مژدههای انجیل در مورد پیامبر اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: انجیل، پیامبر، اسلام.
پرسش: آیا انجیل مژده به آمدن
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) داده است؟
قرآن تصریح میکند که در انجیل مطالبی در مورد پیامبر اکرم و یارانش مکتوب بوده و آن مطالب در دسترس مسیحیان نیز بوده است. امروزه این سؤال مطرح است که در کدام کتاب مسیحیان چنین مواردی یافت میشود؟
پروفسور
نیل رابینسون، (نگارنده درسال تحصیلی ۲۰۰۲ - ۲۰۰۳ میلادی که به دانشگاه ولز در بریتانیا رفته بودم با این استاد دانشگاه آشنا شدم. ایشان از شاگردان
جان هیک است و سالها در دانشگاههای لیدز و ولز در بریتانیا بهعنوان استاد فعالیت کرده است. پروفسور رابینسون که انگلیسی الاصل است، به زبانهای عبری، یونانی، لاتین، آلمانی، فرانسه و عربی نیز مسلط است و هماکنون در دانشگاه سئول در کرهجنوبی فعالیت میکند. از وی چندین کتاب و مقاله در زمینه
اسلام و
مسیحیت منتشر شده است.) دانشمند و کشیش مسیحی که به دین مبین اسلام مشرّف شده و اکنون سالهاست که به پژوهشهای قرآنی مشغول است، گزارش
قرآن کریم از مَثَل یاران پیامبر در انجیل
را اشاره به مَثَل برزگر در انجیل میداند.
وی مینویسد: از دیدگاه قرآن، با ظهور اسلام، تعالیم توحیدی
حضرت عیسی (علیهالسّلام) که دیر زمانی به وسیله
کلیسا تیره و تار و مغشوش شده بود - در نهایت، بسان بذری کاشته شده در خاک حاصلخیز به بار نشست.
وی همچنین درباره اشاره انجیل یوحنا به پیامبر اسلام مینویسد: مطابق این انجیل، «
فارقلیط موعود، (محمد) مؤمنان را به تمام حقیقت رهنمون میسازد»، و از آنجا که قادر به خواندن و نوشتن نیست (امّی)، «او از ناحیه خود سخن نمیگوید»، یعنی تنها آنچه را از طریق
وحی میشنود بیان میکند.
واژه محمّد در لغت به معنای «
ستوده» (Praised) و احمد به معنای «بسیار ستوده»(Highly Praised) است. هر دو واژه، معادلهای قریب المعنی برای واژه یونانی «پیراکلوتوس»(Periklutos) است که آن نیز واژهای با همان تعداد از حروف مصمّت با واژه «پاراکلوتوس»(Parakletos = Paraclete) است و بههمین دلیل برای گویندگان زبانهای سامی، دارای روح معنایی یکسانی است. بنابراین، لازم نیست چنین فرض بگیریم که مسیحیان بهطور عمدی در متن
انجیل دست برده و کلمه «پاراکلوتوس» را جایگزین «پیراکلوتوس» نمودهاند تا پیشگویی عیسی در مورد پیامبر اسلام را از بین ببرند.
گفتنی است که برخی از مسلمانان مدعی شدهاند که این کلمه در اصل «پریکلوتوس» به معنای احمد بوده و مسیحیان آن را به «پاراکلوتوس» به معنای تسلّی دهنده تغییر دادهاند.
مسیحیان در جواب این اتهام میگویند که در نسخههایی از اناجیل که قدمت آن به قرنها قبل از ظهور اسلام بر میگردد، نیز واژه «پاراکلوتوس» ثبت شده است و با این بیان، ادعای تحریف اناجیل را که از سوی برخی
مسلمانان ادعا شده است، زیر سؤال میبرند و میگویند چطور ممکن است کسی چند قرن قبل از ظهور اسلام و نزول قرآن به قصد از بین بردن پیشگویی ظهور پیامبر اسلام، نام وی را از اناجیل به واژه دیگری تبدیل کرده باشد؟! بنابراین، با تبیین پروفسور
رابینسون، لازم نیست مسیحیان را به تحریف اناجیل متهم کنید، بلکه به علت یکسان بودن حروف مصمّت هر دو کلمه و روح معنایی یکسان این دو واژه نزد سامی زبانان، در بسیاری از اناجیل به صورت «Parakletos» نوشته شده است.
در مناظره
امام رضا (علیهالسّلام) در مجلس مامون، آن حضرت به
جاثلیق فرمود: «آیا این سخن عیسی (علیهالسّلام) را میدانی که فرمود: من بهسوی پروردگار شما و پروردگار خودم میروم و
بارقلیطا خواهد آمد. مرا تأیید و تصدیق میکند همانطور که الآن من به او گواهی دادم، و اوست که همه چیز را برای شما تبیین خواهد کرد؟». آنگاه آن کشیش مسیحی تأیید کرد که این مطالب در انجیل آمده است.
نکته دیگر آنکه لزومی هم ندارد که اصرار کنیم این کلمه در اصل پریکلوتوس بوده و به عمد و یا سهو پارکلوتوس خوانده شده است. بلکه با فرض پاراکلوتوس هم بر پیامبر اسلام قابل تطبیق است. اشتباهی که در ترجمههای انجیل
یوحنا اتفاق افتاده این است که این کلمه را به
روح القدس برگردان کردهاند که درست نیست. در اناجیل، و از جمله انجیل یوحنا، و دیگر نوشتههای مسیحیان، واژه روح القدس، جزو آشناترین واژهها و پر کاربرد است، از این رو، این سؤال مطرح میشود که چرا در این جا بهجای روح القدس، واژه پاراکلوتوس بهکار رفته است. یهودیان یونانی دانِ قرن اوّل میلادی، پاراکلوتوس را به معنای واسطه و شفیع بهکار بردهاند و با توجه به اوصافی که برای او در انجیل یوحنا آمده تنها بر یک انسان قابل تطبیق است. اوّل آنکه، او بعنوان واسطه خداوند، جانشین
حضرت عیسی (علیهالسّلام) میشود، در حالی که روح القدس از جنس بشر نیست. پس او باید پیامبری چون عیسی و از جنس بشر باشد. در
رساله یوحنا، همین واژه در مورد خود حضرت عیسی (علیهالسّلام) به عنوان پیامبر خدا بکار رفته است.
در این عبارت هم میگوید که
خداوند پس از من یک پاراکلوتوس دیگری را خواهد فرستاد. علاوه بر این، نمیتوان عبارت «او از خود سخن نمیگوید، بلکه از آنچه شنیده است سخن خواهد گفت» را به روح القدس نسبت داد؛ زیرا کار روح القدس، القا و الهام بر قلب است.
در متن یونانی، دو کلمه «اکوء» و «لالی» بهکار رفته که اوّلی بهمعنای دریافت صداها و دومی بهمعنای تولید اصوات است که بر فعل «شنیدن و سخن گفتن» دلالت دارد که از افعال انسانی است.
قرآن کریم نیز بر این امر تأکید دارد که
پیامبر اسلام (صلیاللَّهعلیهوآله) به خواندن وحی مأمور است و تنها از آنچه بر او خوانده میشود پیروی کند: (فَاِذَا قَرَاْنَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ)
و با این
آیه بر فعل خواندن تأکید شده است، علاوه بر آنکه نام کتاب آسمانی نازل بر پیامبر اسلام، «قرآن» است که به معنای «خواندن» است.
در انجیل یوحنّا آمده است:
روزی سران قوم یهود از شهر
اورشلیم، چند تن از کاهنان را نزد یحیی فرستادند تا بدانند آیا او ادعا میکند که
مسیح است یا نه. یحیی، روشن و بیپرده اظهار داشت: نه، من مسیح نیستم. پرسیدند: خوب، پس که هستید؟ آیا الیاس پیغمبرید؟ جواب داد: نه! پرسیدند: آیا شما آن پیغمبر نیستید که ما چشم به راهش میباشیم؟ باز هم جواب داد: نه!
در باب هفتم از همین انجیل آمده است:
وقتی عیسی به میان مردم آمد و معجزات خود را آشکار ساخت، مردم در مورد وی اختلاف کردند؛ عدهای گفتند که او مسیح است و عدهای دیگر گفتند که او به راستی همان پیامبری است که چشم به راهش بودهایم.
بهراستی این پیامبر که یهودیان در عصر
حضرت عیسی (علیهالسّلام) چشم به راهش بودهاند چه کسی میتوانست باشد؟ او همان پیامبری است که خداوند در
تورات وعده ظهورش را داده که مانند
حضرت موسی (علیهالسّلام) است و از نسل برادران
بنی اسرائیل است. از این عبارات به خوبی معلوم میشود که پیشگوییهای پیامبران عهد عتیق، هم در مورد حضرت عیسی (علیهالسّلام) و دوره عهد جدید بوده، و هم در مورد حضرت محمّد (صلیاللَّهعلیهوآله) و دوره عهد نهایی و
ختم نبوت.
در
مکاشفه یوحنا خبر میدهد که اسب سواری با نام «امین» میآید که به
حق و
عدل مبارزه میکند.
واکنش یهودیان و مسیحیان در مقابل بشارتهای موجود در کتاب مقدّس:
برخی از دانشمندان یهودی و مسیحی مدعی شدهاند که ادعاهای
مسلمانان در مورد بشارتهای عهدین در مورد پیامبر اکرم، بیاساس است و مدعی شدهاند که در
کتاب مقدّس، کوچکترین اشارهای در مورد پیامبر اکرم (صلیاللَّهعلیهوآله) وجود ندارد. ابن میمون، دانشمند برجسته یهودی، در نامهای به همکیشان خود در
یمن مینویسد:
شما در نامه خویش اشاره کردهاید که وکیل (ظاهراً مقصود یک یهودی است که به
اسلام گرویده بوده است) گروهی از مردم را اغوا کرده و گفته است که چند آیه از کتاب مقدّس به محمّد اشاره میکند مانند «او را بسیار کثیر گردانم»
و «از
جبل فاران درخشان گردید»
و «نبیای از میان تو»
و وعده
[
خدا
]
در مورد اسماعیل
[
مبنی بر این
]
که امّتی عظیم از او پدید آورم.
این استدلالها به قدری بازگو شده که صورت زنندهای پیدا کرده است. این کافی نیست که بگوییم آنها همگی ضعیف هستند، اما باید گفت که استدلال به این آیات، خنده آور و به غایت بیهوده است. زیرا اینها اموری نیستند که ذهن کسی را آشفته کنند. تودههای بیسواد و خود آن مرتدان که دیگران را با این عبارات فریب میدهند، به آنها معتقد نیستند، یا اینکه برای سرگرمی، آنها را چنین نمایش میدهند. هدف آنان از مطرح کردن این آیات، خودشیرینی نزد غیر
اهل کتاب است تا وانمود کنند که به وجود اشاراتی به
قرآن و محمّد در
تورات معتقدند. ولی خود مسلمانان به استدلالهای این افراد ایمان ندارند. آنان این امور را نمیپذیرند و به آنها اشاره نمیکنند؛ زیرا مغالطه آنها روشن است.
وی در ادامه مینویسد:
از آنجا که مسلمانان نمیتوانند حتی یک شاهد یا اشارهای یا حتی تلمیحی به پیامبر خویش در سراسر عهد عتیق پیدا کنند که بکارشان بیاید، مجبور شدهاند ما را متهم کنند و بگویند: «شما متن تورات را تغییر داده و هر اثری از نام محمّد را از آن زدودهاید.» آنان نمیتوانند چیزی قویتر از این استدلال زشت که نادرستی آن به آسانی بر ما و همه جویندگان حقیقت آشکار است، پیدا کنند. اولاً کتاب مقدّس صدها سال پیش از ظهور محمّد، به زبانهای سریانی، یونانی، فارسی و لاتینی ترجمه شده است. ثانیاً شرق و غرب در مورد متن کتاب مقدّس، سنّت واحدی دارند که در نتیجه آن هیچ تفاوتی، حتی در اعرابگذاری آن، مطلقاً یافت نمیشود؛ زیرا سراسر کتاب صحیح است. همچنین هیچ تفاوتی که بر معنا تأثیر بگذارد، در آن وجود ندارد. پس انگیزه آنان برای چنین اتهامی فقدان هر اشارهای به محمّد در
تورات است.
باید گفت که
ابن میمون در این ردّیه، هیچ دلیلی بر ردّ استدلالهای مخالفان خود نیاورده است جز آن که با ادبیاتی غیر علمی و همراه با تمسخر و توهین، بر انکارهای خود پای فشرده است. علاوه بر این، وی مدعی شده که مسلمانان هیچگاه به آیات مذکور در تورات استدلال نکردهاند، در حالی که در روایات شیعه و سنی از همان سدههای اولیه اسلامی، به این آیات و نظایر آن استشهاد شده است. علاوه بر آن، میدانیم که در سرزمین
حجاز، یهودیان و نصرانیان فراوانی که عالمان کشیش هم در میان آنها زیاد بودند، زندگی میکردند. اگر آنطور که ابن میمون میگوید هیچ اشارهای به پیامبر اسلام در کتاب مقدّس نبود، یهودیان و مسیحیان کتابهای خود را نزد پیامبر (صلیاللَّهعلیهوآله) میآوردند و میگفتند اسم خود را نشان بده و اگر آن حضرت از چنین کاری عاجز میماند، موضوع از سوی آن افراد نشر مییافت و حتی عقاید مسلمانان را نیز سست میکرد. این در حالی است که هیچگونه گزارش تاریخی، نه در میان منابع مسلمانان و نه
یهودیان و
مسیحیان دال بر این معنا وجود ندارد که آنها در این مورد با پیامبر محاجّه کرده باشند؛ در حالی که بر عکس، عده بسیاری از یهودیان و مسیحیان آمدند و اعتراف کردند که نام گرامی آن حضرت و نیز اوصاف آن بزرگوار و آیین گرامی و پیروان او، در کتابهایشان موجود است. این نکته مهمی است که برخی از دانشمندان غربی که سابقهای در مسیحیت داشتهاند بر آن تأکید کردهاند. نیل رابینسون میگوید: «مسیحیان معاصر پیامبر اسلام، بر خلاف هم کیشان غربی امروزی خود، مطالب قرآن را اموری پریشان و جعلی تلقی نمیکردند، بلکه آنها را معتبر مییافتند».
ویلیام مونتگمری وات، دانشمند برجسته مسیحی معاصر مینویسد: «ما از دیدگاههای دقیق مسیحیانی که در
مکه میزیستهاند یا به آن جا سفر میکردهاند عملاً چیزی نمیدانیم، ولی میباید بپذیریم که بینش قرآنی از اعتقادات آنان، عمدتاً صحیح بوده و نیز بر حسب ظاهر، این بینش آن قدر واقعیت داشته که برای
[
حضرت
]
محمّد در مراوداتش با گروههای مسیحی مکّه و سایر مسیحیانِ ساکن مناطق دیگر عربستان، مخصوصاً در برخورد دو سال آخر عمر او با مسیحیان، بهاندازه کافی تأثیر گذاشته است».
در پایان، یادآور میشود که درباره نشانی بشارتهای مربوط به پیامبر اکرم (صلیاللَّهعلیهوآله) در
تورات و
انجیل، کتابهای مفصّلی به رشته تحریر درآمده است که تعدادی از آنها به قلم نومسلمانانی نوشته شده که قبلاً در شمار دانشمندان و رهبران مذهبی یهود یا نصارا بودهاند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «مژدههای انجیل در مورد پیامبر اسلام» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۲۶.