حضرت حزقیل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حضرت حزقیل (علیهالسلام)، نبوت، بنیاسرائیل، ذوالکفل، ابن عجوز، حله.
پرسش: زندگی و سرگذشت حضرت حزقیل نبی (علیهالسلام) را توضیح دهید؟
پاسخ: حضرت حزقیل (علیهالسلام)، سومین خلیفه از خلفای حضرت موسی (علیهالسلام) پس از
یوشع و
کالب بن یوفنا بود که به نبوت بنیاسرائیل مبعوث شد.
حضرت حزقیل (علیهالسلام)، سومین خلیفه از خلفای
حضرت موسی (علیهالسلام) پس از یوشع و کالب بن یوفنا بود که به
نبوت بنیاسرائیل مبعوث شد.
او پسر بوذی (بوزی)
یا نوری
بود.
حزقیل را «ابن العجوز» گویند؛ زیرا مادرش پیرزنی عقیم بود که صاحب فرزندی نمیشد تا عاقبت در سن پیری از
خدا فرزندی درخواست کرد و
خداوند حزقیل را به او داد.
در
روایات از حضرت حزقیل با عنوان «حزقیل نبی» یاد شده است.
مشهور مورخان و مفسران گفتهاند که حزقیل همان ذوالکفل است که از
پیامبران بوده
و در
قرآن بعد از نام
اسماعیل و
ادریس («وَ اِسْماعیلَ وَ اِدْریسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرینَ»)
نام برده شده است.
درباره علت موسوم شدنش به این نام گفته شده که هفتاد پیغمبر را از
قتل نجات داد و به آنها گفت: شما با آسایش خاطر بروید؛ زیرا اگر من یک نفر کشته شوم، بهتر از آن است که همه شما کشته شوید. چون
یهودیان به نزد
حزقیل آمده و در مورد هفتاد پیغمبر از او سؤال کردند، به آنها گفت: از آنجا رفتند و من نمیدانم کجا هستند. خدای تعالی ذوالکفل را نیز از
شر آنها حفظ فرمود.
برخی گفتهاند: مدفن ذوالکفل که همان حزقیل است، نزدیک حلّه میباشد.
در روایات، درباره حضرت حزقیل نبی میخوانیم:
هشام بن سالم میگوید: عبدالاعلی مولی بنیسام از
امام صادق (علیهالسلام) در حضور من درباره روایتی که در میان مردم شایع بود، میپرسد و
امام (علیهالسلام) فرمود: «خدای عزوجل به حزقیل پیامبر (علیهالسلام)
وحی نمود که به فلان پادشاه خبر ده که خداوند جان تو را فلان روز خواهد گرفت. حزقیل نزد آن پادشاه آمد و پیغام پروردگار را رساند، پس او از وحشت از تخت پادشاهی فرو افتاد و به حزقیل گفت: به من مهلت ده تا کودکم را بزرگ کنم و امورم را سرانجام دهم. خدای تعالی به حزقیل وحی کرد، من به او پانزده سال مهلت دادم، حزقیل گفت: پروردگارا!
قسم به عزتت تو میدانی که من هرگز
دروغ نگفتهام. خداوند فرمود: تو فقط بنده مأموری از جانب من هستی، این مطلب را به او
ابلاغ کن».
از
امام باقر و
امام جعفر صادق (علیهماالسلام) درباره
آیه «اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ اُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْت...»؛ «آیا ندیدی جمعیتی را که از
ترس مرگ، از خانههای خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه
بیماری طاعون، از شرکت در میدان
جهاد خودداری نمودند)»،
نقل شده است: «این قوم اهل شهری از شهرهای
شام و از
بنیاسرائیل بودند و تعداد آنها هفتاد هزار نفر بود که بیماری طاعون برخی اوقات میان آنها شایع میشد و
احساس کردند این بیماری تازه میان آنان رایج شده است. ثروتمندان از شهر خارج شدند و مستمندان به جهت
فقر در شهر باقی ماندند؛ لذا مرگ و میر بیشتر در میان
فقرا واقع شد و بیشتر ثروتمندانی که از شهر فرار کرده بودند، نجات پیدا کردند، بعد از این ماجرا، فقرا گفتند: اگر ما هم از شهر خارج شده بودیم، زنده میماندیم و ثروتمندان گفتند: اگر ما در شهر مانده بودیم، میمردیم؛ پس فقرا نیز تصمیم گرفتند مانند
اغنیا از شهر خارج شوند. بار دیگر که طاعون شایع شد، همگی از بیم مرگ از شهر خارج شدند و در شهرها به راه افتادند تا به شهر ویرانی رسیدند که طاعون اهالی آنجا را هلاک کرده بود. وقتی بار و وسایل همراه خود را نهادند، امر الهی مبنی بر مرگ آنها صادر شد؛ پس همگی هلاک شدند و استخوانهایشان هم پوسید، آنگاه پیامبری از
پیامبران الهی به نام
حزقیل از کنار آنها عبور کرد و با دیدن استخوانهای پوسیده آنها گریست و در
مقام مناجات گفت: پروردگارا! اگر تو بخواهی در همین لحظه میتوانی آنها را زنده سازی، در همان دم
خداوند آنها را زنده کرد».
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «حضرت حزقیل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۲.