• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منافات اعتماد به نفس و توکل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: توکل، اعتماد به نفس، نفس‌مداری، توانمندی‌ها.

پرسش: در علوم تربیتی و روانشناسی تکیه بر اعتماد به نفس می‌شود، و در معارف اسلامی و اخلاقی و عرفانی، مسئله توکل بر خدا مطرح است، آیا این دو منافاتی با هم ندارند؟

پاسخ: مفهوم اول اعتماد به نفس: شناختِ توانمندی‌ها، ظرفیّت‌ها و تکیه بر داشته‌ها، جهت رسیدن به خواسته‌ها و نیل و هویّت واقعی. این برداشت، هیچ تباینی با فرهنگِ توکّل ندارد.
مفهوم دوم اعتماد به نفس: اعتماد به نفس خود! به گونه‌ای که آن‌چنان به داشته‌ها و دانسته‌هایش تکیه کند که خود، خواسته و خواهش‌هایش را منشا همه خوبی‌ها و موفقیّت‌ها بداند. این برداشت، نه تنها همسوی با معارف دینی نیست، بلکه سَرابی است در خیال!




شناخت منافات یا عدم منافات اعتماد به نفس با توکل، بسته به دریافت مفاهیم این دو واژه است. مفهوم اعتماد به نفس، دو گونه تفسیر شده:
۱. شناختِ توانمندی‌ها، ظرفیّت‌ها و تکیه بر داشته‌ها، جهت رسیدن به خواسته‌ها و نیل و هویّت واقعی. این برداشت، هیچ تباینی با فرهنگِ توکّل ندارد. از امتیازات این تعبیر، تناسبش با دو تعبیر کلیدی و اصیل دینی «معرفت نفس» و «شناختِ نعمت‌ها و استفاده از آنهاست».
۲. اعتماد به نفس خود! به گونه‌ای که آن‌چنان به داشته‌ها و دانسته‌هایش تکیه کند که خود، خواسته و خواهش‌هایش را منشا همه خوبی‌ها و موفقیّت‌ها بداند.
این برداشت، نه تنها همسوی با معارف دینی نیست، بلکه سَرابی است در خیال! و این اعتماد به نفسِ «مذموم»، چیزی جز، «نفس‌مداری» و «به خود مطمئن بودن، نیست». حضرت علی (علیه‌السّلام) درباره این اعتماد به نفس فرمودند: «هر که اعتماد کند بر نفس خود خیانت کند آن او را».
توکّل، در اصل از مادّه «وکالت»، به معنای انتخاب وکیل است و منظور از هم جهتیِ اعتماد به نفس (در مفهوم یاد شده) با توکّل این است که: آدمی در برابرِ عظمتِ مشکلات، احساسِ حقارت و ضعف نکند، بلکه با تکیه کردن بر قدرتِ بی‌پایانِ خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند. این‌گونه که در برابرِ مشکلات و پیچیدگی‌ها، تلاش بر گشودن کند و آن‌جا که توانایی ندارد به خدا توکّل نماید، یعنی بر او تکیه کرده و از تلاش و کوشش باز نایستد و بلکه در آن‌جا هم که توانایی بر انجام کاری دارد، باز مؤثر اصلی را خدا بداند؛ زیرا از دریچه چشم یک موحّد، سرچشمه تمام قدرت‌ها و نیروها اوست و جدا کردنِ اثراتِ عوامل طبیعی از اراده خدا، نوعی شرک است! چون عوامل طبیعی نیز هر چه دارند از اوست و همه به اراده فرمانِ اویند.
امّا تفسیر دوم اعتماد به نفس، توافقی با توکّل ندارد؛ چون عوامل و توانمندی‌ها را دستگاهی مستقل در برابر اراده او دانسته‌ایم و خود اتّکایی و تکیه بر غیر، مصادیق و مفاهیمی مقابلِ توکّل بر خدا و تکیه بر اویند.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «از جبرئیل پرسیدم: توکل چیست؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیّت که مخلوق، نه زیان می‌رساند و نه عطا و منعی دارد، و این‌که چشم از دست و سرمایه مردم برداری؛ هنگامی که بنده‌ای چنین شد جُز برای خدا کار نمی‌کند و به غیر او امیدی ندارد. و اینها همگی حقیقت و مرز توکّل‌اند.»


پی بردن به تنافی بینِ «اعتماد به نفس»، و «توکل»، بسته به شناختِ دو مفهوم یاد شده است بدین منظور ابتدا به توضیح این دو مفهوم می‌پردازیم:

۲.۱ - اعتماد به نفس پسندیده

برای واژه فوق، دو معنایِ متفاوت می‌توان در نظر گرفت:
اعتماد به نفس یعنی شناختِ توانمندی‌ها، ظرفیّت‌ها و تکیه بر داشته‌ها جهت رسیدن به خواسته‌ها و نیل به هویّت واقعی.
این برداشت، نه تنها منافی با هنجارهای دینی نیست، بلکه دقیقاً همان چیزی است که خواسته خدا و خداییان بوده و ما نسبت به کسب این ویژگی، مسئولیت داشته و دست نیافتن به این امتیاز، به قیمت از دست دادنِ خیلی چیزها است. چیزهایی که حداقل ضررش، عدم موفّقیت در زندگی و درماندگی در کسب رضای الهی است. از این‌رو؛ چنین مفهوم والایی را «اعتماد به نفسِ ممدوح» می‌نامیم.

۲.۱.۱ - علت حسن معنای نخستین

عوامل متعددی، در پسندیده بودنِ معنای نخستین «اعتماد به نفس» کارایی دارند:
۱. این‌که بدانم من کیستم؟ چه توانمندی‌هایی دارم؟ نقاط قوّت و ضعفم کدام‌اند؟ چه ویژگی‌های مثبتی در «من» وجود دارد؟ مسئولیت‌هایِ «من» کدام است؟ داشته‌ها و سرمایه‌های مادّی و معنوی‌ام چیستند؟ و چگونه و با کدامین نقشه می‌توانم بهترین بهره‌وری از ثروت‌های وجود و زندگی و زندگانی‌ام داشته باشم؟ و...همگی انعکاس‌هایی هستند از دو تعبیر کلیدیِ «معرفت نفس» و «شناخت و استفاده از نعمت‌ها»! این باور به خود، چیزی جُز توجّه به ماهیّت فراتر انسان و توجه به ابعاد عالی انسانی، آن‌هم از کانالِ «نعمت‌شناسی» نیست. و اساساً، مگر نه این است که خداوند به آدمی، نعمت‌هایی داده و او را در برابر این داده‌ها مسئول دانسته است و از وی بازخواست می‌کند؟ پس عهده‌دار شدن مسئولیت نعمت‌ها، جز با تکیه بر این داشته‌ها و اعتماد بر خویشتن و بهره‌گیری از نعمت‌ها و احساس «مثبت داشتن» و «مثبت بودن» شدنی نیست.
از این‌رو؛ معنای «اعتماد به نفس داشتن» عبارت است از: باورْ داشتِ این‌که من هم بنده‌ای از بندگانِ همان خدایم که این نعمت‌ها را دارد و می‌تواند با برداشت این داشته‌ها، پیش برود و گرنه شکر نعمت نکرده‌ام.
۲. به این جهت اولین معنای «اعتماد به نفس» را می‌پذیریم که: اثبات استقلال و خودباوری و نفیِ وابستگی و خودکم‌بینی می‌کند. به بیانی دیگر؛ اعتماد به نفس، پذیرش آگاهانه و سودبخشِ ارزش‌ها، سرمایه‌ها و نمادها است؛ به گونه‌ای که با خودباوری انسانی - اسلامی، در برابر خودباختگی‌ها و بیگانگی‌ها و کشش‌ها قد علم کرده و «جیره خوار» طبل‌های تو خالی‌ای نمی‌شویم که از انسانیت، فقط اسمی به یدک می‌کشند.
با اعتماد به نفس، به ساماندهی ذهن می‌رسیم و با همین اصلاحِ تفکر است که به همه کلیدهای طلایی موفقیت دست می‌یابیم. مگر نه این است که وقتی استعمارگران می‌خواهند نفوذ کنند ابتدا به ملت‌ها و فرهنگ‌ها می‌قبولانند که: شماها هیچ ندارید! فکرتان عقب است و از مدرنیته باز مانده‌اید! هنوز زود است که فکرِ استقلال کنید! بدینسان، بشر از «خودباوری» به «خودباختگی» سقوط کرده و چون خود را زیر صفر می‌داند دست و پا می‌زند تا «از خود بودن» به «دیگر شدن (اِلیناسیون)» تبدیل شود؛ و همین اقرار به گدایی و فقر است که آغاز استحاله مردم و فرهنگ و دین است.
همچو آیینه مشو محو جمال دگران
از دل و دیده فرو شوی خیالِ‌دگران!
تعداد زیادی که دُچار خلاهای روانی، و بزهکاری می‌شوند، آنهایی‌اند که خود را خوار می‌پندارند.
یکی از تحلیل‌گران امور روانی می‌گوید:
عزّت نفس، نقش عمده‌ای در رفتارهای منطقی و بهنجار یا رفتارهای نابهنجار و ناسازگار و بزهکاری افراد دارد. چنان‌که بر اساس تحقیقات انجام شده، عزّت نفس می‌تواند موجبِ پیشگیری و تعدیل یا تشدید برخی از رفتارهای آدمی ‌گردد.
[۱] میرزابیگی، علی، نقش نیازهای روانی، ص۳۳.

امام‌هادی (علیه‌السّلام) فرموده است: «مَنْ‌هانت علیه نفسه فلا تامن شَرّه»؛
[۲] عرفان، حسن، فصلنامه حدیث زندگی، ویژه اعتماد به نفس، ص۷.
کسی که خویشتن را ناچیز و خوار می‌یابد و در باطن نسبت به خود احساس پستی و حقارت دارد از شر او ایمنی نداشته باش.
بنابراین، اعتماد به نفسِ ممدوح و پسندیده، موجبِ خودباوری است و میوه خودباوری، همّت و توانستن است.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «همت مردانه مردان، کوه‌ها را از جا می‌کَنَد».
[۳] القضاعى، محمّد بن سلامة، مسند الشهاب، ج۱، ص۳۷۸.

غزالی می‌گوید: «تفسیر همت، خویشتنداری بُود و پُر دلی، و همّت بزرگان آن بُوَد که خویشتن را بشناسد و عزیز دارند».
[۴] غزالی، محمد، نصیحة الملوک.

اگر در جهان بایدت برتری
مبادا که خود را زبون بشمری
چو خود خویش را پست بینی و خوار
دگر از کس، امید عزت مدار
بلندی ندید آن که خود، پست شد
کجا نیستی مایه هست شد؟
۳. دیگر ویژگی مثبت این معنای اعتماد به نفس، همسویی‌اش با فرهنگ توکّل است.

۲.۲ - اعتماد به نفس ناپسند

دومین معنای اعتماد به نفس عبارت است از اعتماد به نفس خود! تا آن‌جا که آن‌چنان به داشته‌ها و دانسته‌هایش تکیه کند که خود، خواسته و خواهش‌هایش را منشا همه خوبی‌ها و موفقیت‌ها بداند.
این برداشت، نه تنها همسو با معارف دینی نیست، بلکه سَرابی است در خیال! بهتر آن است که این «اعتماد به نفس مذموم» را «نفس‌مداری» و «به خود مطمئن بودن» بنامیم! که همین منشا شکست‌ها است و چه خنجرهایی که از پشت به ما نزده حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) درباره این اعتماد به نفس فرمودند: «من وثَقَ بنفسه خانتهُ؛ هر که اعتماد کند بر نفس خود خیانت کند آن او را.»

۲.۲.۱ - علت ناپسندی معنای دوم

چرا این معنا از اعتماد به نفس، مذموم است؟ عوامل زیر در نامطلوب نمودنِ معنای فوق تاثیر دارند:
۱. پنداشت یاد شده، باعث ایجاد شخصیت کاذب و بر هم زدنِ تعادل است. وقتی چنین تصوّر می‌کنی که «کافی است، من بخواهم»، «درست همان چیزی است که من آن‌را درست می‌دانم، پس باید نظر من عملی شود»، «هیچ مانعی بر سر راهم نیست و...» همین تفکرات و نظرات، موجبِ «بیش‌انگاریِ شخصیتی» شده و با سرعت گرفتنِ «افراط در خودباوری»، راه برای سنگین شدنِ کفه خودبینی باز می‌شود؛ پُر واضح است که این امواج و گرداب‌ها در روح و برداشت‌های ذهنی، به «عدم تعادل» و «بَر هم زدن ساختار شخصیت حقیقی»، منتهی می‌گردد.
به هر حال، مرزها را باید شناخت و برای سایر عوامل و واقعیت‌ها نیز حریم و موقعیت قایل شد، و با این اعتماد عجیب و غریب به خود، دیگر جایی برای ارزیابی واقع‌بینانه از توانمندی‌های خویش باقی نمی‌ماند.حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمودند: «اگر رحمت خدا را می‌خواهید، ابعاد توانمندی‌ها و مرزِ ناتوانی‌هایتان را بشناسید. و گرنه، از حدود قلمرو خود تجاوز می‌کنید و امید به پیشرفت و رحمت را پایمال می‌سازید».
[۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۶، ص۷۹.
[۷] بحرانی، علی بن میثم، شرح مائة کلمة، ص۵۹.

از این‌روست که اسلام، آدمی را از چنین توجهی به خود، نهی کرده و هشدار داده که اگر این حالتِ نفسانی را به فراموشی نسپاری گرفتارِ دو اثر شومش؛ یعنی غرور (عجب) و حبِّ نفس می‌شوی.
«علاوه بر مفاسدی که از عجب[خود را از حدّ تقصیر خارج دانستن و مسرور شدن به کردارها] گفته شد، این شجره خبیثه‌ای است که بسیاری از گناهان کبیره با او همراه است...پرده عُجب و حجاب غلیظِ خودپسندی مانع می‌شود از آن‌که بدی‌های خود را ببیند. این مصیبتی است که انسان را از جمیعِ کمالات باز می‌دارد....دیگر ضررِ عُجب، اعتماد بر نفس و اعمال خود، سبب شود که انسانِ جاهلِ بیچاره خود را از حق تعالی مستغنی بداند و توجه به فضلِ حق تعالی نکند...».
[۸] موسوی خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۹، حدیث سوم.

۲. اعتقاد به خودکاره بودن، انکارِ عملیِ توحید اَفعالی خداست:
در علم عقاید ثابت شده که هر وجودی، هر حرکتی، و هر فعلی که در عالم است به ذات پاکِ خداوند بر می‌گردد. او سبب ساز و سرآغاز همه علل است (مسبّب الاسباب و علة العلل). حتّی افعالی که از ما سر می‌زند، به یک معنا از اوست؛ او به ما قدرت و اختیار و آزادی اراده داده‌ اما این کارگردانی خدا، به معنای برکنار ماندنِ انسان نیست؛ چون او به ما قدرت و اختیار داده و در عین حال، ما فاعل افعال خودیم. آن‌چنان که در مقابلش مسئولیم. ولی باز هم فاعل بودنِ خدا کنار نمی‌رود؛ چون هر آنچه ما داریم از اوست و به او باز می‌گردد. (لا مؤثر فی الوجود الا الله).
[۹] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۳، ص۲۷۴.
حال آن‌که خود را محور دانستن، اثبات فاعلیّت بی‌چون و چرای خود است و در برابر اراده مطلق و حکومت بی‌حدّ خدا قد علم کردن!

۲.۳ - مفهوم‌شناسی توکّل

«توکل»، در اصل از ماده «وکالت»، به معنای انتخاب وکیل است؛ و این را هم می‌دانیم که:
اولاً. انتخاب یک وکیل و دافع در کارها، جایی لازم است که انسان شخصاً قادر به انجام آن نباشد که در این موقع از نیروی دیگری استفاده می‌کند و با کمک او به حلّ مشکلات خویش می‌پردازد.
ثانیاً. وکیل خوب کسی است که حداقل چهار صفت، آگاهی کافی، امانت، قدرت، دلسوزی را داشته باشد.
[۱۰] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۰۵ (با مختصر تغییر در متن).

تفسیر نخستین اعتماد به نفس (خودشناسی و خودباوری توام با بکارگیری تمامی ظرفیّت‌ها و سرمایه‌ها) با توکّل منافاتی ندارد؛ چون، [گذشته از کارکردهای صددرصد دینی از قبیل: معرفت نفس و شناخت و استفاده از نعمت‌ها، که در این معنا نهفته]، اساساً توکّل واقعی ریشه در همین معنای از اعتماد به نفس دارد. چه این‌که: منظور از توکل، این است که آدمی در برابر عظمتِ مشکلات، احساسِ حقارت و ضعف نکند، بلکه با تکیه کردن بر قدرت بی‌پایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند و به این ترتیب، توکّل، مفهومی امید آفرین، نیروبخش، تقویت کننده و سبب فزونی پایداری و مقاومت است. از این‌رو؛ توکل کردن بر خدا مفهومی جُز این ندارد که انسان در برابر مشکلات و حوادث زندگی، دشمنی‌ها و سرسختی‌های مخالفان، پیچیدگی‌های مسیر و بن‌بست‌هایش، با اعتماد بر خدا برای گشودن گره‌ها تلاش کند، به خدا توکّل کند و به او تکیه نماید، و از تلاش و کوشش باز نایستد؛ پس در همه جا خدا را مؤثّر اصلی بداند؛ زیرا از دریچه چشم یک موحّد، سرچشمه تمام قدرت‌ها و نیروها اوست.
اگر کسانی چنین می‌پندارند که توجه به عالم اسباب و عوامل طبیعی با روح توکّل ناسازگار است، سخت در اشتباهند؛ زیرا جدا کردن اثرات عوامل طبیعی از اراده خدا، یک نوع شرک محسوب می‌شود! مگر نه این است که عوامل طبیعی نیز هر چه دارند از او دارند و همه به اراده و فرمان اویند. البته، اگر عوامل و توانمندی‌ها را دستگاهی مستقّل در برابر اراده او بدانیم اینجاست که با روح توکّل سازگار نخواهد بود».
[۱۱] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹۷ (با مختصر تغییر در متن).



جانِ کلام این‌که: خودباوری به معنای تکیه بر نعمت‌ها و استفاده از داشته‌ها و دوری از یأس، همسو با توکّل است! چه طور این‌گونه نباشد در حالی که شخص پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرسلسله متوکّلان بوده و در عین حال برای پیشبرد اهدافش از هیچگونه فرصت، نقشه دقیق، تاکتیک مثبت و استفاده از وسایل و اسباب ظاهری غفلت نمی‌نمود و به مؤمنین نیز هشدار می‌داد که «شما می‌توانید و شما برترید».
[۱۲] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹۷.

اما این‌که چگونه برداشت دوم از اعتماد به نفس با توکل منافات دارد: نقطه مقابل توکل بر خدا، تکیه کردن بر غیر خدا است؛ یعنی به صورت اتّکایی زیستن، وابسته به دیگری بودن، و از خود استقلال نداشتن است. چه این‌که، توکّل بر خدا، آدمی را از وابستگی‌ها که سرچشمه ذلت و بردگی است، نجات داده و به او آزادگی و اعتماد به نفس می‌بخشد. از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که فرمودند: «از پیک وحی، جبرئیل (علیه‌السّلام)، پرسیدم؛ توکل چیست؟ فرمودند: آگاهی به این واقعیّت که مخلوق نه زیان می‌رساند و نه عطا و منعی دارد! و این‌که چشم از دست و سرمایه مردم برداری! هنگامی که بنده‌ای چنین شد جز برای خدا کار نمی‌کند و به غیر او امید ندارد! اینها حقیقت و مرز توکل است».
[۱۳] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹۸.
[۱۴] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۱۳۷.
[۱۵] شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۴۶۱.



۱.امام خمینی، چهل حدیث، شرح احادیث ۳ (عجب)، ۴ (کبر)، ۱۰ (هوای نفس)، ۱۳ (توکل)، ۲۰ (اخلاص).
۲.نجاتی، محمد، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، نشر آستان قدس رضوی، فصل ۹ (شخصیت در قرآن)، ص۲۸۷.
۳.شرقاوی، حسن، گامی فراسوی روان‌شناسی اسلامی، ترجمه سید محمد باقر حجّتی، نشر فرهنگ اسلامی، باب سوم راه وصول به سلامت نفسانی و بهداشت روانی، فصل ۱ و ۴ و ۱۳ (باب چهارم) به خدمت گرفتن روان‌شناسی در زمینه‌های گوناگونی، ص۳۹۷ - ۵۲۸.


۱. میرزابیگی، علی، نقش نیازهای روانی، ص۳۳.
۲. عرفان، حسن، فصلنامه حدیث زندگی، ویژه اعتماد به نفس، ص۷.
۳. القضاعى، محمّد بن سلامة، مسند الشهاب، ج۱، ص۳۷۸.
۴. غزالی، محمد، نصیحة الملوک.
۵. تمیمی آمدی، عبد الواحد، غررالحکم، ج۵، ص۱۶۱.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۶، ص۷۹.
۷. بحرانی، علی بن میثم، شرح مائة کلمة، ص۵۹.
۸. موسوی خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۶۹، حدیث سوم.
۹. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۳، ص۲۷۴.
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۰۵ (با مختصر تغییر در متن).
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹۷ (با مختصر تغییر در متن).
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹۷.
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۹۸.
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۱، ص۱۳۷.
۱۵. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۴۶۱.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «منافات اعتماد به نفس و توکل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۱۴.    



جعبه ابزار