امام علی و جنگ جمل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام علی علیهالسلام، جنگ جمل.
پرسش: چرا علی ـ علیهالسلام ـ در برابر خواست طلحه، زبیر و عایشه
تسلیم نشد و در جنگ جمل باآنها به مقابله پرداخت؟
پاسخ: طلحه و زبیر از دیرزمان آرزوی حکومت را در سر میپروراندند، ولی چون افکار عمومی علی ـ علیهالسلام ـ را شایسته این مقام میدانستند؛ ازاینرو آن دو از مقام خلافت منصرف شده و به
بیعت با علی ـ علیهالسلام ـ مبادرت کردند.
طلحه و زبیر در امر بیعت از همه
سبقت گرفتند تا با این کار توجه دستگاه خلافت را به خود جلب نمایند و از پست و مقام بیشتری بهرهمند بشوند.
اما علی ـ علیهالسلام ـ با روح عدالتی که داشتند، برخلاف توقع و انتظاری که آن دو داشتند، آنان را با سایر افراد مسلمان برابر قرار داد و کوچکترین امتیازی برای آن دو قایل نگردید. تا اینکه بهطور
صریح زبان به
شکایت گشودند.
یعقوبی میگوید:« آنها گفتند: یا علی! ما بعد از
رسول خدا از هر پست و مقامی محروم گشتیم؛ اینک که خلافت در دست توست، انتظار داریم که ما را در امر خلافت شریک و سهیم خود سازی و پستهای حساس حکومتی را در اختیار ما بگذاری.
دومین درخواست آنها دریافت سهم بیشتری از بیتالمال بود. چون علی ـ علیهالسلام ـ بیتالمال را بهطور مساوی تقسیم میکرد و برای کسی امتیازی قایل نمیشد.
ابنابیالحدید، در اینباره میگوید:« علی بر خلاف عمر و عثمان همه مسلمانان را یکسان قرار داد که طلحه و زبیر به علی ـ علیهالسلام ـ اعتراض کردند و خواستار روش عمر و عثمان در تقسیم بیتالمال شدند».
با توجه به منابع تاریخی این درخواست خلاف قرآن و سنت پیامبر ـ صلیاللهعليهوآله ـ و حتی روش
ابوبکر میباشد. از سوی دیگر خداوند در قرآن ملاک برتری افراد بر یکدیگر را تقوا دانسته و میفرماید:« ان اکرمکم عند الله اتقاکم».
و همچنین پیامبر را دعوت به مساوات نموده است، و سنت پیامبر ـ صلیاللهعليهوآله ـ بر این روش استوار بود؛ بهطوریکه
غلام سیاه حبشی و
عرب ثروتمند قریشی و
سلمان فارسی عجمی، در چشم پیامبر ـ صلیاللهعليهوآله ـ یکسان بود و روش ابوبکر هم در تقسیم بیتالمال همان روش پیامبر و بهطور مساوات بود. طلحه و زبیر با دیدن این اوضاع ناامید شدند.
چنانچه طلحه میگفت: « ما لنا من هذاالامر الا کلحسه الکلب انفه»؛ یعنی بهره ما از این کار بهاندازه بهرهای است که سگ از لیسیدن دماغش میبرد. و ما از خلافت علی شکمی سیر نکردیم؛
برای همین بعد از چند روزی از علی ـ علیهالسلام ـ درخواست رفتن به عمره را کردند و چون به راه افتادند، علی ـ علیهالسلام ـ فرمودند:« و الله ما ارادا العمرة و لکنهما ارادا العدوه»؛ یعنی
قسم به خدا قصد
عمره ندارند و قصد بیعتشکنی دارند.
پس علی ـ علیهالسلام ـ بهتر از هر کس طلحه و زبیر را میشناخت و به مقاصد آنها آگاه بود. آن حضرت در علت جنگیدن خود با طلحه و زبیر چنین میگویند: « من با طلحه و زبیر برای این جنگیدم که آنان بیعت مرا شکستند و مردان پاک و بندگان بیگناه خدا را به
قتل رسانیدند. چگونه است که عدهایی خودسرانه و از راه
ظلم و
تعدی، خون مردم بیگناه را بریزند و پیشوا و بزرگ آنان به مقام
دفاع نیاید؟ روشی که من با طلحه و زبیر در پیش گرفتم، اختصاص به من ندارد؛ زیرا اگر آنان اینگونه پیمانشکنی و آشوبگری و خونریزی را در دوران ابوبکر و عمر به راه میانداختند، ایشان نیز در مقام دفاع برمیآمدند و با آنان میجنگیدند. آنان طمع و آرزوی امارت را در سر داشتند؛ ولی چون من حرصی به این مقام در آنان احساس نمودم، این بود که از
تفویض امارت
بصره و
یمن به آنان خودداری نمودم؛از طرف دیگر
عشق به ثروت و فزونطلبی در دل آنان موج میزد؛ آنان بر مال و ثروت مسلمانان چشم دوخته بودند که میخواستند مسلمانان را بهصورت بردگان و غلامان و زنانشان را بهصورت کنیزان درآورند و ثروتشان را به یغما ببرند و همه اینها از راه
تجربه بر من ثابت و مسلم گردید و مرا بر این واداشت که با آنان بجنگم و دستشان را از مال و جان مسلمانان کوتاه کنم. مسلمانان را از
فساد و شر آنان آسوده و رها سازم».
از طرف دیگر آنها بودند که آتش جنگ را شعلهور ساختند و علی را به جنگی ناخواسته مجبور نمودند.
اما در مورد عایشه که گفته میشود که
حرمت او حفظ نشده است، ادعای بدون دلیل میباشد؛ چون یعقوبی، طبری، ابن خلدون، ابن ابیالحدید، شیخ مفید و دیگران قایل به حرمت و احترام و تکریم علی و یارانش نسبت به عایشه بعد از جنگ جمل هستند.
طبری میگوید: علی بهترین وسایل سفر در اختیار عایشه گذاشت و دوازده هزار درهم به او بخشید و سی مرد و بیست زن دیندار همراه او فرستاد؛ چون عایشه به مدینه رسید، به او گفتند: سفر چگونه بود؟ او گفت: خوب بود و علی در حق من کرم فراوان کرد.
ابن خلدون مینویسد: «علی با عظمت هرچه تمامتر او را بدرقه کرد و
حسن و
حسین او را تا یک روز همراهی کردند».
ابن ابیالحدید شارح معتزلی نهجالبلاغه مینویسد: «علی بعد از جنگ جمل گفت: آزادی که عایشه به من رسانیده درباره هیچکس چنین
آزادی روانمیداشت؛ ولی با این حال من او را همانند گذشته مورد احترام خود قرار میدهم و
اعمال نیک و بد او را به خدا میسپارم».
پس طبق گزارشات معتبر تاریخی از طرف علی و یاران او نسبت به عایشه هیچ بیاحترامی و هتک حرمتی صورت نگرفته است؛ بلکه این عایشه بود که
حرمت خدا و رسولش و نیز خود را از بین برد و از دستورات صریح خدا و پیامبر سرپیچی کرد و گام در راهی گذاشت که نباید میگذاشت. او برای این کار خود هیچ دلیل و مدرکی از قرآن و سنت پیامبر ـ صلیاللهعليهوآله ـ ندارد. بلکه قرآن کریم بهطور صریح میفرماید:
«و قرن فی بیوتکن و لا تبرّجن تبرّج الجهلیّه الاولی»؛
یعنی «ای زنان پیامبر! تا دم
مرگ ملازم خانه خود باشید و مانند زنان
جاهلیت خود را به هرکسی نشان ندهید.»
آیا این دستور صریح قرآن برای عایشه کافی نبود، او وقتی میخواست زنان دیگر پیامبر را هم شریک
جرم خود بکند و آنها را با خود همراه سازد، امالسلمه او را از این کار
نهی میکند و سخنان پیامبر را یادآوری کرده و میگوید: ای عایشه! خداوند تو را از بیابانگردی ممنوع ساخته است. از فرمان وی پا فراتر نگذار. خداوند به احترام پیامبر خود، در میان تو و مردم
حجاب و پردهای افکنده است، با دریدن آن پرده احترام رسول خدا را درهم مشکن، خدا گوشه خانه را برای تو پسندیده است، آن را به بیابانگردی مبدل منما».
ولی با همه این تأکیدها و با علم به عمل خلاف خود، پای در
فتنه و جنگی گذاشت که جزء گناه و بیحرمتی برای او هیچ سودی نداشت.
علی ـ علیهالسلام ـ در نامه خود خطاب به عایشه میگوید: «و تو ای عایشه! پای خود را از خانه خود بیرون نهادهای، و در این کار با خدا و پیامبرش نافرمانی میکنی، ای عایشه! زنان را با
بسیج و سپاه و خودنمایی در میان میدان رزم چکار؟ تو را با ایجاد جنگ و ریختن خونهای
بیگناه چکار؟ تو را به خونخواهی عثمان چکار؟ از خدا بترس و به خانه خود بازگرد و پرده
عفاف و حرمت بر خویش بیفکن».
همه دلسوزان واقعی پيامبر ـ صلیاللهعليهوآله ـ مانند علی،
عمار، امسلمه....خيلی تلاش كردند كه حرمت پيامبر و عايشه حفظ شود. اما افسوس كه عايشه اين را نپذيرفت.
سایت اندیشه قم