أشُدَّه وَ اسْتَوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حضرت یوسف علیهالسلام،
حضرت موسی علیهالسلام، میانسالی، حکم
نبوت ،
علم،
بلوغ .
پرسش: در آیه ۲۲ سوره یوسف آمده:«
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین » و در آیه ۱۴ سوره قصص در مورد حضرت موسی آمده:«
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین ». اینکه در آیه دوم «استوی» هم اضافه شده، ناظر به چه معنایی است؟ آیا این دو آیه راجع به دو سن مختلف و متفاوت بین
حضرت یوسف ـ علیهالسلام ـ و موسی ـ علیهالسلام ـ میباشد؟
پاسخ: پاسخ به پرسش مطرح شده در بخشهای زیر بیان میشود.
اصل واژۀ «أشُد»، از ریشۀ «شدّة» به معنای مرتبۀ قویّ و اعلا در چیز مورد نظر و در مقابل سستی است.
برخی گفتهاند: این کلمه بهصورت جمع بوده و مفرد ندارد.
رسیدن به مرحله أشُد، به معنای این است که انسان آنقدر زنده بماند و
عمر کند تا نیروهای بدنش به حد قوت و شدت برسد.
به دیگر سخن؛ این مرحله وقتی تحقق پیدا میکند که تمام نیروهای ظاهری و باطنی
انسان از جمیع جهات، به
کمال رسیده باشد.
«استوی» از ریشۀ «سوا» با توجه به جایگاه آن در جمله به معانی زیر میآید:
اگر دو فاعل یا بیشتر به آن اسناد داده شود، به معنای برابری است؛
مانند «استوی زید و عمرو فی کذا»؛ زید و عمر در آن برابر شدند؛
همانطور که در این آیۀ شریفۀ به این معنا آمده است: «آیا سیراب کردن
حجاج و آباد ساختن
مسجدالحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و
روز قیامت ایمان آورده و در راه او
جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند!».
اعتدال چیزی در ذات خود؛
مثل آیۀ:«
فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین »؛
همین که تو و هرکسی که با تو است در کشتی قرار گرفتی و به حال
اعتدال درآمدی، بگو: سپاس آن خدایی را که ما را از ستمگران رهایی بخشید» و مانند «استوی فلان علی عمالته»؛ بر مزدش و
اجرت عادلانهاش دست یافت.
هرگاه این واژه با حرف «علی» متعدی شود، به معنای استیلا و اقتدار است؛ مثل آیۀ:«
الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی »؛
همان بخشندهای که بر
عرش مسلط است. نیز گفته شده معنایش این است که آنچه در
آسمان و
زمین است، تماماً بر اراده او و با تعدیل و تسویه نمودن آنها از سوی خدای تعالی، مستقر و معتدل گردید.
و هرگاه استوی با حرف «الی» متعدی شود، اقتضای معنای پایان رساندن را دارد، یا چیزی به ذات خود به پایان و کمالش میرسد یا با حکم و تدبیر؛
مانند آیۀ «
ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ »؛
آنگاه آسمانی که چون دود بود، با امر و ارادهاش به نهایت ذات و
کمال خود رسید».
مفسران دربارۀ تفاوت این دو واژه، دیدگاههای مختلفی را مطرح کردهاند، که چند نمونه بیان میشود:
مرحلۀ «أشُد» در هجده سالگی است و استوی همان اعتدال و استقرار در امر حیات و زندگی است که غالباً بعد از رسیدن به مرحلۀ أشد حاصل میشود.
«أشُد» به ۳۳ سالگی یا رسیدن به بلوغ جنسی (حُلم) و «استوی» رسیدن به چهل سالگی است.
«أشُد» به معنای رسیدن به کمال جسمی و «استوی» رسیدن به کمال عقلی و فکری است.
دربارۀ تفاوت این دو مرحله، روایاتی نیز نقل شده است؛ مانند اینکه
امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمود: «أشُد، هجده سالگی و استوی زمان روییدن محاسن است».
در میان این تعبیرات تفاوت زیادی نیست و از مجموعه آن با توجه به معنای لغوی این دو واژه، تکامل نیروهای جسمی و فکری و روحی استفاده میشود.
علامه طباطبایی و برخی دیگر از مفسران
دربارۀ تفاوت این دو واژه در آیات مزبور معتقدند: منظور از «بلوغ أشدّ»، رسیدن به ابتدای سن جوانی است، نه اواسط و یا اواخر آن که از حدود چهل سالگی به بعد است؛ به دلیل آیهای که دربارۀ موسی ـ علیهالسلام ـ فرموده: «
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی... »؛ زیرا در این آیه کلمۀ «اسْتَوی» آمده تا برساند
موسی به حد وسط أشُد رسیده بود. در آیه «
حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ »،
چون میخواسته برساند در اواخر بلوغ اشد خود چنین و چنان گفت، کلمۀ «چهل سالگی» را هم اضافه کرده و اگر
بلوغ اشد به معنای چهل سالگی باشد، دیگر نیازی به ذکر «بَلَغَ» و تکرار آن نبود؛ بلکه میفرمود: «حتی اذا بلغ اشده اربعین سنة». پس دیگر مجالی برای گفته بعضی از مفسران نیست که گفتهاند: منظور از بلوغ اشد رسیدن به سی و یا سی و سه سالگی است و همچنین آن مفسر دیگر که گفته: منظور از آن رسیدن به چهل است.
با این همه میتوان گفت: مقصود از رسیدن به مرحلۀ «أشُد» کمتر از چهل سالگی است، با اختلاف در مقداری که ذکر شده است؛ ولی منظور از «استوی» رسیدن به مرحلۀ چهل سالگی و بالاتر از آن است و همانگونه که
قرآن کریم بیان فرموده، حکم
نبوت و
علم را به همین ترتیب زمانی به یوسف ـ علیهالسلام ـ و موسی ـ علیهالسلام ـ داده شد؛ یعنی حکم نبوت و علم به حضرت یوسف ـ علیهالسلام ـ پیش از چهل سالگی داده شد؛ اما به
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ پس از اینکه او به حد رشد
جوانی رسید و نیروهای جسمانی او محکم و مستحکم گشت و همچنین دربارۀ تدبیر امور زندگی به رشد رسیده و استقامت یافت، از سوی خداوند مورد تعلیمات غیبی
حکمت ، داوری و علم به صفات کامله قرار گرفت و پیوسته از الهامات معنوی بهرهمند بود؛ درحالیکه آنان هنوز
رسول و فرستاده خدا نشده بودند؛ یعنی نبی بودند؛ اما مأمور به
رسالت و ابلاغ دستورات الاهی نبودند.
بنابراین دو آیۀ مورد بحث ـ با توجه به معنای اشد و استوی که بیان شد ـ در مقام بیان سن دقیق
حضرت یوسف ـ علیهالسلام ـ و موسی ـ علیهالسلام ـ نیست؛ بلکه به این موضوع میپردازد که در میانسالی حکم نبوت و علم به آن دو بزرگوار داده شد.
پایگاه اسلام کوئیست.