• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سخن امام علی در‌باره سقیفه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: سقیفه، امام علی (علیه‌السّلام)، خلافت، صحابه.

پرسش: سه جمله از امام علی (علیه‌السّلام) در مورد سقیفه بیان شده. کدامشان درست است؟

پاسخ اجمالی: سخنی از امام علی (علیه‌السّلام) درباره سقیفه و به سه‌گونه نقل شده است درباره این کلمات نطریه‌هایی داده شده و برخی این کلمات را به جدال احسن امام علی (علیه‌السّلام) با مخالفین تعبیر کرده‌اند.



سخن امام علی (علیه‌السّلام) درباره سقیفه به سه‌گونه نقل شده است:
۱ ـ «ا تکون الخلافة بالصحابة والقرابة؟ آیا خلافت، مشروط به همراهی و خویشاوندی است؟!».
۲ ـ «ا تکون الخلافة بالصحابة ولا تکون بالصحابة والقرابة؟ آیا خلافت، مشروط به همراهی است و مشروط به همراهی و خویشاوندی نیست؟!».
۳ ـ «ا تکون الخلافة بالصحابة [والقرابة] ولا تکون بالقرابة والنصّ؟ آیا خلافت، مشروط به همراهی [و خویشاوندی] است و مشروط به خویشاوندی و تصریح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست؟!».
بی‌گمان، یکی از این سه سخن، از امام (علیه‌السّلام) صادر شده است و نمی‌توان بر این باور بود که امام (علیه‌السّلام) هر سه سخن را فرموده باشد. جمله اوّل را می‌توان جزئی از جمله سوم تلقّی کرد؛ امّا جمله اوّل و دوم (در متن عربی کتاب، به جای «الثانیة»، «الثالثة» آمده است که به قرینه سیاقی و تصریح محقّقان کتاب، اشتباه است و بدین وسیله تصحیح می‌شود. قطعاً معارض‌اند. از‌این‌رو، یا باید جمله دوم را برگزید، یا یکی از دو جمله دیگر را.


برخی بر این باورند که امام علی (علیه‌السّلام) جمله دوم را فرموده و به واقع، «جدال به احسن» را پیشه کرده است؛ یعنی امام (علیه‌السّلام) در تحقّق امامت، به «نص (تصریح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله))» باور دارد و بر آن، تاکید می‌ورزد؛ امّا چون در فضایی سخن می‌گوید که حقایق، دگرسان شده و کسی این حقیقت را نمی‌پذیرد، او با اهل سقیفه به جدال احسن می‌پردازد و می‌گوید: اگر «صحابی بودن» می‌تواند شرط خلافت باشد، چرا افزون بر آن، «قرابت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)» شرط نباشد؟ به این معنا که «وقتی صحابی بودن» با «قرابت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)» همراه شد، دارنده آن، اولی خواهد بود.
[۵] حسینی، عبدالزهرا، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، ج۴، ص۱۵۲.
[۶] بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغة، ص۴۱۳.



این استدلال را می‌توان از جهاتی نااستوار دانست و متونی را ارائه داد که نشانگر آن است که استدلال امام (علیه‌السّلام) به خویشاوندی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نه همراهی و مصاحبت، برای دستیابی به خلافت بوده است:
۱. در سقیفه، هنگامی که انصار برای دستیابی به خلافت، بر صحابی بودن خود استناد کردند، مهاجران و در راس آنها ابو‌بکر و عمر، صحابی بودن را کافی ندانستند و قرابت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را هم شرط دانستند. عمر گفت:

«به خدا سوگند، عرب، راضی نمی‌شود که شما را امیر گردانَد، در حالی که پیامبرش از غیر شماست؛ ولی از آن ابا ندارد که امرش را به کسی بسپارد که نبوّت، در میان آنان و ولایت امر، از آنِ آنهاست و این برای ما، بر هر کس از عرب که مخالفت ورزد، حجّت آشکار و برهان روشنی است. چه کسی با سیطره و حکومت محمّد کشمکش می‌کند (در حالی که ما، دوستان و عشیره اوییم)، جز سرگشتگان در باطل، یا متمایلان به گناه و یا فروافتادگان در هلاکت؟!»
در این جلسه، ابو‌بکر نیز با تکیه بر قرابت با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره شایستگی خود برای خلافت گفت:
«مهاجران، نخستین کسانی بودند که خدا را در زمین پرستیدند و به خدا و پیامبرش ایمان آوردند. آنان دوستان و خویشان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند و پس از او، سزاوارترین مردم به این امر (حکومت) هستند و در این امر، جز ستمکار، با آنان به کشمکش برنمی‌خیزد.»
[۸] ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳.

۲. پس از پایان یافتن جریان سقیفه، امام علی (علیه‌السّلام) از کسانی که در سقیفه حاضر بودند، در مورد استدلال دو طرف (انصار و قریش)، سؤال کرد و سپس ایشان را به تامّل در استدلال آنان (به این که آنان شجره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) رهنمایی نمود:

«قریش چه گفتند؟». پاسخ دادند که: حجّت آوردند که شجره (و از خاندان) پیامبرند. گفت: «به شجره احتجاج کردند و ثمره (اهل‌بیت) را تباه ساختند».
۳. شعری که سیّد‌رضی در نهج البلاغة و خصائص الائمّة نقل کرده و آن را مضمون کلام علی (علیه‌السّلام) [در خطاب به خلیفه] دانسته، نشانگر این است که مهاجران، به «قرابت (خویشاوندی با پیامبر خدا)» استدلال کرده‌اند و در برابر آنها، امام (علیه‌السّلام) به «اقربیّت (نزدیک‌ترین خویش بودن)»
و اگر بر مدّعیان، به خویشاوندی‌ات احتجاج کردی دیگران از تو به پیامبر، نزدیک‌تر و سزاوارتر بودند.
۴. علی (علیه‌السّلام) در توضیح جریان سقیفه می‌گوید:

«قالَت قُرَیشٌ: مِنّا امیرٌ.وقالَت الاَنصارُ: مِنّا امیرٌ.فَقالَت قُرَیشٌ: مِنّا مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَنَحنُ احقُ بِذلِکَ الاَمرِ.فَعَرَفَت ذلِکَ الاَنصارُ، فَسَلَّمَت لَهُم الوِلایَة والسُّلطان.فاِذا استَحَقّوها بِمُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دونَ الاَنصارِ، فاِنّ اَولَی النّاسِ بِمُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَحَقُّ بِها مِنهُم؛ قریش گفتند: امیر باید از ما باشد. و انصار گفتند: باید از ما باشد. قریش گفتند: محمّد، پیامبر خدا، از ماست. لذا ما به این امر، سزاوارتریم. پس، انصار پذیرفتند و این حق را برای آنان شناختند و حکومت و قدرت را به ایشان سپردند. پس اگر قریش به سبب پیوند با محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، سزاوار آن شدند، آن کس که به محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزدیک‌تر است، از همه آنان سزاوارتر خواهد بود.»
نیز در نامه ۲۸ نهج البلاغة در این زمینه آمده است:
«لَمَّا احتَجَّ المُهاجِرونَ عَلَی الانصارِ یَومَ السَّقیفَةِ بِرَسُولِ اللّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فَلَجوا عَلَیهِم، فَاِن یَکُنِ الفَلجُ بِهِ فَالحَقُّ لَنا دونَکُم؛ در سقیفه، مهاجران بر انصار به «قرابت با پیامبر خدا» احتجاج کردند و به واسطه آن بر آنان چیره گشتند. پس اگر چیرگی به آن است، حقّ [خلافت] برای ماست نه شما.»
گزیده سخن، آن‌که با توجّه به مبنای صحیح ( که عبارت است از: امامت، منصبی الهی است و تحقّق آن با نص (تصریح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) صورت می‌پذیرد و مشروعیت خود را از مردم نمی‌گیرد) و نااستواری حمل کلام اوّل بر «جدال احسن»، شایسته است که متن سوم را درست‌تر بدانیم و جمله را بدین‌گونه نقل کنیم: «آیا خلافت، مشروط به همراهی [و خویشاوندی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)] است و به خویشاوندی و تصریح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست؟!».
[۱۵] ر.ک: محمودی، محمدباقر، نهج السعادة، ج۴، ص۱۹۵.
[۱۶] مغربی، نعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۲۵۰.

البتّه جمله اوّل نیز پذیرفتنی است، اگر به صورت استفهام انکاری در نظر گرفته شود، بدین‌گونه: «آیا خلافت، مشروط به همراهی و خویشاوندی [پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)] است؟!».


۱. امام علی (علیه‌السّلام)، نهج البلاغة، ج۳، ص۱۹۵.    
۲. ابن ابی‌الحدید، عبد‌الحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۸، ص۴۱۶، حکمت۱۹۰.    
۳. ابن ابی‌الحدید، عبد‌الحمید، شرح نهج‌البلاغة، ۱۸، ص۴۱۸، حکمت۱۸۱.    
۴. ابن‌جبیر، علی بن یوسف، نهج الایمان، ص۳۸۴.    
۵. حسینی، عبدالزهرا، مصادر نهج البلاغة و اسانیده، ج۴، ص۱۵۲.
۶. بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغة، ص۴۱۳.
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۲۰.    
۸. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳.
۹. ابن‌قتیبه، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۳.    
۱۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، خطبه ۶۷.    
۱۱. شریف رضی، محمد بن حسین، خصائص الائمّة، ص۸۶.    
۱۲. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفّین، ص۹۱.    
۱۳. ابن ابی‌الحدید، عبد‌الحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۷۸.    
۱۴. ابن ابی‌الحدید، عبد‌الحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۶۲۲.    
۱۵. ر.ک: محمودی، محمدباقر، نهج السعادة، ج۴، ص۱۹۵.
۱۶. مغربی، نعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۲۵۰.



سایت‌ حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «سخن امام علی در باره سقیفه» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۸/۱۵.    


رده‌های این صفحه : سقیفه | مطاعن خلفا




جعبه ابزار