مدل تعالی انسان در نظام رحمانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:نظام پویای رحمانی، تعالی انسان.
پرسش:مدل تعالی انسان در نظام پویای مدیریت رحمانی را ترسیم نموده و شرح دهید؟
پاسخ:این سؤال بیان دیگری از مسئله
مدینه فاضله یا
ایدئولوژی رهائی بخش است.
مدینه فاضله، آرمان شهر یا
اتوپیا یکی از مهمترین موضوعات قلمرو حکمت قدیم تا به امروز بوده است.
مدینه فاضله افلاطون قدیمیترین و مشهورترین مدل تعالی انسان است که در کتاب «جمهوری» تصویر شده است. جامعه ایده آلی افلاطون جامعهای دهقانی – برده داری است و این مدینه فاضله اساسا تحکیم نظام اشرافی فئودالها و بردهداران است که بایستی با رعایا مهربان باشند. البته در رأس این حکومت هم بایستی
فلاسفه قرار داشته باشند. امروزه این نوع جمهوری را هیچ گروهی از بشر مطلقا نمیپذیرد و اصلا شرایط آن هم وجود ندارد. مسئله مدینه فاضله که بعد از دوران شکوهمند
فلسفه یونان به فراموشی سپرده شده بود، یک بار دیگر در
قرون وسطا مورد توجه قرار گرفت و متفکری چون
آگوست کنت در کتابی به نام «شهر خدا» مدلی معنوی از شهر برگزیده خدا ارائه نمود. مقارن با این مسئله، در عالم اسلام فیلسوفی چون
فارابی در کتاب «آراء اهل مدینه فاضله» درباره آرمانشهر اسلامی و ریاست آن به بحث پرداخت. فارابی به عنوان یکی از بزرگترین
فلاسفه جهان اسلام که فلاسفه به او لقب
معلم ثانی را دادهاند –
معلم اول ارسطو است – مدینه فاضله افلاطون را در قالب اسلامی ارائه داد. لذا مدینه فاضله او به واقعیت نزدیکتر بوده و عادلانهتر است. در هر دو مدینه فاضله افلاطون و فارابی، رهبر حکیم، اسوه کمال جامعه تلقی میشود که بایستی جامعه را تربیت کرده، همچون خود سازد؛ لذا رهبر بایستی اسوه کامل انسانیت باشد. فارابی در بیانی استعاری مدینه فاضله را به بدن انسان تشبیه کرده و مینویسد: "این بدن قلبی دارد که همه اعضای سالم بدن از آن متابعت میکنند. رئیس مدینه به منزله قلب اجتماع است".
فارابی، همچنین به شرح جامعههایی که مقابل مدینه فاضلهاند، پرداخته و آنها را به نامهایی؛ چون
مدینه جاهله،
مدینه فاسقه،
مدینه ضاله و
مدینه متبدله شناختهاست.
در جهان امروز دو ایدئولوژی آرمان شهری مدون در جامعه فعالیت می کند و ادعای نجات دارد:
لیبرال دموکراسی (سرمایهداری و
امپریالیزم) و
سوسیالیست (با دو گرایش
دموکراتیک و
کمونیستی). ایدئولوژی سومی که با
انقلاب اسلامی ایران مطرح شده، ایدئولوژی اسلامی است که تلاشها در تدوین هرچه بهتر این ایدئولوژی ادامه دارد. در این مقال با توجه به پیشگام بودن فارابی در ترسیم مدل تعالی اسلامی پاسخ را با اساس قرار دادن دیدگاههای فلسفی ایشان، در دو بخش آرمان شهر و انسان شناسی پی خواهیم گرفت.
مهمترین اندیشمندان مسلمان که به تفکر در باب مدل تعالی انسان یا همان مدینه فاضله پرداختهاند،
ابونصر فارابی،
ابن سینا،
ابن رشد و
ابن خلدون میباشند که در میان ایشان فارابی جایگاه یک مؤسس را دارد. فارابی کسی بود که برای نخستین بار
فلسفه سیاسی را به صورت مدون در
فرهنگ اسلامی وارد ساخت و متفکرانی؛ مانند ابن سینا،
ابن باجه،
ابن طفیل و ابن رشد از او متأثر شدند. در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، حکیمی فرزانه از خاور
ایران، اندیشه شهر آرمانی را در کتاب خود به نام «آراء اهل مدینه فاضله» مطرح ساخت و جامعهای آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلامی پی افکند. اصطلاحات فلسفه سیاسی فارابی، عموماً از
قرآن برداشته شدهاند. صفت «فاضله» گویای آرمان حکیم در جست و جوی کمال مطلوب برای جامعه است. چنین نگرشی، افزون بر این که از مفهوم اسلامی "دار الاسلام" سرچشمه میگیرد، بسی فراتر از محدوده جغرافیایی ملت ها است. دریافت فارابی از جامعه کامل، جامعهای بزرگ است که ملتهای بسیار را در برگرفته و چنانچه رهبری آرمانی، زمام را به دست گیرد، «مدینه فاضله» در محدوده آن تحقق خواهد یافت. مدینه فاضله فارابی، جامعهای است کاملا روحانی که تصور جزئیات آن بسی دشوار است. با این که بحث وی گسترده و مفصل است، اما همه جا به کلیگویی بسنده میکند و به روابط ملموس سیاسی و اجتماعی نمی پردازد. برای درک نظام طبقاتی مدینه فاضله، آگاهی اجمالی به دستگاه فلسفی فارابی ضرورت دارد؛ زیرا ساختار شهر آرمانی وی برداشت عقلانی او از
نظام کائنات است. در
دستگاه فلسفی فارابی، همه کائنات از فیضان وجود نخست یا ذات پروردگار پدید آمده است و موجودات عالم در نظامی متنازل قرار گرفته اند. بدین ترتیب که پس از موجود نخست که مبدأ المبادی است، سلسله مراتب موجودات عالم به ترتیب قاعده «الأنقص فالأنقص» از کمال به نقصان سیر میکند تا به مرحلهای میرسند که گامی فروتر از آن، نیستی محض است. از این رو در شهر آرمانی فارابی، خیر افضل (سعادت آدمی و نیکی برین) تنها در اجتماع مدنی به دست میآید نه در اجتماعی که از آن کمتر یا ناقص باشد و انسانها به حکم سرشت و برای رسیدن به کمال، نیازمند همکاری و تشکیل اجتماعاند، نیازهای آدمی چنان متنوع و فراوان است که هیچ کس به تنهایی نمیتواند همه آنها را برآورده سازد.
این اجتماع و تقسیم کاری اجتماعی است که همه افراد را در دست یابی به خواستههایشان کامیاب میسازد. بنابراین جامعه مدنی محصول تقسیم کار اجتماعی است و تنها در چنین جامعهای
انسان به
کمال و سعادتی که درخور آن است، دست مییابد.
فارابی در کنار ابن سینا و
خواجه نصیرالدین طوسی به پایگاه فرد در اجتماع بر حسب سرشت و استعداد او نظر دارد و بر این باور است که اگر فرد در جامعه به کاری که طبیعت او اقتضا دارد، بپردازد و سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی بر حسب شایستگی افراد تشکیل شود، مدینه فاضله در زمین تحقق پیدا میکند. در نظر فارابی خود سیاست هدف نیست، بلکه هدف، سعادت است که آن هم جز با اجتماع به دست نمیآید".
فارابی بر اساس غایت و هدف نظام سیاسی، نظامهای سیاسی را به دو نوع تقسیم می کند:
۱. نظام سیاسی فاضله،
۲. نظام سیاسی غیرفاضله.
غایت در نظام سیاسی فاضله،
سعادت حقیقی است و در نظام سیاسی غیرفاضله سعادت ظنّی و پنداری.
از نظر فارابی، حکومت دولت فاضله، حکومتی است که بتواند افعال، سنن و
ملکات ارادی را در کشور، ملت و حتّی خود دولت متمکّن، مستقر و نهادینه سازد که انسان و جامعه بتواند در پرتو آنها به سعادت حقیقی، هم در
حیات دنیوی و هم به تبع آن در
حیات اخروی نایل شود؛ لذا به حکومت، نظام سیاسی و دولتی که بتواند چنین امر خطیری را انجام دهد،
نظام سیاسی فاضله می گویند که نظامی است تکاملی و اعتدالی و به کشورها و ملتهایی که تابع چنین حکومتی باشند، کشور و ملّت فاضله میگویند.
سرنوشت ساکنان مدینه فاضله به هم مرتبط است. در شهر آرمانی فارابی، ممکن نیست که یکی سعید و دیگری شقی باشد، یا همه اهل مدینه سعادت مند هستند و یا همه در نکبت و شقاوت اسیرند. با ذکر این مسئله مشخص میشود که در مدینه فاضله و اجتماع موفق مدنی ممکن نیست که گروهی در رفاه و نیک بختی به سر برند و اکثریتی برهنه، بینوا و تیره روز شوند؛ لذا فارابی چنین مدنیتی را مردود می داند و معتقد است: سعادت، یک کل است که هریک از اجزای جامعه مدنی صاحب سهمی مساوی از آن هستند.
بنابراین فضل چنین جامعهای نتیجه کوشش جمعی است.
فارابی درباره رهبری و سیاست فاضله میگوید: "در این مدینه، رهبری حکومت میکند که «افضل» انسانها است و سیاست او نیز «سیاست فاضله» است که تنها در فضای همین مدینه امکان تحقّق مییابد".
در این مدینه، تحول درونی به جای اصلاحات بیرونی، قرار میگیرد؛ لذا عقل انسان برای پذیرش حقایق، نیازمند استدلال و قلب او خواهان ایجاب و اقناع است. فارابی غلبه را به هر وسیلهای، چه زور و چه ریا دشمن شرافت و
کرامت انسان و چارهای ناکارساز برای مدنیّت میداند. آنچه شهروندان این شهرِ آرمانی را از دیگر شهرها متمایز میکند، معرفت نظری به اصول آسمانی و تقیّد عملی به فضایل و
مکارم اخلاق است. فارابی اجزای مدینه را بر حسب نوع کار و ارزش خدمتی که به مدینه میکنند طبقهبندی مینماید.
فلسفه وجودی مدینه فاضله، رساندن انسانها به
سعادت است و
هدف غایی ریاست در مدینه، تسهیل راههای تحصیل سعادتِ اهل آن است، لذا ادراک جامع از فلسفه مدنی فارابی، منوط به شناخت سعادت در نظام فکری او است. بر اساس این تعریفِ فارابی «سعادت» نوعی شدن، تحرک و صعود از مرتبه احتیاج به ماده، به مرتبه مفارقتِ از ماده و رسیدن به کمال وجودی انسان و بقا در آن حال است. سعادت، عین خیر، غایت و اعظم اشیایی است که یک انسان میتواند به آن نایل شود. راه تحصیل سعادت نیز انجام اعمال ارادی نیک و تقیّد به افعال فضیلتمند و خودداری از شرّ، رذیلت و شقاوت است. سعادت در واقع نتیجه کار نیک و خودداری از
هوای نفس است.
اصل اساسی مورد نظر فارابی در هر دو نوع مدینهای که ارایه می دهد «سعادت» است، اما از نظر فارابی «سعادت حقیقی» که میتواند باعث رشد، توسعه سیاسی، رواج عادات و سنن و فرهنگ و سازمانی فاضله در کشورها و ملت ها شود، تنها در نظام سیاسی فاضله قابل دسترسی است؛ لذا فارابی نخستین اصل از اصول مبانی فلسفی سیاسی خود را «سعادت» و شناخت سعادت و شناساندن آن و تمیز و تمایز بین سعادت حقیقی و سعادت پنداری قرار میدهد. فارابی پس از آن که به ذکر ویژگیهای
نظام سیاسی فاضله میپردازد، در مقابل به تبیین ویژگیهای «مدینه فاسده» نیز اهتمام می ورزد.
فارابی در فلسفه سیاسی خود قائل به چهار
مدینه فاسده است:
اول.
مدینه جاهله: مدینهای است که مردمش نه سعادت را میشناسند و نه سعادت به نظرشان خطور میکند و از میان همه خیرات چیزی جز لذات را نمیشناسند.
دوم.
مدینه فاسقه: آنچه را که اهل مدینه فاضله از خدا و
عقل فعال شناختهاند میشناسند، ولی اعمالشان همانند مدینه جاهله است؛ میگویند ولی عمل نمیکنند.
سوم.
مدینه متبدله: آرا و کردارشان مانند مردم مدینه فاضله است، ولی در آن تصرف نموده کردارشان را به
فساد آلوده کرده اند.
چهارم.
مدینه ضاله: مردم این مدینه درباره خدا و
عقل، عقیده فاسدی ابراز میدارند و رئیس آن نیز مدعی دروغین
وحی و
نبوت است.
انسان بینی فارابی مانند ارسطو است؛ چرا که ذات انسان را مدنی بالطبع میداند. او معتقد است که بشر برای بقا و دست یابی به کمالات انسانی خویش نیازهایی دارد که به تنهایی از عهده تدارک آنها برنمیآید. در واقع تأمین نیازهای انسان در گرو تشکیل جامعهای است که هریک از اعضای آن عهده دار برطرف کردن بخشی از این نیازها گردد. از این رو آدمی بر حسب
فطرت خویش به اجتماع گرایش دارد و میخواهد در مجاورت هم نوعان زندگی کند. در حقیقت نیاز متقابل انسانها به یکدیگر عامل بر پایی جوامع بوده است تا مردم به دور هم گردآیند و به یاری هم به کمال و سعادت نزدیک شوند.
فارابی بین مفاهیمی؛ چون عقل، وحی،
سیاست و
شریعت جدایی قائل نیست، بلکه بیشترین تلاشها را در جهت هماهنگی آنها انجام داده است. اساساً فرض اصلی فارابی پیوند دادن سیاست با حکمت بوده است؛ زیرا فارابی غایت انسانها را سعادت، و تحقق سعادت را در پرتو سیاست حکیمانه دانسته است که در این صورت نسبت سیاست با حکمت ضروری میشود. از دید فارابی راه رسیدن انسان به سعادت حقیقی
عدالت است و عدالت محور حرکت انسان در مسیر کمال و دست یابی به سعادت.
فارابی معتقد است که رأی جمعی و قصد همگانیِ شهروندان، شرط حصول سعادت است؛ یعنی اصلاح طلبی یک مصلح و همراهی گروهی از خیراندیشان. این مصلح که رئیس مدینه فاضله هم هست، انسان کاملی است که هم عقل است و هم معقول. این فرد کسی است که روح او به عقل فعّال متصل است و معرفت را از طریق وحی از عقل فعّال میگیرد. رئیس مدینه یا پیامبر خواهد بود یا امام.
پایگاه اسلام کوئست