شهادت به ولایت امام علی در اذان و اقامه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اهلبیت،
اذان.
پرسش: آیا از نظر احادیث، جمله «اشهد أن علیاً ولی الله» جزء اذان است؟
در احادیثی که از اهلبیت (علیهمالسّلام) در تبیین بندهای اذان به ما رسیده است، شهادت سوم وجود ندارد.
شیخ المحدّثین،
صدوق (م ۳۸۱ ق) پس از اشاره به روایت
ابوبکر حضرمی و
کلیب اسدیدر
کتاب من لایحضره الفقیه، در تبیین بندهای اذان میگوید:
«و قال مصنّف هذا الکتاب: هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه و لا ینقص منه و المفوّضة (مفوّضه فرقهای از
مسلمانان که معتقد بودند
خداوند،
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آفرید و آفرینش
دنیا را به او وا گذاشت. از اینرو، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز آفریدگار است، و به قولی، همچنین معتقد بودند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز کار آفرینش دنیا را به
علی (علیهالسّلام) وا گذاشت.) (لعنهم اللّه) قد وضعوا اخبارا و زادوا فی الاذان «محمّد و آل محمّد خیر البریّة» مرّتین، و فی بعض روایاتهم بعد «اشهد انّ محمّدا رسول اللّه»، «اشهد انّ علیّا ولیّ اللّه» مرّتین.
و منهم من روی بدل ذلک «اشهد انّ علیّا امیرالمؤمنین حقّا» مرّتین، و لا شکّ فی انّ علیّا ولیّ اللّه و انّه امیرالمؤمنین حقّا، و انّ محمّدا و آله (صلواتاللّهعلیهم) خیر البریّة و لکن لیس ذلک فی اصل الاذان، و انّما ذکرت ذلک لیعرف بهذه الزیادة المتّهمون بالتفویض المدلّسون انفسهم فی جملتنا؛
مصنّف این کتاب میگوید: اذان صحیح، همین است. نه چیزی به آن، افزوده و نه چیزی از آن، کاسته میشود؛ امّا
مفوّضه (که خدایشان لعنت کند) اخباری ساختهاند و به موجب آنها دو بار جمله «محمّد و آل محمّد خیر البریّة» را به اذان افزودهاند. نیز در پارهای از روایاتشان آوردهاند که پس از «اشهد انّ محمّدا رسول اللّه»، دو بار باید گفت: «اشهد انّ علیّا ولیّ اللّه». بعضی از آنان هم به جای آن، این جمله را روایت کردهاند: «اشهد انّ علیّا امیرالمؤمنین حقّا» که دو بار باید گفته شود.»
البتّه شکّی نیست که علی (علیه السلام)، ولیّ خداست و او امیر المؤمنینِ واقعی است و محمّد و خاندان او (که درودهای خدا بر آنان باد) بهترین انسانهایند؛ امّا هیچ یک از اینها در اصل، جزء اذان نیست. و من، این روایاتِ ساختگی را بدان سبب ذکر کردم تا به وسیله این افزودههای ساختگی، افراد متّهم به
تفویض (که خودشان را در شمار ما جا زدهاند) شناخته شوند.
همچنین شیخ الطائفه،
محمّد بن حسن طوسی (م ۴۶۰ق)، در
النهایة میگوید:
و امّا ما روی فی شواذّ الاخبار من قوله: اشهد انّ علیّا ولیّ اللّه و آل محمّد خیر البریّة، فممّا لا یعمل علیه فی الاذان و الاقامة، فمن عمل بها کان مخطئا؛
و امّا
[
گفتنِ
]
جملههای: اشهد انّ علیّا ولیّ اللّه، و آل محمّد خیر البریّة در اذان (که در اخبار شاذ روایت شدهاند)، از جمله چیزهایی است که به آنها عمل نمیشود، و هر کس به آنها عمل کند (این جملهها را در اذان بگوید)، خطاکار است.
او در کتاب
المبسوط میگوید:
فامّا قول: اشهد انّ علیّا امیرالمؤمنین و آل محمّد خیر البریّة، علی ما ورد فی شواذّ الاخبار فلیس بمعمول علیه فی الاذان، و لو فعله الانسان
[
لم
]
یاثم به، غیر انّه لیس من فضیلة الاذان و لا کمال فصوله؛
جملههای: اشهد انّ علیّا امیر المؤمنین، و آل محمّد خیر البریّة (که در روایات شاذ آمدهاند) در اذان به آنها عمل نمیشود، و اگر
انسان آنها را بهکار برد، گناه نکرده است، هر چند نه موجب فضیلت اذان و نه موجب کامل شدن بندهای اذان میگردد.
سایر فقهای بزرگ شیعه نیز، چه فقیهان پیش از شیخ طوسی و چه پس از او (مانند:
شیخ مفید در
المقنعة،
سیّد مرتضی در
الرسائل،
حلبی در
الکافی،
سلّار در
المراسم،
محقّق حلّی در
المعتبر،
علّامه حلّی در
المنتهی تا
مقدّس اردبیلی (م ۹۹۳ ق) در
شرح بر الارشاد، هیچ یک، این شهادت را در میان بندهای اذان، ذکر نکردهاند.
به سخن دیگر، میتوان گفت که جزء اذان نبودن شهادت سوم، تا قرن دهم در میان فقهای بزرگ شیعه مورد اتّفاق بوده است. البتّه از قرن یازدهم، با ظهور مسلک اخباریگری، نظریّه فقهای گذشته مورد خدشه قرار گرفت و ظاهراً نخستین کسی که رأی
شیخ صدوق را درباره شهادت سوم زیر سؤال برد، ملّا محمّدتقی مجلسی معروف به
مجلسی اوّل (م ۱۰۷۰ق) است.
وی در کتاب
روضة المتّقین در ذیل کلام صدوق میگوید:
«الجزم بانّ هذه الاخبار من موضوعاتهم مشکل مع انّ الاخبار التی ذکرنا فی الزیادة و النقصان و ما لم نذکره کثیرة، و الظاهر انّ الاخبار بزیادة هذه الکلمات ایضا کانت فی الاُصول و کانت صحیحة ایضا کما یظهر من المحقّق و العلّامة و الشهید ـ رحمهم اللّه ـ؛ فانّهم نسبوها الی الشذوذ، و الشاذّ ما یکون صحیحا غیر مشهور، مع انّ الذی حکم بصحّته ایضا شاذّ کما عرفت، فبمجرّد عمل المفوّضة او العامّة علی شی ء لا یمکن الجزم بعدم ذلک او الوضع، الّا ان یرد عنهم (صلواتاللّهعلیهم) ما یدلّ علیه و لم یرد، مع انّ عمل الشیعة کان علیه فی قدیم الزمان و حدیثه، و الظاهر انّه لو عمل علیه احد لم یکن ماثوما الّا مع الجزم بشرعیّته فانّه یکون مخطئا، و الاولی ان یقوله علی انّه جزء الایمان لا جزء الاذان؛
با در نظر گرفتن فراوانیِ اخباری که در باره افزایش و کاهش
[
بندهای اذان
]
وارد شده و ما تنها بعضی از آنها را آوردیم،
یقین کردن به این که این اخبار، ساختگی هستند، مشکل است. ظاهراً اخبار مربوط به افزوده شدن این جملات، هم در کتابهای «اصل» وجود دارند و هم صحیحاند، چنانکه از کار محقّق و علّامه و شهید (رحمهم اللّه) چنین پیداست؛ زیرا این اخبار را شاذ دانستهاند و حدیث شاذ، حدیثی است که صحیح، امّا غیر مشهور است، با آن که قائلان به صحّت این اخبار نیزاندکاند (چنانکه دانستی)
پس به صرف اینکه
مفوّضه یا عامّه (
اهلسنّت) به چیزی عمل کنند، نمیتوان به عدم آن یا ساختگی بودنش قطع پیدا کرد، مگر آنکه از
ائمّه (که درودهای خدا بر آنان باد) روایتی دالّ بر این امر رسیده باشد، که در این مورد نرسیده است. به علاوه،
شیعه در گذشته و حال، به آن (ذکر شهادت سوم در اذان) عمل کرده است. ظاهر روایات نیز بیانگر آن است که هر گاه کسی به آن عمل کند، گنهکار نیست، مگر در صورت یقین به شرعی بودنش، که در این صورت خطاکار است. بهتر، آن است که آن (شهادت سوم) را جزء
ایمان بداند، نه جزء اذان.
وی در کتاب
حدیقة المتّقین در مورد شهادت سوم میگوید:
جمعی از اصحاب، نقل کردهاند که در اخبار شاذ، آمده است که آن، جزء اذان است و اگر کسی این دو بند را به این عنوان بگوید که اگر از شارع متلقّی است، فبها، و اگر تیمّنا و تبرّکا باشد، بهتر است.
نیز در شرح فارسی بر کتاب
من لایحضره الفقیه مینویسد:
مصطلح ارباب حدیث، آن است که خبر صحیحِ مخالف با مشهور را شاذ میگویند و در زمان محقّق و علّامه کتب حدیث ما بسیار بوده است. بنابراین، یقین کردن به ساختگی بودن این اخبار، مشکل است....پس اگر کسی این کلمات را بگوید، چنانچه مطلوب شارع باشد (ولو به عنوان تیمّن و تبرّک)، فبها و اشکالی ندارد، هر چند اگر نگویند، بهتر است.
بنابراین، مجلسیِ اوّل، هر چند سخن شیخ صدوق و همه فقهایی را که اخبار دالّ بر جزء اذان بودنِ شهادت سوم را مخدوش دانستهاند، رد کرده است، ولی خود قائل به جزء بودنِ آن برای اذان نیست. البتّه فرزند او، علّامه
محمّدباقر مجلسی، قدم را بالاتر گذاشته و بعید نمیداند که شهادت سوم، از
اجزای مستحب اذان باشد:
«لا یبعد کون الشهادة الثالثة بالولایة من الاجزاء المستحبّة للاذان لشهادة الشیخ و الشهید و غیرهم بورود الاخبار بها؛
بعید نیست که شهادت سوم (شهادت به ولایت) از اجزای مستحبّ اذان باشد؛ چرا که شیخ، علّامه، شهید و دیگران به وارد شدن اخبار
[
از سوی ائمّه (علیهمالسّلام)
]
در این باره، گواهی دادهاند.
سیّد نعمةاللّه جزایری در
الانوار النعمانیّةو
شیخ یوسف بحرانی در
الحدائق الناضرة (که هر دو، مشی اخباریگری دارند) نیز نظر علّامه مجلسی را تأیید کردهاند، هر چند در همان دوران، برخی از فقیهان غیر اخباری (مانند:
محقّق سبزواری و سبط شهید ثانی
همان نظر فقیهان متقدّم را داشتهاند.
با ظهور فقیه و محقّق بزرگوار،
وحید بهبهانی (م ۱۲۰۵ق)، مسلک
اخباریگری افول کرد؛ امّا وی ضمن تصریح به جزء نبودن شهادت سوم در اذان و
بدعت دانستن و حرمتِ گفتن آن به قصد جزئیت، با تمسّک به قاعده «
تسامح در ادلّه سنن» و خبر موجود در
الاحتجاج طبرسی (
قاسم بن معاویه روایت کرد که: به
امام صادق (علیهالسلام) گفتم: اینها در
حدیث معراج روایت میکنند که چون
پیامبر خدا به
معراج برده شد، بر عرش دید...و چون
خداوند (عزوجل) ماه را آفرید، بر آن نوشت: «لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ امیر المؤمنین» و اینها همان لکّههای سیاهی هستند که شما در ماه میبینید. پس هر گاه یکی از شما میگوید: «لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه»، باید بگوید: «علیٌّ امیر المؤمنین»)
و نیز قیاس به فرستادن صلوات پس از نام گرامی پیامبر خدا، گفتن آن را به قصد مطلق قربت و نه به قصد جزئیت برای اذان، مخل به اذان نمیداند؛ بلکه آن را
مندوب میشمارد. سایر فقها تا دوره معاصر نیز همین نظر را تأیید کردهاند.
خلاصه کلام، اینکه: فقهای بزرگ شیعه، چه قدما و چه متأخّرانشان، هیچ یک، شهادت سوم را جزء اذان نمیدانند؛ امّا بسیاری از آنها معتقدند که گفتن آن بعد از شهادت بر رسالت خاتم انبیا، بدون قصد جزئیت، اشکالی ندارد؛ بلکه به قصد مطلق ذکر، مطلوب است.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «شهادت به ولایت امام علی در اذان و اقامه» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۸/۱۹.