پرسش کودکان از خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معرفی خدا، پرسش، رشد شناختی کودکان، تصویر مثبت.
پرسش: اگر فرزندانم بپرسند كه خداوند چه شكلي است، چگونه پاسخ در خور فهم آنها بيان كنم؟ با مثال توضيح دهيد.
پاسخ:
بسياري از پدر و مادرها نميدانند كه چگونه پاسخ اينگونه سؤالهاي فرزندانشان را بدهند. لذا يا به آن اعتنا نميكنند و يا به گونهاي پاسخ ميدهند كه اصلاً براي كودك قابل فهم نيست. از نظر
اسلام، آموزش مسائل ديني به كودكان يكي از وظايف اصلي
والدین است؛ اما نكتهاي را كه بايد توجه داشته باشند اين است كه سن كودك را بايد در نظر بگيرند. تحقيقات روانشناسان نشان داده است كه رشد شناختي كودكان مراحل مختلفي را پشت سر ميگذارد. كودكان در حدود ۲ تا ۵ سالگي همه چيز را جاندار و مادي ميدانند؛ مثلاً وقتي از روي صندلي به
زمین ميافتد و بدنش درد ميكند، صندلي را ميزند، فكر ميكند كه او هم جان دارد. از سوي ديگر همه چيز را مادي ميداند، فكر ميكند كه
خدا نيز شبيه
انسان است. دست و پا دارد و
غذا ميخورد. اگر كار خوب انجام دهيم، خوشحال ميشود و اگر كار بد انجام دهيم،
خداوند از ما ناراحت ميشود. برداشت كودكان از خدا اين است كه خدا را مانند يك پدربزرگ مهربان ميدانند؛ اما به مرور زمان و بعد از آنكه كودكان با
مفاهیم انتزاعی آشنا شدند و توانستند درك انتزاعي پيدا كنند، تا حدودي ميتوانند مفهوم خدا را درك كنند. درك ما نيز از
خداوند كامل نيست. ما فقط به اندازه
دانش و آگاهيمان ميتوانيم خدا را درك كنيم.
با توجه به اين مقدمه، وقتي كودكان درباره خدا سؤال ميكنند، ما بايد بهگونهاي پاسخ دهيم كه براي آنها قابل فهم باشد. به عنوان مثال وقتي يك كودك چهار ساله در مورد خدا سؤال ميكند، هيچ اشكالي ندارد كه ما
الفاظ و عبارات معمولي به كار برده و تصويري از خدا ارائه بدهيم كه برايش قابل فهم باشد؛ مثلاً بگوييم خداوند همة بچههاي خوب را دوست دارد؛ همانگونه كه پدربزرگ و مادربزرگ بچههاي خوب را دوست دارند. اگر پرسيد، خدا كجاست؟ ميگوييم در آسمانها، پشت ابر، نزديك
خورشید. توجه داشته باشيد كه ما نميگوييم خدا مثل پدربزرگ شماست؛ يعني خود خدا را به شكل پدربزرگ تشبيه نميكنيم؛ بلكه رفتار و مهرباني او را به رفتار پدربزرگ تشبيه ميكنيم.
مثالهايي كه ميزنيم بايد توجه داشته باشيم كه تصوير منفي از خدا ارائه نكنيم. گفتن اينكه خدا
انسان را در جهنم ميسوزاند، خدا انسان را ميكُشد، يا از ما قهر ميكند و ناراحت ميشود، خدا فلاني را مريض كرده است، اگر كسي معيوب است يا از نظر شكل ظاهري زيبا نيست، بگوييم خدا اين طوري كرده است، همه اين جملات نوعي تصوير منفي و خشن از خدا ارائه ميدهد. اين باعث ميشود كودك خدا را يك موجود تنبيهكننده بداند، از اينگونه مثالها بايد جداً پرهيز كرد. به جاي آن بايد چيزهايي گفته شود كه كودك تصوير مثبت از خدا پيدا كند.
اگر ديديم سؤال كودك به گونهاي است كه با ارائه مثال قابل پاسخ نيست، يا بلد نبوديم مثالي ارائه دهيم، فوراً از خود وي ميپرسيم، شما چه فكر ميكنيد؟ كودك برداشت خود را ميگويد. معمولاً كودكان يك برداشتي از خدا دارند؛ زيرا گرايش به خدا در انسان فطري است. وقتي پاسخ كودك را شنيديم، آن را تكميل ميكنيم. اگر مثال و تشبيه ديگري به
ذهن ما رسيد، ما نبايد گفتههاي كودك را رد كنيم و بگوييم درست نيست؛ بلكه خوب است كودك را
تشویق کرده و بگوييم، بعضي كودكان ديگر، يا مثلاً فلان دوست شما درباره خدا اينطوري ميگفت. نحوه برخورد و لحن سخنان ما بسيار مهم است. اگر با لبخند و
تبسم و جملات محبتآميز با كودك برخورد نموده و سؤال او را پاسخ دهيم، قطعاً مفيدتر است.
۱. ناصر باهنر، آموزش مفاهيم ديني همگام با روانشناسي رشد؛
۲. مجيد رشيدپور، تربيت از ديدگاه علي (عليهالسلام)، انتشارات پرنيان؛
۳. سيد علي حسينزاده، نگرشي بر آموزش با تأكيد بر آموزشهاي ديني، مؤسسه پژوهشي حوزه و دانشگاه؛
۴. شعبان آقاجاني، فرزند من، خاستگاهها، شيوهها و الگوهاي تربيتي، انتشارات مؤسسه فرهنگي سماء.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «پرسش کودکان از خدا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۱/۰۴.