چیست؟ و جای قوای
شهوت و
غضب در کدامیک از این مراتب است؟
میگویند هر قوایی در
نفس انسان، عالَم مربوط به خود را دارد. قوای شهوت و غضب مربوط به چه عالَمی میشوند؟
فیلسوفان، دانشمندان
اخلاق، و
عرفا هر کدام با توجه به نگرش خاص نسبت به نفس انسانی، مراتب، مقامها و عوالمی را برای آن بیان کردهاند که البته هیچکدام با هم منافات نداشته و تنها تفاوت در نگرش خاص علم مورد نظر به مقوله
انسانشناسی میباشد. در اینجا نگاهی کوتاه به دیدگاههای کلی دانشمندان
فلسفه ،
عرفان و
اخلاق نسبت به مراتب و عوالم نفس انسانی خواهیم انداخت.
نفس (به معنای اعّم) که یکی از تعابیر بُعد غیر مادی آدمی است، از نظر فیلسوفان امری بسیط است که در عین بساطت و وحدتی که از آن انتزاع میشود، مجموعهای از تواناییها را دارد که از آن با عنوان «
قوای نفس » نام بردهاند. بدینترتیب، وجود قوای متعدّد نفس با بساطت و وحدت آن، ناسازگار نیست؛ چرا که این کثرت قوا از مراتب گوناگون نفس بسیط آدمی انتزاع میشود و این شکلی از وحدت در عین کثرت است که
صدرالمتألهین شیرازی با عبارات مشابهی به آن تصریح کرده است. از آن جمله میگوید:«پس نفس با یکپارچگی و وحدتی که دارد، همه قوای مدرکه (درککننده) و محرکه (به حرکت درآورنده) را در بردارد».
قوای عاقله ،
شهویه ،
غضبیه و
وهمیه که موضوع بحث دانشمندان اخلاق است و در شمار مباحث مهم
علم اخلاق و
حکمت عملی جای میگیرد
و نیز توانایی احساس،
تخیّل ،
توهّم و
تعقّل (
قوای مدرکه ) که مورد گفتوگوی فیلسوفان و در شمار مباحث
حکمت نظری است، همه از تواناییهای نفس آدمی است. البتّه برخی از این قوا در مرتبه دانی نفس و برخی در مرتبه عالی آن قرار گرفته است؛ برای نمونه؛ قوه غضبیه و شهویه به مرتبه حیوانی نفس آدمی مربوط میشود؛ ولی قوه عاقله، به مرتبه عالی نفس آدمی ارتباط دارد. همچنین احساس، تخیّل و توهّم، به «حساسیّت» انسان بازمیگردد که فصل حیوانیّت او است (حیوان = جسم نامی حسّاس)، در حالیکه تفکّر به «ناطقیت» که فصل انسانیّت او است (
انسان =
حیوان ناطق ) مربوط میشود.
از آنجا که انسان، یک نفس بسیط بیشتر ندارد، فیلسوفان، همه این قوا را با نفس او متّحد شمردهاند؛ اگر چه از حیث مراتب، مختلف بوده، در زمانهای گوناگون بروز و ظهور متفاوت داشته باشند؛
ولی آنچه نزد فیلسوفان مسلّم است، آن است که تحقّق مرتبه
انسانیت به پیدایی مرتبه «
نطق » است که فصل اخیر انسان بهشمار میرود و فصل اخیر هر حقیقتی، در برگیرنده تمام کمالات مقوّم آن حقیقت است؛ پس
نفس ناطقه بشری، همه کمالات لازم برای تقوّم
حقیقت انسان را در خود دارد و بر این واقعیت مشعر است که تمام کمالات اجناس بعید و قریب انسانیّت در نفس ناطقه انسان، جمع شده. هر کمالی که در «جسمیّت» «نباتیّت» و «حیوانیت» نهفته است، در «ناطقیت» وجود دارد.
میتوان گفت:روشنترین بیان
فلسفه درباره مراتب و عوالم نفس انسانی این است که بگوییم:برای نفس انسانی سه مقام و عالم وجود دارد:مقام عقل و قدس، مقام نفس و خیال، و مقام حسّ و طبیعت.
هر چه برای نفس در یکی از این مقامات حاصل باشد در دو مقام دیگر نیز حاصل است، ولی در هر مقامی به حسب آن مقام. پس، حواس و قوای ادراکی و تحریکی در مقام خیال و عالم
نفس حیوانی موجودند. و برای نفس در عالم حسّ و طبیعت؛ شهوت، غضب،
دردمندی و
غمگینی و
شادی وجود دارد. و همه اینها در مقام عقل به گونه مقدّس موجودند.
محقق سبزواری درباره وظیفه و فعالیت قوای شهوت و غضب میگوید:بدان که قوّت محرّکه حیوانیّه دو قسم است:یکی باعثه که آنرا «نزوعیّه» و «شوقیّه» نیز گویند، و دیگری عامله مباشره که علّت قریبه حرکت است. و باعثه نیز، دو قسم است:شهویّه، و غضبیّه. چه، اگر -چیزی انسان را- بر میانگیزاند، -از روی- شوق به جانب لذیذی و جلب منفعتی، آن قوّت «شهویّه» است، و اگر بر میانگیزاند شوق به دفع مکروهی و غلبه بر موذّئی، آن قوّت «غضبیّه» است. و هر دو، مستخدماند قوّت محرّکه عامله را، بر تحریک اعضاء به جانب جلب ملایم -اگر شهویّه است- یا به جانب دفع منافی -اگر غضبیّه است.
در
عرفان ؛ مراحل و عوالم نفس آدمی به شرح زیر گفتهاند:
عبارت است از قوای طبیعی که مرحله نازله حقیقت انسانی است؛ یعنی
قوای نباتی و آثار و افعال آن؛ مانند خوردن و نوشیدن و امثال آنها.
بالاتر از مرتبه طبع است که عبارت است از
قوای حیوانی و
إدراکات حس و
خیال و وهم.
که توجه به عالم غیب دارد، ولی آمیخته است با نظر به
عالم شهود . این مقام به مراتب از
مقام نفس ، عالیتر و برتر است.
آن مرتبه و مقام
نفس ناطقه است که از چنگ
قوای بدن و آثار طبع و نفس به کلّی رها شده و به
عالم قدس پیوسته است.
در این مقام است که
عارف به
معرفت حق و
جمال الهی آشنا و بینا میشود و
سرّ الهی را در همه موجودات مشاهده میکند.
عارف، در این مرتبه تنها
خدا را مشاهده میکند.
عارف، در این مقام
فنای در حق است. منتها التفات به فنا هم در این مقام نیست، چنانکه در مقام خفی بود. وصال در این مقام است.
هر یک از این مراتب هفتگانه به ترتیب از مرتبه دانی به مقام عالی میرسد و از شهر کوچکی به شهر بزرگی، تا در مقام اخفی به کشور پهناور هستی مطلق قدم میگذارد.
پایگاه اسلام کوئست