• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زنان‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: زنان، دختران خدا، جاهلیت ، زیورآلات، شرم و حیا، نعمت ، ریحانه.

پرسش: در آیه ۱۸ سوره زخرف " أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ "؛ چرا خداوند زنان را به‌طور کلی موجوداتی رشدیافته در زینت معرفی می‌کند؟ و خدا می‌فرماید چرا دختران را به من نسبت می‌دهید؟!

پاسخ: آیه‌ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می‌دانستند. خداوند در این آیات برای محکوم کردن تفکر خرافی از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چراکه آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود می‌شمردند. اینجا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده می‌شود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه می‌گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات و بعد عدم قدرت کافی آنان بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه به جهت شرم و حیا ، بیان کرده است. گفتنی است، در اینجا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است؛ بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند؛ چنان‌که پیامبر می‌فرماید:دختر گل خوشبویی است که من از عطر آن استفاده می‌کنم.



آیه ۱۸ سوره زخرف در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می‌دانستند. در این آیات خداوند برای محکوم کردن تفکر خرافی، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود می‌شمردند. گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تأثیری در فکر او می‌گذارد که وادار به تجدید نظر می‌شود.


برای روشن شدن بحث ناگزیر از بیان آیات پیشین هستیم:
" ام اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ ؟"؛ آیا پروردگارتان برای خویش دخترانی گرفته است؟ "ام" برای استفهام انکاری و سرزنش آمده است که به معنای بل است.
[۲] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج ‌۲۲، ص ۲۰۰، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ ش.
" وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ ؟"؛ و پسران را مخصوص شما ساخته است؟ این آیه مانند آیه دیگری است که می‌فرماید:" أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ ؟". سپس دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته می‌فرماید:" وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا "؛ هرگاه به یکی از آنان بشارت دهند به دختری که آن را شبیه خداوند قرار داده‌اند؛ ـ زیرا فرزند هر چیزی شبه او و جنس او است ـ پس یعنی هرگاه به یک نفر از آنان بشارت دهند که دختری برایش متولد شده است:" ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ " از اندوه این خبر صورتش سیاه می‌شد؛ در‌حالی‌که سخت غمگین و خشمناک بود، سپس خداوند آنان را به جهت این افترا مورد نکوهش قرار داده، می‌فرماید:" أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ ؟"؛ آیا کسی را که در زر و زیور زنانه رشد می‌کند؛ یعنی دختران را برای خدا قرار می‌دهند؛ در‌حالی‌که زنان قدرت گفت‌و‌گو و بحث را ندارند.


همان‌گونه که بیان شد، این آیه در حقیقت برای محکوم کردن تفکر خرافی مشرکان در عصر جاهلیت است. همان افرادی که در مورد تولد فرزند دختر از شنیدن خبر ولادت آنها ناراحت می‌شدند، در‌عین‌حال فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند! خداوند در این آیه می‌فرماید:آیا کسی را که در لابه‌لای زینت‌ها پرورش می‌یابد و به هنگام گفت‌و‌گو و کشمکش در بحث و مجادله نمی‌تواند مقصود خود را به‌خوبی اثبات کند، فرزند خدا می‌دانید و پسران را فرزند خود؟!


در اینجا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده می‌شود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه می‌گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات و بعد عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه ـ به جهت شرم و حیا ـ را بیان می‌کند. البته این نباید از نظر دور داشت، چه بسیارند زنانی که تمایل چندانی به زینت و زیور آلات ندارند. همچنین بی‌گمان علاقه به زینت در "حد اعتدال و متعارف" عیبی برای زنان محسوب نمی‌شود؛ بلکه در اسلام روی آن تأکید شده است. منظور اکثریتی است که در غالب جوامع بشری عادت به تزیین افراطی دارند، گویی در میان زینت به وجود می‌آیند و پرورش می‌یابند. بدیهی است که در میان زنان افرادی وجود دارند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوی هستند؛ ولی نمی‌توان انکار کرد که اکثریت آنها به جهت شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمتری دارند.
در اینجا هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا می‌پندارید و پسران را از آن خود می‌شمرید؟!


در این بیان خداوند، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود می‌شمردند.

و شاید از این جهت باشد که چون عرب همیشه در مقام حجت و غلبه بر خصم به شجاعت و فصاحت فخر می‌کردند و کسی که متصف به این صفت نبود و در زینت به سر می‌برد، از این جهت خدای متعال به نسبت دادن آنها به وی، کفار را توبیخ می‌نماید.
[۴] کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج ‌۸، ص ۲۴۱، کتاب‌فروشی محمد حسن علمی، تهران، ۱۳۶۶ ش.


۵.۱ - کوچک نشمردن زنان

گفتنی است، در اینجا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! نظیر این را در مردان نیز می‌شود گفت؛ بدین صورت مردانی که احتیاج به خوردن و خوابیدن و زناشویی دارند و سر تا پا احتیاج‌اند، آیا می‌توانند همجنس خدا باشند؟!
[۵] قرشی، سیدعلی‌اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج ‌۱۰، ص ۱۸، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۷۷ ش.


۵.۲ - نعمت بودن دختران

و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند و مانند ریحانه‌اند؛ چرا از داشتن و پذیرش چنین فرزندانی اندوهناک می‌شوید؟ چنان‌که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ می‌فرماید:دختر گل خوش‌بویی است که من از عطر آن استفاده می‌کنم.


۵.۳ - روایتی از پیامبر اکرم

روایت شده است مردی نزد پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ بود او را خبر دادند به مولودی، با شندیدن این خبر رنگ چهره‌اش پرید. پیامبر از او پرسید: چه شده است. آن مرد در جواب حضرتش گفت:خیر است. پیامبر فرمود:بگو ببینم چه اتفاقی افتاده است. پس آن مرد گفت: از منزل خارج می‌شدم؛ در‌حالی‌که همسرم در حال زایمان بود، به من خبر دادند که دختر به دنیا آورد. پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرمود:زمین حملش می‌کند، آسمان بر او سایه می‌افکند، خداوند روزیش می‌دهد، دختر گل خوش‌بویی است که من از عطر آن استفاده می‌کنم....



۱. زخرف (۴۳)، آیه ۱۶ و ۱۷.    
۲. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج ‌۲۲، ص ۲۰۰، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ ش.
۳. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۲۱، ص ۲۵ ۲۹، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و یکم.    
۴. کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج ‌۸، ص ۲۴۱، کتاب‌فروشی محمد حسن علمی، تهران، ۱۳۶۶ ش.
۵. قرشی، سیدعلی‌اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج ‌۱۰، ص ۱۸، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۷۷ ش.
۶. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۸۱، ح ۴۶۹۳، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ ق.    
۷. کلینی، الکافی، ج ۶، ص ۶، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ش؛ "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ یَرْفَعُهُ قَالَ أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا...".    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | زنان | قرآن شناسی




جعبه ابزار