شناخت ناسخ و منسوخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نسخ، ناسخ و منسوخ، شناخت.
پرسش: شناخت آیات ناسخ و منسوخ چه اهمیتی دارد؟ و نسخ به چه معناست؟
پاسخ: شناخت ناسخ و منسوخ
آیات قرآن از مقدمات فهم قرآن و استنباط احکام آن و دریافت معارف اسلامی محسوب میشود.
شناخت ناسخ و منسوخ آیات قرآن از مقدمات فهم قرآن و استنباط احکام آن و دریافت معارف اسلامی محسوب میشود.
علی (علیهالسلام) به
قاضی ابویحیی فرمود: «آیا ناسخ و منسوخ را میشناسی، در حالی که در مقام
تفسیر کتاب خدا هستی؟
گفت: خدا بهتر میداند، امام (علیهالسلام) فرمود: هم خود را هلاک کردی و هم دیگران را هلاک کردی».
همچنین
امام صادق (علیهالسلام) به یکی از فقیهان
کوفه فرمود: «با چه معیاری بر کرسی افتاء و اظهار نظر در امر دین نشستهای و به چه چیز
فتوا میدهی، آیا نسبت به
کتاب خدا شناخت کامل داری و آیا ناسخ و منسوخ را میشناسی؟
بعد
امام (علیهالسلام) فرمود: علمی را ادعا کردی که خداوند آن را جز نزد اهلش قرار نداده است».
البته منظور از شناخت ناسخ و منسوخ در این
روایات معنای وسیع آن است؛ زیرا امکان وجود نسخ بسیار اندک است. لذا ناسخ و منسوخ شامل عام و خاص در این روایات هم میشود که عدم شناخت آن هم موجب هلاکت میشود؛ در
قرآن هم به مسئله
نسخ اشاره شده است: «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ اَوْ نُنْسِها نَاْتِ بِخَیْرٍ مِنْها اَوْ مِثْلِها؛
هر حکمی را که نسخ کنیم یا آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم».
نسخ در کتب لغت چندین معنا برایش ذکر شده است از جمله:
نوشتن چیزی از روی نوشته دیگر، که اشتقاقهای آن استنتاخ و انتساخ است؛
به معنای
نقل و تغییر هم آمده است؛ مثل: «تناسخ المواریث و الدهور» ثروتها و زمانها متغیر گشته است؛
به معنای ازاله و از بین بردن نیز آمده است؛ مثل: نسخت الشمس الظل، خورشید سایه را از بین برد.
نسخ عبارت است از: برداشتن و لغو کردن حکم گذشته است که به حسب ظاهر اقتضای دوام داشته (یعنی افرادی که آن
حکم را میشنیدند، تصور میکردند که این حکم همیشگی است، در حالی از اول موقتی بوده ولی
خداوند متعال به دلایلی آن را به مردم نگفته بود)، به
تشریع حکم جدید، به گونهای که
حکم جدید جایگزین حکم قبلی گردد و امکان جمع بین هر دو نباشد.
از این تعریف چند مطلب استفاده میشود:
مقصود از حکم (چه منسوخ و چه ناسخ) حکم شرعی است؛ اعم از
حکم تکلیفی و
حکم وضعی؛ لذا هرگونه تغییر و تبدیل که در امور خارج از محدوده احکام شرعی انجام گیرد، از موضوع بحث خارج است؛
مقصود از اقتضای دوام که به حسب ظاهر
حکم سابق است، همان
اطلاق زمانی است که به حسب
تفاهم عرفی استفاده میشود؛
مقصود از عدم امکان جمع، وجود
تضاد و
تنافی میان حکم سابق و لاحق است؛ یعنی بین آنها تباین کلی باشد؛ ولی اگر دو
حکم به گونهای باشند که امکان وجود همزمان داشته باشند، در این صورت نسخی صورت نگرفته است؛ به عنوان مثال، حکم سابق عام یا
مطلق باشد و حکم لاحق خاص یا مقید باشد، که در این صورت این نسخ نخواهد بود.
بنابراین میتوان این جور نتیجه گرفت که شرایط نسخ، عبارتاند:
۱. وجود تنافی میان ناسخ و منسوخ؛
۲. عدم امکان
جمع آن دو؛
۳. اختصاص نسخ به
احکام شرعی اعم از تکلیفی و چه وضعی؛
۴. عدم تبدل و عدم ارتفاع موضوع حکم؛ به عنوان مثال اگر حالت
اختیار به اضطرار یا حاضر به مسافر مبدل شود، در این صورت که
حکم از بین میرود، نسخ نخواهد بود؛ زیرا هر حکمی موضوع خود را دارد و با تبدل یا ارتفاع موضوع حکم تغییر میکند و این نسخ نخواهد بود؛
۵. حکم سابق مقید به قید زمانی تصریح نباشد؛ زیرا اگر حکم سابق از اول مقید به قید زمانی باشد، با سر آمدن زمان حکم سابق هم پایان مییابد؛
۶. حکم
ناسخ متأخر از حکم
منسوخ باشد.
۱. علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، ص۲۵۲.
۲. ترجمه البیان، حضرت آیتالله خوئی، انتشارات دانشگاه آزاد خوی، ج۲، ص۴۷۰.
۳. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۲، (مقدمه دوم).
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شناخت ناسخ و منسوخ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۱.