صحن امام رضا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: صحن امام رضا، زرق و برق، بتپرستی، ضریح، احترام.
پرسش: آیا امام رضا ـ علیهالسلام ـ اگر الآن حاضر بودند، راضی به فروختن تن پوشش میشد که کسی را آواره نبیند؟ حالا هرکسی که از مشهد بر میگرده به جای اینکه از حال و هوای معنوی تعریف کند، از امکانات و زرق و برق صحن و سرایش صحبت میکند انگار رفته باشد موزه، آیا این عین آموزش بتپرستی نیست؟ آیا طلاهایی مانند شمشیر و گردنبند که داخل صحن اصلی که ضریح در آن قرار دارد، درست است (به مانند موزه)؟ آیا خرج این همه پول در جای نامناسب درست است؟ آیا تصمیمگیرندگان حرم
مقدس واقعاً صلاحیت تصمیمگیری در
اموال امام معصوم را دارند؟ و اینکه چرا؟ باب میل خودشان تصمیم میگیرند؟
پاسخ:
به
یقین امام رضا ـ علیهالسلام ـ در زندگانی خود راضی به داشتن قصری که آجرهایش از طلا باشد نبودند، اما با این وجود ایرادی ندارد که دوستان آن حضرت، برای آسایش زائران، محیط وسیعی را تدارک ببینند؛ چون
امام علیهالسلام وظیفهای دارد و دوستان و ارادتمندان او هم وظیفهای دارند. به علاوه این نوعی تعظیم شعائر الله و اظهار ارادت به امام
معصوم علیهالسلام است. از طرفی چه اشکالی دارد که هنرمندان، بهجای آنکه اثر هنری خود را در کنار موزههایی که عموم مردم فرصت مراجعه به آنجا را ندارند، در کنار بارگاه
ائمه علیهمالسلام به نمایش درآورند.
اما اینکه این
عمل بتپرستی باشد، چنین نیست؛ چراکه مردم به در و دیوار تعظیم نکرده و احترام نمیگذارند؛ بلکه احترام را برای صاحبخانه قائل هستند.
به نظر شما زینت مکانهایی؛ مانند: کابارهها کازینوها و مکانهای پست دیگر، که آنها را به بهترین سنگهای زینتی و گاهی با لوسترهای طلا و غیره تزئین میکنند، شایسته است، اما جای مقدس و متبرکی مانند: حرم مطهر
امام رضا علیهالسلام شایستگی احترام از جانب علاقهمندان خود را ندارد!؟ به علاوه منابع مالی و هزینههای این کارها از سوی خود مردم، در نهایت رضایت و با عشق و
علاقه پرداخت میشود.
با وجود همه اینها، آنکس که دلش با امام است، اگرچه از زیباییها گریزان نیست، ولی صد برابر این
زیباییها نمیتواند به ارتباط او با امامش آسیبی وارد کند. همانگونه که نقل شده است که پدر بزرگوار این امام، یعنی
امام موسی کاظم علیهالسلام در ارتباطش با خدا، حضور و عبور مردم از پیش رویش را مزاحم ارتباطشان با خدا ندانستهاند.
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَی أَبِی عَبْدِاللَّهِ ـ علیهالسلام ـ فَقَالَ لَهُ رَأَیْتُ ابْنَکَ مُوسَی ـ علیهالسلام ـ یُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَا یَنْهَاهُمْ وَ فِیهِ مَا فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ ـ علیهالسلام ـ ادْعُوا لِی مُوسَی ـ علیهالسلام ـ فَدُعِیَ فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ إِنَّ أَبَا حَنِیفَةَ یَذْکُرُ أَنَّکَ کُنْتَ تُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ فَقَالَ نَعَمْ یَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِی کُنْتُ أُصَلِّی لَهُ کَانَ أَقْرَبَ إِلَیَّ مِنْهُمْ یَقُولُ اللَّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ قَالَ فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ـ علیهالسلام ـ إِلَی نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ وَ هَذَا تَأْدِیبٌ مِنْهُ ـ علیهالسلام ـ لَا أَنَّهُ تَرَکَ الْفَضْل».
ابوحنیفه میگوید: بر امام صادق ـ علیهالسلام ـ وارد شدم. به ایشان عرض کردم: فرزندت موسی ـ علیهالسلام ـ را دیدم که در حال نماز خواندن است و مردم از جلو روی او رفت و آمد میکنند و ایشان مانع آنها نمیشود. پس
امام صادق علیهالسلام فرمود: به فرزندم موسی بگویید بیاید. ایشان آمدند. امام صادق ـ علیهالسلام ـ به او فرمودند: پسرم ابوحنیفه میگوید: فرزندت
موسی علیهالسلام را دیدم که در حال
نماز خواندن است و مردم از جلو روی او رفت و آمد میکنند و تو مانع آنها نمیشی؟ پس
امام کاظم علیهالسلام عرض کردند: بله همینطور است، (سپس ادامه دادند و) گفتند: پدر جان، آن کسی که من در مقابل او ایستاده و نماز میخوانم، از تمام اینها به من نزدیکتر است. خدای ـ عزوجل ـ میفرماید: و ما از رگ گردن به او نزدیکتر هستیم. در اینجا امام صادق فرزندش امام موسی ـ علیهالسلام ـ را به سینه خود چسبانیدند و بعد فرمودند: فرزندم پدر و مادرم فدایت باد ای مخزن اسرار الهی.
پایگاه اسلام کوئست.