اطمینان قلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اطمینان قلبی، حضرت ابراهیم علیهالسلام،
ایمان.
پرسش: حضرت ابراهیم علیهالسلام که از خداوند زنده کردن
مردگان را خواست آیا واقعاً اطمینان قلبی نداشت، اگر اینگونه است پس هیچ ایرادی بر بشر امروز که پیامبران را ندیده و در معرض انواع سؤالات و شبهههای ضد
دین است وارد نیست، آیا چنین شخصی که همیشه با
شک و دو دلی است، جهنمی است؟
پاسخ: انسان باید به نسبت به
اصول دین، اعتقاد و ایمان و یقین داشته باشد و برای به دست آوردن ایمان و یقین، راههای استدلالی و برهانی وجود دارد که دیگر برای انسان شکی باقی نماند و برای دفع شبهاتی که القا میشود، میتوان به
علمای دین رجوع کرد. بنابراین افراد شککننده نمیتوانند به سعادت اخروی دست یابند؛ زیرا
سعادت برای آنهاست که ایمان آورده و
عمل خوب انجام دهند.
خداوند در قرآن قصد
ابراهیم علیهالسلام را که از خداوند کیفیت زنده کردن
مردگان را خواست، اینگونه بیان میفرماید:
«
و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی و قال فخذ اربعة من الطیر فصر هن الیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءً ثم ادعهن یاتینک سعیاً و اعلم ان الله عزیز حکیم ».
«و آنگاه که ابراهیم گفت:
پروردگارا ! به من بنمای چهگونه مردگان را زنده میکنی؟ فرمود: مگر
ایمان نداری؟ گفت بلی، ولی برای آنکه دلم آرام گیرد. فرمود: چهار پرنده بگیر و (بکش) و پاره پاره کن، سپس بر سر هر کوهی پارهای از آنها را بگذار، آنگاه آنان را به خود بخوان تا شتابان بهسوی تو آیند و بدان که خداوند پیروزمند و فرزانه است».
قبل از آنکه به توضیح آیه بپردازیم، لازم است به بعضی از صفات ابرهیم که در
قرآن آمده اشاره کنیم:
«
ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین»؛
«خداوند
آدم و
نوح و آلابراهیم و آلعمران را بر جهانیان برتری داد».
«
و آتینا فی الدنیا حسنه و انه فیالاخرة لمن الصالحین»؛
«و او را در
دنیا نیکویی عطا کردیم و در
آخرت از
صالحین و نیکان قرار دادیم».
«
ولکن کان حنیفاً مسلما»؛
«بلکه
ابراهیم موحدی خالص و
مسلمان بود».
«
واتخذ الله ابراهیم خلیلا»؛
«و خداوند ابرهیم را به
دوستی خود انتخاب کرد».
حضرت ابراهیم علیهالسلام یکی از
پیامبران اولوالعزم بود.
از این صفات سیمای الهی، موحد و خالص ابراهیم روشن میشود؛ لذا از مجموعه صفاتی که بیان شد و همچنین از
آیه مورد بحث استفاده میشود که ابراهیم ـ علیهالسلام ـ به روز قیامت زنده شدن مردگان ایمان داشت؛ زیرا وقتی خداوند به ابراهیم ـ علیهالسلام ـ میگوید: آیا تو ایمان نداری؟ ابراهیم در جواب میگوید: بله ایمان دارم. از طرفی دیگر ممکن نیست پیامبری همچون ابراهیم ـ علیهالسلام ـ به چیزی ایمان داشته باشد؛ ولی براساس استدلال و برهان نباشد. پس ایمان ابراهیم به
قیامت و زنده شدن مردگان براساس دلیل عقلی بوده است نه از روی
تقلید.
دلیل بر آن مدعا هم این است: وقتی که ابراهیم از خداوند آن درخواست را میکند، دلیل و استدلال بر زنده کردن مردگان نمیخواند؛ بلکه سؤال ابراهیم از کیفیت و خصوصیت آن مسئله است.
با اینکه خداوند میدانست که ابراهیم ـ علیهالسلام ـ ایمان دارد، ولی از او سؤال کرد، آیا ایمان نداری؟ این سؤال به خاطر این بود تا به مردم بفهماند، که این درخواست ابراهیم ـ علیهالسلام ـ از روی بیایمانی او نبوده؛ بلکه او خواسته ایمانش کامل و خالص شود و
آرامش قلب پیدا کند.
در اینجا باید فرق ایمان با
اطمینان قلبی بیان شود، تا معلوم گردد که ابراهیم بهوسیله آن درخواست، میخواست به مرحله بالاتر از ایمان برسد. گاهی
انسان بهوسیله استدلال و برهان علمی و منطقی ممکن است به چیزی ایمان و
یقین داشته باشد و با این استدلال عقلش راضی نشود، ولی آرامش خاطر نداشته باشد. اما اگر نسبت به آن چیز اطمینان قلبی داشت، یعنی علاوه بر برهان با چشم خود نیز درستی آن را ببیند، این اطمینان باعث آرامش خاطر و سکون
قلب او میشود که در این صورت هیچگونه
وسوسه و اوهام ذهنی در او راه ندارد.
برای مثال، همه ما یقین داریم که از انسان مرده هیچ کاری برنمیآید و این را با استدلال و دلیل باور داریم؛ اما در جان ما رسوخ نکرده؛ لذا ممکن است کسی از مرده خصوصاً در
شب بترسد. اما افرادی هستند چون سروکار آنها با مردگان است، هرگز چنین ترسی ندارند.
پس بنابراین وقتی که انسان به مرحله شهود رسید، دلش آرام میگیرد.
ابراهیم علیهالسلام هم ایمان کامل و خالص به
بعثت و زنده شدن مردگان داشت و هیچ شکی در دل نداشت؛ اما خواست به اطمینان قلبی با شهود برسد.
اکنون به چند
روایت اشاره میکنیم:
در روایتی همین سؤال از
امام رضا علیهالسلام شد که آیا در قلب ابراهیم ـ علیهالسلام ـ شک و تردیدی بود. امام رضا ـ علیهالسلام ـ فرمودند: نه، بلکه ابراهیم ـ علیهالسلام ـ یقین داشت و از
خداوند زیادی در یقین را خواست.
برخی
روایات بر این ذهنیت که ابراهیم ـ علیهالسلام ـ شک داشت، پس ما هم اگر شک داشتیم، معذوریم و اگر ایمان و یقین نداشتیم، هیچ اشکالی و ایرادی بر ما وارد نیست، خط بطلان میکشد.
در روایتی نقل شده شخصی به
امام موسی کاظم علیهالسلام نامهای نوشت و گفت: من در حال شک هستم و ابراهیم هم به خداوند فرمود: به من نحوه زنده شدن مردگان را نشان بده، من هم دوست دارم که چیزی به من نشان بدهی،
امام علیهالسلام در جواب نوشت: همانا ابراهیم ـ علیهالسلام ـ
مؤمن بود، فقط دوست داشت ایمانش زیاد شود ولی تو در حال شک هستی و در انسان شاک خیری وجود ندارد و بعد فرمود: این آیه درباره شککنندهها آمده است: «
و ما وجدنا اکثر هم لفاسقین»؛ «و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم، (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم».
پس بنابراین
انسان باید به نسبت به
اصول دین، اعتقاد و ایمان و یقین داشته باشد و برای به دست آوردن ایمان و یقین، راههای استدلالی و برهانی وجود دارد که دیگر برای انسان شکی باقی نماند و برای دفع شبهاتی که القا میشود، میتوان به
علمای دین رجوع کرد. بنابراین افراد شککننده نمیتوانند به سعادت اخروی دست یابند؛ زیرا
سعادت برای آنهاست که ایمان آورده و
عمل خوب انجام دهند.
۱. سید نعمتالله جزایری،
قصص الانبیاء، مترجم یوسف عزیزی. تهران، انتشارات هاد، چ ۶، ۱۳۷۹، ص ۲۱۱.
۲. سید محمدحسین فضل الله،
تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، چ ۲، ج ۵، ص ۷۷.
۳. محمدباقر صدر،
حیوة القلوب، تاریخ پیامبران، قم، سوره، چ ۱، ۱۳۷۵، ج ۱، ص ۳۶۳.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اطمینان قلب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۲۱.