• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سکوت امام علی در برابر غصب خلافت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حضرت علی، نهج البلاغه، سکوت.

پرسش: حضرت علی (علیه‌السّلام) در نهج البلاغه چگونه از سکوت خود یاد می‌کند؟



الامام علی (علیه‌السّلام) مِن خُطبَتِهِ المَعروفَةِ بِالشِّقشِقِیةِ، و فیها یشتَکی امرَ الخِلافَةِ: اما وَ اللّهِ لَقَد تَقَمَّصَها فُلانٌ و انَّهُ لَیعلَمُ انَّ مَحَلّی مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحی؛ ینحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ، و لا یرقی الَی الطَّیرُ، فَسَدَلتُ دونَها ثَوبا، و طَوَیتُ عَنها کشحا، و طَفِقتُ ارتَئی بَینَ ان اصولَ بِیدٍ جَذّاءَ، او اصبِرَ عَلی طَخیةٍ عَمیاءَ، یهرَمُ فیها الکبیرُ، و یشیبُ فیهَا الصَّغیرُ، و یکدَحُ فیها مُؤمِنٌ حَتّی یلقی رَبَّهُ! فَرَاَیتُ انَّ الصَّبرَ عَلی‌هاتا احجی، فَصَبَرتُ، و فِی العَینِ قَذیً، و فِی الحَلقِ شَجاً؛ اری تُراثی نَهبا...فَصَبَرتُ عَلی طولِ المُدَّةِ، و شِدَّةِ المِحنَةِ؛ امام علی (علیه‌السّلام) در خطبه معروف به «شِقشقیه» که در آن، از جریان خلافت گلایه می‌کند: به خدا سوگند، فلانی آن را به تن کرد و او می‌دانست که جایگاه من به خلافت، چون محور آسیاب است. سیل [دانش] از من سرازیر می‌شود و پرنده‌ای به بلندای من نمی‌رسد. لباس خلافت را رها کردم و پهلو را از آن تهی ساختم.
با خود می‌اندیشم که آیا با دستی تهی یورش بَرَم یا بر ظلمت کوری مردم، صبر کنم؛ صبری که بزرگ‌تران را فرسوده و کوچک‌تران را پیر می‌کند و مؤمن در آن، رنج می‌کشد تا به ملاقات پروردگارش رسد.
اندیشیدم که صبر کردن بر آن، خردمندانه تر است. بنابراین، در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، صبر کردم و میراث خود را از دست رفته می‌دیدم...در همه این مدّت طولانی، با همه رنج، صبر کردم.»


«الامام علی (علیه‌السّلام) فی خُطبَةٍ لَهُ یذکرُ فیها صِفَتَهُ قَبلَ البَیعَةِ لَهُ: فَنَظَرتُ فَاِذا لَیسَ لی مُعینٌ الّا اهلَ بَیتی، فَضَنِنتُ بِهِم عَنِ المَوتِ، و اغضَیتُ عَلَی القَذی، و شَرِبتُ عَلَی الشَّجا، و صَبَرتُ عَلی اخذِ الکظَمِ، و عَلی امَرَّ مِن طَعمِ العَلقَ؛ امام علی (علیه‌السّلام) در سخنرانی‌ای که در آن، ویژگی‌های خودش را پیش از بیعت یاد می‌کند: نگریستم و دریافتم دیدم که جز اهل‌بیتم یاوری ندارم. دریغم آمد که آنان بمیرند. خار در چشم، پلک بر هم گذاشتم و استخوان در گلو، نوشیدم. جان به لب، شکیبایی ورزیدم و بر تلخی شرنگ حنظله، صبر کردم.«


«الامام علی (علیه‌السّلام) فِی التَّظَلُّمِ وَ التَّشَکی مِن قُرَیشٍ: اللّهُمَّ انّی استَعدیک عَلی قُرَیشٍ و مَن اعانَهُم؛ فَاِنَّهُم قَد قَطَعوا رَحِمی، و اکفَؤوا انائی، و اجمَعوا عَلی مُنازَعَتی حَقّاً کنتُ اولی بِهِ مِن غَیری، و قالوا: «الا انَّ فِی الحَقِّ أن تَاخُذَهُ، و فِی الحَقِّ ان تُمنَعَهُ، فَاصبِر مَغموماً، او مُت مُتَاَسِّفاً»، فَنَظَرتُ فَاِذا لَیسَ لی رافِدٌ، و لا ذابٌّ، و لا مُساعِدٌ، الّا اهلَ‌بَیتی، فَضَنِنتُ بِهِم عَنِ المَنِیةِ، فَاَغضَیتُ عَلَی القَذی، و جَرِعت ریقی عَلَی الشَّجا، و صَبَرتُ مِن کظمِ الغَیظِ عَلی امَرَّ مِنَ العَلقَمِ، و آلَمَ لِلقَلبِ مِن وَخزِ الشِّفارِ؛ امام علی (علیه‌السّلام) در دادخواهی و گلایه از قریش: بار خدایا! من از تو علیه قریش و آنان که آنها را یاری کردند، استمداد می‌طلبم. آنان [پیوند] خویشاوندی مرا قطع کردند، و ظرفم را واژگون نمودند، و در حقّی که من به آن از دیگری سزاوارتر بودم، به درگیری با من گِرد آمدند و گفتند: «حق را توانی که بگیری و حق را توانند که از تو بازگیرند. (یعنی: حق، گرفتنی است و باید از قدرت و زور، بهره‌بگیری.) یا غم‌بار، شکیبایی کن و یا به تأسّف، بمیر.»
نگریستم و دیدم که پشتیبان، همدل و یاوری، جز اهل‌بیتم، ندارم. مرگ را بر آنان دریغ شمردم. خار در چشم، پلک بر هم نهادم و آب دهان خود را با استخوان در گلو، فرو بردم و برای فرو خوردن خشم، بر تلخ‌تر از حنظله و دردآورتر از خنجر بر جگر، شکیبایی کردم.»


«الامام علی (علیه‌السّلام) مِن کلامِهِ عِندَ دَفنِ فاطِمَةَ (سلام‌الله‌علیهم) کالمُناجی بِهِ رَسولَ اللّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عِندَ قَبرِهِ: السَّلامُ عَلَیک یا رَسولَ اللّهِ عَنّی، و عَنِ ابنَتِک النّازِلَةِ فی جِوارِک، وَ السَّریعَةِ اللِّحاقِ بِک! قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِیتِک صَبری، ورَقَّ عَنها تَجَلُّدی، الّا انَّ فِی التَّاَسّی لی بِعَظیمِ فُرقَتِک، و فادِحِ مُصیبَتِک، مَوضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَد وَ سَّدتُک فی مَلحودَةِ قَبرِک، و فاضَت بَینَ نَحری و صَدری نَفسُک، فَاِنّا للّهِ و انّا الَیهِ راجِعونَ. فَلَقِد استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ، و اخِذَتِ الرَّهینَةُ. امّا حُزنی فَسَرمَدٌ، و امّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ، الی ان یختارَ اللّهُ لی دارَک الَّتی انتَ بِها مُقیمٌ.
و سَتُنَبِّئُک ابنَتُک بِتَضافُرِ امَّتِک عَلی هَضمِها، فَاَحفِهَا السُّؤالَ، وَ استَخبِرهَا الحالَ. هذا و لَم یطُلِ العَهدُ، و لَم یخلُ مِنک الذِّکرُ، وَ السَّلامُ عَلَیکما سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا قالٍ و لا سَئِمٍ، فَاِن انصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ، و ان اقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ؛ امام علی (علیه‌السّلام) در هنگام دفن فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر بالای قبرش نجواکنان با پیامبر خدا: از من و از دخترت که در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو پیوسته است، به تو‌ ای پیامبر خدا درود باد! ‌ای پیامبر خدا! شکیبایی من از دوری دخترت،‌ اندک شده و توانم از دست رفته است امّا مرا پس از دیدن عظمت فراق تو و سنگینی مصیبت تو جای تعزیت است.
من سر تو را بر لحد قبرت گذاشتم و روح تو در بین سینه و گلوی من از تن جدا شد. همه ما از آنِ خداییم و به سوی او بر می‌گردیم. امانت، برگردانده شد و رهن، بازپس گرفته شد؛ امّا غمم جاودانه است و شب‌هایم به بیدار خوابی خواهد گذشت تا آن‌که خداوند، برای من هم خانه‌ای را که تو در آن سکونت‌داری، برگزیند.
دختر تو از همکاری امّتت برای نابودی‌اش خبرت خواهد کرد. از وی بپرس و احوال را از او جستجو کن. این همه، در حالی است که از جدایی تو چندان نگذشته است و یاد تو هنوز فراموش نشده است. درودِ بدرود بر شما دو تن، نه درودِ از سرِ رنج و ملال. اگر روی برگردانم، نه از روی ملالت است، و اگر بِایستم، نه به خاطر بدگمانی به وعده خداوندی بر شکیبایان است.


۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغة، ص۹، الخطبة ۳.    
۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغة، الخطبة۲۶.    
۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، الخطبة ۲۱۷.    
۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، الخطبة ۲۰۲.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «سکوت امام علی در برابر غصب خلافت» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۶/۱۱.    






جعبه ابزار