تردد خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تردد خدا، حقانیت مرگ، مؤمن، قبض روح، شک و تردید.
پرسش: در حدیث قدسی آمده که «
مَا مِنْ شَیْءٍ أتَرَدَّدُ فیهِ مِثْلَ تَرَدُّدی عِنْدَ قَبْضِ رُوحِ الْمُؤْمِنِ»؛ یا در نسخه دیگر: «
مَا مِنْ شَیْءٍ أَتَرَدَّدُ عَنْهُ تَرَدُّدِی عَنْ قَبْضِ رُوحِ الْمُؤْمِنِ». منظور از تردد خدا چیست؟ مگر خدا کارهایش قطعی و ارادهاش «کن فیکون» نیست؟
پاسخ: در اینجا تردد به معنای شک و تردد برای
خدای متعال نیست؛ چون چنین چیزی امری محال است؛ بلکه تردد در اینجا به معنای تعظیم و بزرگداشت مؤمن است.
همانطوری که
انسان اگر به کسی علاقه داشته باشد و او را بزرگ و با عظمت بداند در بدی رساندن به او و ناراحت کردنش مردد میشود و عجله و شتاب نمیکند و اگر با کسی دشمن باشد و او را کوچک و حقیر به حساب آورد، در مجازات و بدی رساندن به او هیچ تردیدی به خود راه نمیدهد و اگر احساس خطر کند فوراً او را مجازات میکند، از این حدیث قدسی هم برداشت میشود که خدا بنده مؤمن خود را بزرگ میشمارد و برایش احترام قائل است. بر این اساس در اصل معنای
حدیث چنین است: "
منزلة المؤمن عندی عظیمة".
این حدیث قدسی با مختصر تفاوتی در منابع متعددی از کتابهای حدیثی
شیعه و سنی نقل شده است.
روایت مذکور هم در کتب حدیثی و فقهی و هم در کتب فلسفی و حکمی و هم در کتب ادعیه، با سندهای صحیح، آمده است، علاوه اینکه مورد اتفاق همه علمای اسلام اعم از شیعه و سنی است.
با این مقدمه میپردازیم به اصل مسئله و متن کامل حدیث را از
کتاب کافی ذکر میکنیم، تا پبرامون آن توضیح دهیم.
از
امام صادق علیهالسلام روایت شده است که پیامبر خدا ـ صلياللهعليهوآله ـ فرمود:
«
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَیَدْعُونِی فَأُجِیبُهُ وَ إِنَّهُ لَیَسْأَلُنِی فَأُعْطِیهِ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیَا إِلَّا وَاحِدٌ مِنْ عَبِیدِی مُؤْمِنٌ لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ إِلَی أَحَدٍ»؛ هرکس به دوست من اهانت کند، در کمین نبرد با من در آمده و من شتابانتر هر چیزم برای یاری دوستانم و تردید ندارم در چیزی که کنم؛ چون تردیدم در
مرگ بنده مؤمنم که ملاقات او را خواهانم و او مرگ را نخواهد و آن را از او بگردانم و راستی که او از من خواهش کند، منش ببخشم و راستی که او مرا بخواند، منش اجابت کنم و اگر در
دنیا جز یک بنده مؤمن نباشد، بدو بینیازم از همه آفریدههایم و از ایمانش برایش همدمی سازم که از کسی هراس نکند.
هرچند سئوالات مختلفی از این
حدیث قدسی به ذهن ما رسد، ولی مهمترین سؤال این است که مقصود از تردد که در این حدیث به خدای متعال نسبت داده شده، چیست؟
بدیهی است که تردد اگر به معنای شک و تردید برای خدای متعال باشد، امر ناشدنی و محال است؛ زیرا تردید در چیزی یا برای این است که پایان و عاقبت آن را نمیداند و یا به دلیل آن است که شاید مانعی پیش آید و نتواند آن را کامل کند که هر دو نسبت به خدای متعال محال است. لذا ظاهر این حدیث باید تأویل شود. در زیر به چند وجه اشاره میشود:
فاضل مقداد در کتاب "
نضد القواعد الفقهیه " در
تأویل این حدیث وجوهی را
ذکر کرده است:
معمولاً انسان بر بدی رساندن به کسی که به او
علاقه داشته باشد و او را بزرگ و با عظمت بداند، متردد میشود و عجله نمیکند؛ ولی اگر با کسی دشمن باشد و او در نزدش حقیر و کوچک باشد، در مجازات او هیچ تردیدی نمیکند و فوراً آن را اجرا میکند، بهویژه درصورتیکه احساس خطر کند. بنابراین تردید در هنگام عظمت و بزرگی است و عدم تردید هنگام اهانت و حقارت. به نظر میآید که این حدیث شریف دلالت بر شرف و منزلت مؤمن و تعظیم او نزد پروردگار دارد، نه معنای تردید مصطلح. در حقیقت حدیث به این جمله بازگشت میکند که "منزلة المؤمن عندی عظیمة".
منظور از تردد در اینجا تردد بنده است؛ به این معنا که خداوند متعال برای مؤمن وضعی را پیش میآورد که او گمان میکند مرگش نزدیک شد. دراینحال استعداد و آمادگی کامل برای رفتن از این
جهان و اشتیاق به انجام
عمل صالح پیدا میکند. سپس خدای تعالی وضع دیگری برای او به وجود میآورد که باعث آرزوهای دنیوی او میشود، در نتیجه او مشغول فراهم کردن ضروریات
زندگی دنیوی خود میشود که ناگزیر از آن است. در نتیجه این عبد است که مردد میشود نه
خداوند؛ ولی چون تردد عبد، معلول پیش آوردن اسبابی است که خدا آن اسباب را به وجود آورد و باعث این حالت در عبد شده، لذا خداوند تردد را به خود نسبت داده است. بنابراین تردد در احوال بنده مؤمن است که گاهی به دنیا و گاهی به آخرت توجه پیدا میکند، نه در زمان
قبض روح که زمان مشخص است.
خداوند تبارک و تعالی همیشه حالاتی را برای مؤمن پیش میآورد که مرگ را به میل خویش انتخاب کند؛ یعنی مؤمن به دلیل فرصت نداشتن برای کسب کمالات از
مرگ کراهت دارد و خداوند نیز ناراحتی او را نمیخواهد. لذا حالاتی برای او پیش میآورد که نهتنها مرگ را بپذیرد، بلکه آن را تقاضا کند، بنابراین خداوند پس از اینکه مؤمن مرگ را برگزید، در مقام قبض روح او برمیآید، بدون اینکه از طرف خداوند عجلهای در کار باشد. و در انسانها چنین است که اگر کسی قدرت بر تعجیل داشته باشد و تعجیل نکند، او را متردد میدانند؛ ولی در خداوند که تردد معنا ندارد، به این صورت است که او در این مسئله به معنایی که ذکر شد، متردد است، اگرچه در واقع ترددی نیست.
مؤید این وجه روایتی است که میفرماید: وقتی
ملک الموت برای قبض روح
حضرت ابراهیم علیهالسلام آمد، ابراهیم از قبض روحش کراهت داشت، لذا خداوند قبض روح او را به تأخیر انداخت تا اینکه یک روز پیرمردی را دید که
غذا میخورد و آب دهانش از شدت پیری و ناتوانی و سستی بر محاسنش میریخت؛ ازاینرو حضرت ابراهیم ـ عليهالسلام ـ از خداوند تقاضای مرگ کرد؛ یعنی کراهتش از بین رفت و خواهان مرگ شد. پس مشخص میشود که هیچگونه ترددی از طرف خداوند نبوده؛ بلکه فقط برطرف کردن حالت کراهت
ابراهیم علیهالسلام از مرگ مقصود بوده که در ظاهر به شکل تردد در قبض روح ابراهیم ـ عليهالسلام ـ دیده میشود. درباره حضرت
موسی علیهالسلام هم شبیه این داستان نقل شده است.
حتمی بودن مرگ بر بندگان، با کراهت خداوند از ناراحتی
مؤمنان، با هم متعارض هستند، و این تعارض شبیه تردد است و به آن تشبیه شده که در حقیقت استعاره است.
در حقیقت ترددی درکار نیست؛ بلکه تردد فرضی منظور است؛ یعنی
خداوند میفرماید: اگر بر من ترددی روا بود، در قبض روح مؤمن آنچنان ترددی میکردم که در هیچ امر دیگری این اندازه تردد نمیکردم. (در این صورت تعبیر مجازی است).
شبیه به این تأویلات از
علامه مجلسی در
مرآت العقول و شیخ بهایی در
شرح اربعین ذکر شده است.
بنابراین مشخص میشود که تردد در اینجا به معنای شک و تردد برای خداوند نیست.
پایگاه اسلام کوئست.