خودآگاهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خودآگاهی، خودفراموشی.
پرسش: معنای خودآگاهی از دیدگاه
قرآن کریم چیست؟
پاسخ:
خودآگاهی در
قرآن به معنای بازیابی حقیقت خویش بهواسطه پرورش و زنده کردن استعدادهای فطری و درونی است که در وجود او نهاده شده و سپس درک قلبی حقایق هستی و اسما و صفات الاهی. پس، ذات و جوهره ذاتی
انسان ، بازیابی و
خودآگاهی اوست
که به آن فطرتاً
حب و
عشق میورزد.
ازاینرو خودآگاهی دارای مراتب و شعبههای مختلفی بوده
که مرتبه کامل آن بازیابی و خودآگاهی عرفانی است که با رابطه انسان با واقعیت و اصالت حقیقی او که همان خلیفة اللهی باشد، پیوند خورده است.
در این نوشته به مهمترین آنها بهطور اجمالی پرداخته میشود:
این آگاهی از نوع
فکر و اندیشه و یک
علم حصولی نیست؛
بلکه یک بیداری و علم حضوری است.
خودآگاهی حضوری، یعنی اینکه هستم و آگاهی به این هستی با استعدادهای درونی خود دارم. این خودآگاهی اصلی و واقعی بوده و عین شخصیت اوست. در این خودآگاهی، انسان به واقعیتی به نام «من» دست پیدا میکند که عین آگاهی به شخصیت اوست.
البته در این پدیده، معمولاً نمیتوان بهطور مستقیم به «من» اشراف پیدا کرد؛ بلکه نخست نیروها و فعالیتهای درونی درک شده سپس «من» برای دریافت خودآگاهی حضوری درک میشود.
آنجا که قرآن مجید پس از اشاره به مراحل
خلقت جنین در
رحم ، بهعنوان آخرین مرحله ـ که در واقع مهمترین مرحله
آفرینش بشر است
ـ میفرماید:«
ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ »،
(سپس آن را آفرینش تازهای دادیم) اشاره به همین است که ماده ناخودآگاه تبدیل میشود به
جوهر روحی خودآگاه.
به بیان دیگر، او را صاحب
حیات ،
قدرت و
علم کرد و به او جوهره ذاتی عطا کرد که از آن تعبیر به «من» میشود.
خودآگاهی جهانی، یعنی آگاهی به خود در رابطهاش با جهان که از کجا آمدهام؟ در کجا هستم؟ به کجا میروم؟ در این خودآگاهی، انسان کشف میکند که جزئی از یک «کل» است به نام
جهان ؛ میداند که مستقل نبوده، وابسته است؛ یعنی به واسطه خود نیامده، زیست نمیکند و از این جهان بهواسطه خود نمیرود؛ میخواهد وضع خود را در این «کل» مشخص کند.
سخن پر مغز
امام علی ـ علیهالسلام ـ ناظر به این نوع از خودآگاهی است که میفرماید:«خدای
رحمت کند... آن را که بداند از کجا آمده؟ در کجاست؟ به کجا میرود؟».
در قرآن کریم آیات زیادی درباره مبدأ و
معاد انسان وجود دارد که انسان را به بیداری و آگاهی نسبت به حقیقت زندگی در
دنیا و
آخرت دعوت میفرماید؛ مانند:
«ما ازخداییم و بهسوی او بازمیگردیم».
«او کسی است که شما را از گِل آفرید؛ سپس مدتی مقرر داشت (تا
انسان تکامل یابد) و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است)».
«خداوند همان کسی است که شما را آفرید، سپس روزی داد، بعد میمیراند، سپس زنده میکند».
خودآگاهی عرفانی یا عارفانه، آگاهی به خود است در رابطهاش با
حق تعالی. این رابطه، از نوع رابطه دو موجود که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند، نیست؛ بلکه از نوع رابطه فرع با اصل، مجاز با
حقیقت واحد (حق تعالی) و از نوع رابطه مقید با مطلق است. درد
عارف ، دردی درونی بوده و از نیازی فطری پیدا میشود.
از نظر عارف،
روح و جان، منِ واقعی نبوده و آگاهی به آن، خودآگاهی نیست؛ بلکه روح و جان، مَظهری از «خود» و «من» است، و من واقعی خداست؛ هرگاه
انسان از خود فانی شد و تعینات را درهم شکست و ندید، از روح و جان اثری باقی نماند، انسان به خودآگاهی واقعی رسیده است.
اگر آدمی، خودآگاهی فطری و جهانی خویش را پرورش دهد و به آنچه که در اصل بود (خلیفة اللهی) پی ببرد، قدم در خود آگاهی عارفانه گذاشته و این رابطه عارفانه را درک کرده، و حب و عشق خدا به او و عشق او به خدا را در
قلب خود احساس می کند:«
یحبّهم و یحبّونه ».
خودآگاهی عارفانه، پرورشیافته خودآگاهی فطری و جهانی است.
بر اساس فرموده خداوند در قرآن، آنچه با خودآگاهی منافات داشته و مانع آن بوده، «خودفراموشی» است که در اثر «خدافراموشی» است:«و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خودفراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقاناند».
زیرا وقتی انسان خدا را فراموش کرد، اسمای حسنی و صفات علیای او که صفات ذاتی انسان ارتباط مستقیم با آن دارد را نیز فراموش میکند. اگر انسان به دنبال خودآگاهی خود نباشد و آن را در خود احیا و زنده نکند، خدا را فراموش کرده و دست به هر گناهی زده و از
عبودیت و
بندگی خارج میشوند.
پایگاه اسلام کوئست.