• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علم حضوری موجودات به علل هستی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:موجودات مادی، علت هستی بخش، علم حضوری.
پرسش:۱.آیا همان گونه که علت هستی بخش موجودات مادی، به مادیات علم حضوری دارد، آیا موجودات مادی نیز به علل هستی بخش خود علم حضوری دارند؟
۲. با توجه به این که روشن ترین خاصیت همه اجسام امتداد (طول-عرض-ارتفاع) است و از این امتداد حجم اجسام به دست می آید و وقتی حجم اجسام را با حجم کل جهان مقایسه می کنیم، مکان اجسام از آن انتزاع می شود، این یعنی این که هر جسمی مکان دار است. حال با مبنا قرار دادن این مطالب چگونه می توان ثابت کرد که هر موجود جسمانی و مادی زمان مند است و دارای بعد زمانی است؟
پاسخ:اثبات علم حضوری معلولات مادی نسبت به علت، نیازمند طرح مقدماتی است.



یکی از مقدماتِ اثبات علم حضوری معلولات مادی، نسبت به علت، اثبات علم برای معلولات است.
از راه های اثبات علم برای موجودات مادی این است که این موجودات از آن جهت که موجودند و از وجود بهره مند هستند، تمام کمالات وجودی را در حد خود اگر چه خیلی ضعیف دارا هستند که یکی از آن کمالات علم است. به بیان دیگر، از آن جا که همه موجودات مظهر و تجلی حضرت حق، نمونه و نمونه دار او هستند، پس هر کدام در حد خودشان نشانه و آیه اسماء و صفات خداوند و آینه جلال و جمال خدا هستند و او را نشان می دهند. بنابراین موجودات مای نیز باید واجد علم باشند تا در حد خودشان مظهر و تجلی این اسم الاهی باشند. البته راه های دیگری نیز برای اثبات علم موجودات مادی وجود دارد که به دلیل طولانی شدن از بیان آنها صرف نظر می کنیم.


مقدمه دوم برای اثبات علم حضوری معلول مادی به علت، این است که علم حضوری معلول به ذات خود، مستلزم علم حضوری به علت است. در بیان این مقدمه می گوییم: پس از اثبات علم برای مادیات روشن می شود که معلولات مادی به ذات خود علم حضوری دارند، اما این که چگونه علم حضوری معلول به ذات خود مستلزم علم حضوری به علت است؟ بیان آن به این صورت است که حقیقت و ذات معلول عین فقر و نیاز و وابستگی به علت و غیر مستقل بودن است. از طرف دیگر علم حضوری و حقیقی به موجودی که عین فقر و وابستگی است امکان ندارد مگر این که اول موجود مستقل درک شود؛ چون موجودی که ذاتش وابسته است بدون آن مستقل و علت وجود ندارد. آن موجود وابسته نمود است و وجود و بود، علت و مستقل است، بنابراین علم حضوری به معلول مستلزم این است که در درجه قبل علت به علم حضوری ادراک شود.
[۱] جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، ج ۹، ص ۱۱۲، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۲.
و از این طریق می توان اثبات کرد معلولات مادی نیز به علت خود علم حضوری دارند.


در مورد اینکه وقتی حجم اجسام را با حجم کل جهان مقایسه می کنیم مکان اجسام از آن انتزاع می شود ، دقیقاً تعریف مکان نیست، بلکه تعریف دقیق مکان عبارت است از: نهایت سطح داخلی جسم حاوی که مماس با سطح خارجی جسم محور است مانند طرح داخلی لیوان که مماس با سطح خارجی آبی است که در آن ریخته شده است.
[۲] ابن سینا، الشفاء الطیبات، ج ۱، ص ۱۳۷، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۵ هـ.



در مورد زمان حکیمان می گویند: در دنیایی که در آن زندگی می کنیم تغییر و جابه جایی را می بینیم؛ مثلاً یک دانه گندم وقتی کاشته می شود شروع به حرکت و تغییر می کند چهره و شکل های متفاوت به خود می گیرد در عین این که یک چیز است، صورت های مختلف پیدا می کند و این صورت ها همه یک جا وجود ندارند، بلکه تحقق هر صورت و شکلی متوقف بر از بین رفتن صورت و شکل قبلی است. این نوع تغییر و جابه جایی را حرکت می نامند؛ یعنی تبدیل شدن استعداد و قابلیت هر چیزی به فعلیت و عینیت و استمرار داشتن این حالت و از آن جا که این تبدیل شدن به صورت دفعی صورت نمی گیرد، بلکه با تدریج و آرامی است، آن را حرکت می نامند و نتیجه می گیرند که هر حرکتی به شش چیز نیاز دارد: ۱. مبدا حرکت، ۲. هدف و نهایت حرکت، ۳. مسافت حرکت یا مقوله ای که حرکت در آن جاری است، ۴. موضوع حرکت یعنی متحرک و آن چیزی که در حرکت است، ۵. فاعل حرکت یا محرک، ۶. مقداری که به آن حرکت اندازه گیری شود.
[۳] علامه طباطبایی، نهایة الحکمة، ص ۲۰۱، موسسة النشر الاسلامی جامعه المدرسین، ۱۳۶۳.



در تبین زمان می گویند ما در اطراف خود حوادثی را به صورت پشت سر هم مشاهده می کنیم که حوادث بعدی متوقف بر حوادث قبلی است و هیچ گاه با هم در یک آن جمع نمی شوند و از آن طرف با هم مستقل هستند و می بینیم این بعدی و قبلی یک نوع عرض هستند که محتاج به معروض هستند به گونه ای که اگر آن معروض نباشد اینها نیز وجود نخواهند داشت و آن معروض همان حرکت است. پس در تعریف زمان باید گفت زمان مقدار مستقل غیر قار و ثابتی است که عارض حرکت است.
[۴] علامه طباطبایی، نهایة الحکمة، ص ۲۱۴، موسسة النشر الاسلامی جامعه المدرسین، ۱۳۶۳.
بنابراین حرکت امر مشهود است و در اثبات آن نیاز به زمان نداریم، بلکه با دقت و تحلیل حرکت زمان را به دست می آوریم.


۱. جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، ج ۹، ص ۱۱۲، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۲.
۲. ابن سینا، الشفاء الطیبات، ج ۱، ص ۱۳۷، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۵ هـ.
۳. علامه طباطبایی، نهایة الحکمة، ص ۲۰۱، موسسة النشر الاسلامی جامعه المدرسین، ۱۳۶۳.
۴. علامه طباطبایی، نهایة الحکمة، ص ۲۱۴، موسسة النشر الاسلامی جامعه المدرسین، ۱۳۶۳.



پایگاه اسلام کوئیست    


رده‌های این صفحه : فلسفه اسلامی | مسائل فلسفی




جعبه ابزار