حرکت کاروان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حرکت امام حسین علیهالسلام، مدینه، کوفه، کربلا.
پرسش: مسیر حرکت کاروان امام حسین ـ علیهالسلام ـ از مدینه تا کربلا به چه صورت بوده است؟ مگر در این مسیر، کوفه جلوتر از کربلا نیست؟ مگر امام حسین ـ علیهالسلام ـ قصد نداشتند به کوفه بروند؟ پس چهطور سر از کربلا که تقریباً هفتاد کیلومتر بالاتر از کوفه قرار دارد، درآوردند؟
پاسخ:
دو عامل میتواند در چنین رخدادهایی مؤثر باشد:
در زمانهای قدیم راههای ارتباطی ـ به دلیل نبود امکانات، صعب العبور بودن، وجود شنزار و... ـ مانند امروز لزوماً مستقیم نبود؛ و معمولاً پیکهای خبررسان، راه میانبر را برای ارسال هرچه سریعتر خبر انتخاب میکردند، اما کاروانها ـ بهویژه اگر
خانواده همراه آنان بود ـ از مسیرهای عمومی حرکت میکردند که هم دسترسی به
آب و استراحتگاه داشته و هم از دستبرد راهزنان در امان باشند.
با توجه به عامل جغرافیایی و تاریخی به نظر میرسد چنین عاملی در رسیدن کاروان
امام حسین علیهالسلام به کربلا تأثیرگذار نبوده است.
ممکن است به اجبار راهی غیر از راه اصلی برگزیده شود که به نظر میرسد عامل اصلی تغییر
حرکت امام حسین علیهالسلام و رسیدن آنان به
کربلا همین اجبار بوده است؛ زیرا لشکر
عبیدالله بن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی دائماً مسیر حرکت امام حسین ـ علیهالسلام ـ را تغییر میداد. بهعنوان نمونه به دو مورد اشاره میکنیم:
«ثُمَّ سَارَ ـ علیهالسلام ـ مِنْ بَطْنِ الْعَقَبَةِ حَتَّی نَزَلَ شَرَافَ- (شَرَافاً) فَلَمَّا کَانَ فِی السَّحَرِ أَمَرَ فِتْیَانَهُ فَاسْتَقَوْا مِنَ الْمَاءِ فَأَکْثَرُوا ثُمَّ سَارَ مِنْهَا حَتَّی انْتَصَفَ النَّهَارُ... قَالَ أَنَا وَ اللَّهِ أَرَی ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ ـ علیهالسلام ـ مَا لَنَا مَلْجَأٌ نَلْجَأُ إِلَیْهِ فَنَجْعَلُهُ فِی ظُهُورِنَا وَ نَسْتَقْبِلُ الْقَوْمَ بِوَجْهٍ وَاحِدٍ فَقُلْنَا بَلَی هَذَا ذُو حِسْمَی إِلَی جَنْبِکَ تَمِیلُ إِلَیْهِ عَنْ یَسَارِکَ فَإِنْ سَبَقْتَ إِلَیْهِ فَهُوَ کَمَا تُرِیدُ. فَأَخَذَ إِلَیْهِ ذَاتَ الْیَسَارِ وَ مِلْنَا مَعَهُ فَمَا کَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ طَلَعَتْ عَلَیْنَا هَوَادِی الْخَیْلِ فَتَبَیَّنَّاهَا وَ عَدَلْنَا فَلَمَّا رَأَوْنَا عَدَلْنَا عَنِ الطَّرِیقِ عَدَلُوا إِلَیْنَا...».
امام حسین ـ علیهالسلام ـ رهسپار شد تا به منزل «شراف» رسید؛ چون سحرگاه شد، همچنان به جوانان دستور داد آب بسیار بردارند، سپس به راه افتاد و تا نیمه روز راه رفت، ... امام حسین ـ علیهالسلام ـ فرمود: ما در اینجا پناهگاهی نداریم که بدان پناه بریم و آن را در پشت سر قرار داده و از یکرو با این لشکر روبهرو شویم؟ ما (اصحاب) به او گفتیم: چرا این منزل ذو حسم است که در سمت چپ شماست، اگر بدانجا پیشی گیرید آنجا چنان است که شما میخواهید، پس آن حضرت سمت چپ راه را گرفته ما نیز با او بدانسو رفتیم، چیزی نگذشت که گردنهای اسبان پیدا شد و چون نیک نگریستیم، از راه به یکسو شدیم، و چون که دیدند ما راه را کج کردیم، آنان نیز راه خود را بهسوی ما کج کردند... .
«ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا فَارْکَبُوا فَرَکِبُوا وَ انْتَظَرُوا حَتَّی رَکِبَتْ نِسَاؤُهُمْ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ انْصَرِفُوا فَلَمَّا ذَهَبُوا لِیَنْصَرِفُوا حَالَ الْقَوْمُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع فَمَا تُرِیدُ قَالَ أُرِیدُ أَنْطَلِقُ بِکَ إِلَی الْأَمِیرِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا أَتَّبِعُکَ فَتَرَادَّ الْقَوْلُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمَّا کَثُرَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا قَالَ لَهُ الْحُرُّ إِنِّی لَمْ أُومَرْ بِقِتَالِکَ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ لَا أُفَارِقَک حَتَّی أُقَدِّمَکَ الْکُوفَةَ فَإِذَا أَبَیْتَ فَخُذْ طَرِیقاً لَا یُدْخِلُکَ الْکُوفَةَ وَ لَا یَرُدُّکَ إِلَی الْمَدِینَةِ یَکُونُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ نَصَفاً حَتَّی أَکْتُبَ إِلَی الْأَمِیرِ فَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَأْتِیَنِی بِأَمْرٍ یَرْزُقُنِی فِیهِ الْعَافِیَةَ مِنْ أَنْ أُبْتَلَی بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِکَ فَخُذْ هَاهُنَا فَتَییَاسَرْ عَنْ طَرِیقِ الْعُذَیْبِ وَ الْقَادِسِیَّةِ وَ سَارَ الْحُسَیْنُ ع وَ سَارَ الْحُرُّ فِی أَصْحَابِهِ یُسَایِرُه».
... سپس امام ـ علیهالسلام ـ به یاران خود فرمود: برخیزید و سوار شوید. آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا بانوان هم سوار شدند و چون سوار شدند دستور حرکت فرمود و همین که خواستند راه بیفتند و برگردند، سپاه حر مانع حرکت ایشان شدند. امام حسین ـ علیهالسلام ـ به حر فرمودند: چه میخواهید؟ گفت: میخواهم ترا پیش امیر عبیدالله بن زیاد ببرم.
امام علیهالسلام فرمود: در این صورت به خدا سوگند از تو پیروی نخواهم کرد و این
سخن سه بار میان ایشان رد و بدل شد، و چون سخن به درازا کشیده شد، حر گفت: من مأمور
جنگ کردن با شما نیستم؛ بلکه مأمورم از شما جدا نشوم تا شما را به کوفه ببرم. اکنون که از پذیرفتن این موضوع خودداری میکنی، راهی را انتخاب کن که نه به کوفه برسد نه به
مدینه و این مورد اتفاق من و شما قرار گیرد تا برای امیر عبیدالله نامه بنویسم. شاید
خداوند کاری پیش آورد که برای من در آن عافیت باشد و گرفتار جنگ با شما نشوم. این راه را بگیر و به سمت چپ راه عذیب و قادسیه برو. امام حسین ـ علیهالسلام ـ حرکت کرد. حر هم با یاران خود از کنار ایشان حرکت میکرد.
پایگاه اسلام کوئست.